ایجاد مصونیت در برابر خطرات و انحرافات (4)

1- محدودیت‌های انسان، عامل شکنندگی در برابر حوادث
2- ایمان به علم خدا، عامل پایداری در برابر مشکلات
3- ایستادگی در برابر سخنان ناروای مخالفان
4- مقاوم سازی خود در برابر خطرات
5- نقش روزه در مصونیت و مقاوم سازی انسان
6- کنترل نگاه، عامل مقاوم سازی انسان
7- حرمت همدلی و همنشینی با گنهکاران

موضوع: ایجاد مصونیت در برابر خطرات و انحرافات (4)

تاریخ پخش: 22/06/88

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بینندگان بحث را رمضان 88 می‌بینید و می‌شنوید. موضوع بحث ما در چند جلسه این بود که مقاوم‌سازی انسان‌ها، مهمترین مشکل جهان، مهمترین مشکل بشریّت است. چون توانست سد بسازد. سد محکم، برج محکم، سنگرهای محکم، خیلی کارهای محکم‌سازی کرده است. اما آنچه که محکم نشده است، خیلی از انسان‌ها از درون پوک هستند. یعنی با یک متلک،با یک فحش، با یک رشوه، با یک فیلم، با یک تلفن، با یک… سر یک چیز جزئی همه‌ی افکارش به هم می‌ریزد. هیچ مقاومتی ندارد. خودش را می‌بازد. این مقاوم سازی همان است که تقوا می‌گوییم. همان است که در نیروهای مسلّح می گویند: پدافند غیر عامل، همانی است که ما می‌گوییم: حفاظت، مصونیت، بیمه، چه کنیم بشر بیمه شود؟ یعنی آسیب‌پذیر نباشد. برای بشر چه کاری شده است. فیزیک و شیمی، تاریخ و جغرافی حتی علوم دینی هم آدم را بیمه نمی‌کند. اینطور نیست که اگر بنده حوزه رفتم، بیمه شوم. ممکن است حوزه بروم، سالها هم درس بخوانم یک حجه الاسلام شوم، بعد یک کسی یک متلک به من بگوید، من به هم بریزم.

 مردم زود به هم می‌ریزند. مقاوم نیستند. خواستگار پیدا نمی‌شود. کنکور موفق نمی‌شود. در تجارت، در سیاست رأی نمی‌آورد. چه عواملی انسان را در مقابل حوادث مقاوم می‌کند؟ موضوع بحث این است. مقاوم‌سازی انسان‌ها، ما مدارس را مقاوم‌سازی می‌کنیم، شهرها را مقاوم‌سازی می‌کنیم. می‌گوییم: قسمت‌های فرسوده! مقاوم‌سازی، حالا این بحث ما مقاوم‌سازی انسان‌ها است. مقاوم‌سازی انسان‌ها در پرانتز می‌شود اسمش را تقوا گفت. مصونیت می‌شود گفت. حفاظت می‌شود گفت. پدافند غیر عامل می‌شود گفت و هر کلمه‌ی مشابه.

1- محدودیت‌های انسان، عامل شکنندگی در برابر حوادث

انسان محدودیت دارد، علمش، سوادش، قدرتش، پولش، هوشش، انسان محدود است. حوادث هستی هم تا دلت بخواهد هست. بالاخره یک انسان کوچک، در مقابل این همه نا ملایمات یکجا می‌شکند. یکجا می‌شکند. آن چیزی که انسان را مقاوم می‌کند، در جلسات قبل گفتم، اول ایمان به خداست. ببینیم خدا دارد ما را می‌بیند. ببینید قرآن می‌گوید. نوح 950 سال تبلیغ کرد، آخرش دست به نفرین برداشت. گفت: خدایا! «لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّارا» (نوح/27) اینقدر اینها بد هستند که دیگر نسلشان هم خوب شو، نیست. «لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّارا» (نوح/26) هیچ کس را روی زمین باقی نگذار. 950 سال نفرین کرد و خلاصه به نوح گفت: برو یک کشتی بساز. درباره‌ی کشتی قرآن اینطور می‌گوید. می‌گوید: «اصْنَع‏»، «اصْنَع‏» از صنعت، «اصْنَع‏» بساز. «اصْنَعِ الْفُلْک‏» فُلک یعنی کشتی. «اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا» (مومنون/27) کشتی پیش چشم ما بساز. این پیش چشم ما یعنی چه؟ یعنی هر طور من می‌گویم، در برابر چشم من بساز. این در برابر چشم من فایده‌اش این است که وقتی حضرت نوح داشت کشتی می‌ساخت، می‌دانست خدا دارد او را می‌بیند. چون خدا دارد او را می‌بیند، و لذا قرآن می‌گوید: «کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا» (هود/38) هر جمعیتی از کنارش رد می‌شد، متلک می‌گفت. می‌گفتند: نوح! مثل اینکه نبّوت تو گل نکرد، به نجّاری افتادی! پیغمبری تو نگرفت، آخر عمری نجّار شدی؟ «کُلَّما» یعنی همه، بدون استثنا، «کُلَّما مَرّ»، «مرَّ» یعنی مرور می‌کنند. «کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا»، «سَخِرُوا» هم بلد هستید. یعنی چه؟ مسخره می‌کنند. هر گروهی آمدند بروند یک متلک گفتند. چه چیز نوح را در برابر این همه متلک مقاوم کرد؟ خدا گفته: من متلک‌ها را هم می‌شنوم. «بِأَعْیُنِنا» عین یعنی چشم. پیش چشم من کشتی بساز. یعنی می‌بینم. می‌بینم. آقا خود شما زیر آب می‌روی، می‌بینی نگاهت می‌کنند. تا می‌بینی نگاهت می‌کنند، شیرجه که می‌روی تا بتوانی زیر آب می‌ایستی. چرا؟ برای اینکه دارند تو را می‌بینند. بدانی تو را می‌بینند، این وزنه بردارها چقدر سخت است این وزنه را بلند می‌کنند. چرا این کار را می‌کنند؟ چون می‌بینند مردم دارند او را می‌بینند، مقاومت می‌کند. همین وزنه‌بردار ممکن است در خانه حال نداشته باشد یک چیز جزئی را جابه جا کند. بگوید: حوصله‌ام نمی‌رسد. یعنی… ما بدانیم زیر نظر هستیم مقاوم می‌شویم.

2- ایمان به علم خدا، عامل پایداری در برابر مشکلات

خدا به موسی می‌گوید: خوب موسی یک چوپان بود. می‌گوید: نزد فرعون برو. به یک چوپان می‌گوید: نزد یک قلدر برو. آخرش برای اینکه مقاوم سازی کند، می‌گوید: «اِذهَبا»، «اِذهَبا» یعنی موسی و هارون، نزد فرعون بروید. «اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ» (طه/43) سراغ فرعون بروید. بعد می‌گوید: «انّی» برای اینکه مقاوم‌سازی کند. می‌گوید: «إِنَّنی‏ مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى‏» (طه/46) «أَسْمَعُ وَ أَرى‏» من با شما هستم، هم حرف‌هایتان را می‌شنوم، هم شما را می‌بینم. ولذا خیلی به فرعون برخورد. گفت: تو پیغمبر من هستی. «أَ لَمْ نُرَبِّکَ» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «أَ لَمْ نُرَبِّکَ فینا وَلیدا» (شعرا/18) تو خودت در کاخ من بزرگ شدی. یادت رفت توی جعبه، در روخانه بودی، من تو را گرفتم. بعد یک دایه پیدا کرده بود تو را شیر داد. تو در خانه‌ی من بزرگ شدی. می‌خواست او را بشکند. بگوید: تو نوکر من هستی. تو اجیر من هستی. تو نان خور من هستی. حالا ادعای پیغمبری می‌کنی؟ فوری تا دید دارند او را می‌شکنند، موسی گفت: «تِلْکَ نِعْمَه» (شعرا/22) این نعمت است که من در خانه ی تو بزرگ شدم؟ همین دلیل بر ظلم تو است. من باید در خانه‌ی پدرم بزرگ شوم. تو قلدر دستور دادی هر مادری پسر زایید بچه‌اش را بکشند، مادر من پسر زایید، ترسید کشته شوم. در صندوق گذاشت، در رودخانه انداخت، از ترس تو! «تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنی‏ إِسْرائیلَ» (شعرا/22) این نعمت است که بر من منّت می‌گذاری که تو بنی‌اسرائیل را بنده‌ی خودت کردی و مادرها از ترس یا بچه‌شان را در آب انداختند، که گیر تو نیفتد. «تِلْکَ نِعْمَهٌ» این منت است. این مسئله‌ای است که گاهی انسان در مقابل متلک‌ها…

3- ایستادگی در برابر سخنان ناروای مخالفان

قرآن در سوره‌ی مطففین می‌گوید که: یک سری برای اینکه افراد را بشکنند، متلک می‌گویند. منتهی متلک‌گو «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا» (مطففین/29) «اجرم» مجرم، اَجرموها به آمنوها «یَضْحَکُون‏» می‌خندند. مثلاً یک پسر است، یک دختر است، این لاابالی است. به یک مسئله می‌رسد، یک پوزخندی می‌زند. قرآن می‌گوید: اجرموها به آمنوها «یَضْحَکُون‏» می‌خندند. «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ» از کنارش که می‌آیند مرور کنند، «یَتَغامَزُونَ» (مطففین/30) غمزه می‌آیند. چشمک می‌زنند. «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهینَ» (مطففین/31) وقتی نزد حزب و دار و دسته‌ی خودشان می‌روند، «فَکِهین»، «انْقَلَبُوا فَکِهینَ» فکاهی می‌گویند، جک می‌گویند. اس ام اس برای همدیگر می‌فرستند. کاریکاتور درست می‌کنند. «وَ إِذَا رَأَوْهُمْ» ان طرف خیابان هم که دیدند می‌گویند: «قَالُواْ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّون‏» (مطففین/32) او را می‌بینی او مغزش کار نمی‌کند. منحرف است. می‌شود من آیات را بخوانم شما ترجمه کنید؟ «یَضحَکُون» یعنی چه؟ «یَتَغامَزُون» یعنی چه؟ غمزه می‌آیند. «فَکِهین» یعنی چه؟ فکاهی می‌گویند. جک می‌گویند. «لَضَالُّون» یعنی چه؟ ضال منحرف هستند. چهار متلک بار آدم می‌کنند. چه کسانی؟ «إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ» اجرموها به آمنوها چهار متلک بار می‌کنند، که بلکه اینها را بشکنند. قرآن می‌گوید که: مواظب باش. «فَالْیَوْمَ» برای اینکه ما را مقاوم‌سازی کند، گفته: این متلک را بشنو، «فَالْیَوْمَ» یک روزی هم می‌آید، «الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ» (مطففین/34) یک زمانی هم تو به او می‌خندی. یک روزی هم تو به او می‌خندی. منتهی این کنار خیابان و کوچه به تو می‌خندد، «عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُون‏» تو یک زمانی روی تخت‌های بهشت می‌نشینی، این متلک‌ها…

از چیزهایی که طرف را می‌شکنند تحقیر، کاریکاتور، اس ام اس، جُک، اینها را درست می‌کنند و به هم با این تلفن‌های همراه مبادله می‌کنند، این برای او می فرستد، او برای این. یک حرف حکیمانه مبادله نمی‌شود. هرچه چرند و پرند است… آخر مُخ، پول، عمر، چند چیز را تو هدر می‌دهی؟ جک را می‌سازی. بعد با پول انتقال می دهی. بعد او می‌خواند. بعد او جواب می‌دهد. مواظب باشیم عمرمان را هدر ندهیم.

4- مقاوم سازی خود در برابر خطرات

یک خرده راجع به عمرمان سد سازی کنیم. فقط سد نیست که سد بسازیم آب‌ها هدر نرود. یک خرده در خودمان سد سازی کنیم. بتون آرمه خودمان را بکنیم، اینقدر عمرمان این طرف و آن طرف نرود. ببینید قنات قدیم که بود، می‌دانستی چه می‌کنند؟ از دامنه‌ی کوه چاه می‌کنند، این چاه‌های اول بلند است. همینطور هرچه از کوه می‌آید، چاه‌ها کوچکتر می‌شود. همینطور زیر این چاه‌ها را به هم وصل می‌کنند. آب این چاه‌ها که از زیر به هم وصل شد، اسمش قنات می‌شود. این قنات آب را می‌برند تا به مزرعه برسانند. اینجا مزرعه است. کشاورز عقب آب می‌دود. چون اگر عقب آب ندود یک خرده آب از اینطرف حرام می‌شود، یک خرده از این طرف حرام می‌شود. از این طرف حرام می‌شود. از این طرف حرام می‌شود. از این طرف حرام می‌شود. اگر این آب از این طرف حوض هدر برود، چیزی از این آب به مزرعه نمی‌رسد. در ما هم یک قناتی است. قنات چیست؟ سلامتی، عقل، علم، استاد، کتاب، امنیّت، والدین، اینها امکاناتی است که ما باید این امکانات را به هم وصل کنیم، زود خودمان را به مزرعه‌ی علم، به مزرعه‌ی تقوا برسانیم. اگر یک خرده‌اش پای فیلم بی خود، فیلم نا به جا، عکس نا به جا، حرف نا به جا، رفیق نا به جا، متلک نا به جا، اگر همینطور این امکانات را به هم وصل کنیم، خودمان را هدر دادیم. خودمان را هرز دادیم. آنوقت یک مرتبه می‌بینی یک جوان 85 کیلو هیچ خاصیّتی ندارد. هیچ خاصیتی ندارد. شنا بلد هستی؟ نه! مثل آجر پایین می‌افتد در آب می‌رود. کامپیوتر بلد هستی؟ نه! قرآن بلد هستی؟ نه! تخصّصی داری؟ نه! هنری داری؟ نه! چرا؟ روزی سی تا جُک می‌فرستم، روزی چهل تا تحویل می‌گیرم.

ولذا در دعا داریم، «اللَّهُمَّ  سَدِّدْنِی‏» (بحار الانوار/ج86/ص315) «سدِّدنی» یعنی خدایا مرا سد سازی کن. همه سد نیست که جلوی آب را بگیریم. آدم خودش هم سدسازی کند. هدر نرود. چقدر تابستان ما هدر می‌رود؟ و اگر با یک انتقال این طرف و آن طرف می رفتیم، چقدر می‌توانیم جلوی هدر رفتن تابستان را بگیریم. تابستانمان هدر می‌رود. زمستان ما یک طور دیگر هدر می‌رود. یک خرده خودمان را مواظب باشیم. حرف‌هایی که می‌زنیم، این حرف‌ها جز عمل حساب می‌شود. «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» (ق/18) لبت را که تکان می‌دهی، ثبت می‌شود. تمام اعمال ما حساب و کتاب دارد. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7) به اندازه‌ی وزن ذره، خیر باشد یا شر باشد، حساب و کتاب دارد. آقا حالش را گرفتم، چنان خیطش کردم! خیلی کار بی‌خودی کردی. مثلاً ما لذت می‌بریم که یک کسی را خراب کنیم. لذت می‌بریم یک کسی چنان زهر چشم از او گرفتم. مثلاً فکر می‌کنیم اگر از ما بترسند، معنای مردانگی ما است. اگر یک کسی را تحقیر کنیم، باید مواظب باشیم. ما از درون پوک نشویم. نه کسی را پوک کنیم. نه کسی را تحقیر کنیم. یکی از راه‌های پوک کردنی که دشمن از راه تحقیر کاریکاتور، آمریکا یک کانال برای این کار درست کرده است. اصلاً یک کانال دارد، که مثلاً فرض کنید که عکس‌ها را جا به جا می کند. حالا من باز می‌ترسم بگویم اشاعه‌ی فحشا شود. که مثلاً این عکس را برمی‌دارد، جای آن یک عکس دیگر می‌گذارد که وقتی بیننده نگاه می‌کند، فکر می‌کند مثلاً چنین و چنان است. الآن هم که با کامپیوتر خیلی راحت می‌شود خیلی کارها را کرد. خیلی راحت می‌شود خیلی از کارها را کرد. همه کاری می‌شود با کامپیوتر کرد. صدا تقلید می‌کنند که آدم باور نمی‌کند. من خودم نوارهایی گوش دادم که مطمئن شدم، مثلاً صدای فلانی است. بعد فهمیدم ه خودش آمده گفته: آقا من عین این حرف را زدم ببین! دیدم اِ اِ یا ابالفضل! عین طرف حرف می‌زند.

قوّه‌ی قضاییه‌ی ما اخیراً شنیدم که دیگر نوار هم قبول نمی‌کند. عکس هم قبول نمی‌کند. چون نوار می‌شود تقلید صدا کرد، عکس هم می‌شود با کامپیوتر مونتاژ کرد. مقاوم‌سازی، حرف‌ها سند داشته باشد. حرف‌ها مبنا داشته باشد. خوب برای اینکه ما را بشکنند از این کارها می‌کنند.

5- نقش روزه در مصونیت و مقاوم سازی انسان

راه بیمه شدن، راه مقاوم‌سازی این است. بدانیم خدا ما را می‌بیند. از راه نماز و دعا یک مطالبی را صحبت کردم. خود روزه، حالا بیننده‌ها ماه رمضان می‌بینند. خود روزه مقاوم سازی است. چرا؟ برای اینکه می‌گوید: سی روز دست به خانم خودت هم دراز نکن. چرا؟ می‌خواهم سفتت کنم. یعنی وقتی دست به خانم خودت دراز نکردی، دیگر یاد می‌گیری که دست به خانم مردم، دراز نکنی. نان خودت هم نخور! بابا گرسنه‌ هستم. نان خودم است! می‌گوید: نخور. می‌گوید: چرا؟ می‌خواهم مقاوم سازی کنم. می‌گوید: نان خودت را نخور، تا اگر به نان مردم هم رسیدی، قدرت کنترل داشته باشی. مثل اینکه می‌گویم: آقا، من تو را می‌خندانم، ولی تو نخند. نخند! یعنی من دائم حرکتی انجام می‌دهم که تو خنده‌ات بگیرد، می‌گویم: شما خنده‌ات بگیرد ولی نخند. می‌خواهم مقاوم‌سازی کنم. خوب یکبار در یک جلسه‌ای یک حرکتی شد، باید خودت را نگه‌داری. نمی‌تواند خودش را نگه دارد. می‌خندد! سر نماز نمی‌تواند خودش را نگه‌ دارد. خنده‌اش می‌گیرد. این مقاوم‌سازی، خود روزه مقاوم‌ سازی است.

حاجی! پول داری؟ بله. همه‌ی خانه و کاخ و باغ و مال و ماشین و همه را رها کن. یک لُنگ سفید به کمر، یک لُنگ سفید هم، یک حوله و یک لُنگی به کمر، لباس احرام. کجا بروم؟ در بیابان‌های مکه برو، حالا مکه و مدینه ساختمان است. در بیابان عرفات برو، آنجا چه کنم؟ در خیمه زندگی کن. خوب باشد. حاجی‌ها را از پول درمی‌آورد، روی خاک می‌نشاند. بعد هم می‌گوید: اگر بوی بد به دماغت خورد، چون آنجا گوسفند می‌کشند، حالا اخیراً زود جمع می‌کنند. قدیم روز عید قربان، که یک میلیون، دو میلیون گوسفند می‌کشتند، هوای داغ عصری بویی بلند می‌شد می‌گفت: حق هم نداری جلوی بینی‌ات را بگیری. جلوی بینی‌ات را بگیری، جریمه دارد. حاجی پولدار از لباس‌هایش بیرون آمده، می‌گوید: باید زلف‌هایت را هم بتراشی. چون می‌خواهم همه‌ی کلّه‌ها را کچل کنم. کلّه‌ها را می‌تراشد. مردم را لخت می‌کند. بعد هم می‌گوید: روی خاک بنشین. بوی بدی هم بود، جلوی بینی‌ات را نگیر. اصلاً می‌خواهد خاکمالی‌ات کند. این می‌خواهد… اینها مقاوم سازی است. بعضی از بیماری‌هایی که ما در بدن می‌گیریم، این بیماری‌ها مقاوم‌سازی است. یعنی اگر این آپاندیس نبود، یک خطر مهمتری بود. یعنی همین آپاندیس جلوی یک خطر دیگر را می‌گیرد. اگر زکام نباشد، یک حادثه‌ی دیگر رخ می‌دهد. خود همین زکام مقاوم‌سازی است. اینکه بچّه به جای حرف زدن گریه می‌کند، این حرکتی که بچه می‌کند در حال گریه کردن، این رطوبت مغزش بیرون می‌آید که اگر این رطوبت بیرون نیاید، بچه خُل می‌شود. یعنی این مواد در سر و صورت بچه که با اشک بیرون می‌آید. اگر بیرون نیاید این مایعات بماند، عارضه‌ی بدی برای بچّه پیش می‌آید.

 بسیاری از دستورات دین مقاوم‌سازی است. «الصَّوْمُ جُنَّه» (بحار الانوار/ج65/ص330) حدیث داریم روزه سپر بین شما و آتش است. «الصَّوْمُ جُنَّه» صدمه مقاوم‌ سازی است. یک حادثه‌ای بنا است رخ بدهد، یک صدقه می‌دهی دفع بلا می‌شود. قربانی همینطور است. یک گوسفند قربانی می‌شود، خون که ریخته می‌شود، دفع بلا می‌شود. اینها روایت و آیه دارد. امر به معروف مقاوم‌سازی است. چون اگر کسی فساد می‌کند، آقا نه انجام نده. آقا کار تو خلاف است. آقا کار تو خلاف است. اگر دائم هرکس رسید گفت: کار تو خلاف است، دیگر این… بگو: آقا گوش نمی‌دهد. آقا گوش نده. بگو، حالش گرفته می‌شود. اگر یک کسی ماه رمضان سیگار می‌کشد، آقا احترام ماه رمضان را بگیر. ولو مسافر هم هستی، مریض هم هستی، در خیابان سیگار نکش. آقا مراعات کن. آقا مراعات کن. آقا مراعات کن. این هم با کمال پررویی مراعات نمی‌کند. در عین حال از این سیگار دیگر لذت… چه؟ این حالگیری هم خودش یک کاری است. یعنی اگر هم گوش به حرف نمی‌دهد حالگیری کنید.خود حالگیری، امر به معروف نکن و بکن دارد. جامعه را مقاوم می‌کند. حدود و شلاّق جامعه را بیمه می‌کند. اگر یک کسی فاسدی انجام داد، زناکار بود، قرآن می‌گوید: زناکار را، زن زناکار، مرد زناکار را اگر همسر ندارند صد تا شلاّق. اگر همسر دارند و زنا می‌کنند، که او کارش سخت است. او جریمه‌اش خیلی بالا است. اگر همسر ندارد زنا کرده است، می‌گوید: صد تا شلاّق به او بزن. بعد هم می‌گوید: غصّه‌ات نشود. «وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ» (نور/2) رأفت و رحمش نکنید. بعد هم می‌گوید: شلاّق را یواشکی در اتاق به او نزنی. یکجایی بزن که یک عده از مؤمنین ببینند. دو تا شلاّق در فلکه‌ی شهر به دو تا مجرم بزنند، جامعه مقاوم می‌شود. جامعه مقاوم می‌شود. ولذا حدیث داریم یک حدی که جاری می‌شود، یعنی یک مجرم که شلاّق می‌خورد، ارزشش از چهل روز باران با برکت بیشتر است. خیلی هست. چهل روز بارندگی چقدر برکت دارد؟ اجرای حد، حدیث داریم اجرای حد از چهل روز باران ارزشش بیشتر است.

6- کنترل نگاه، عامل مقاوم سازی انسان

خود اینکه به مؤمن می گویند: وقتی نگاهت به دختر خورد، به خانم مردم نگاه کردی چشمت را پایین بیانداز. «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم‏» (نور/30) چشمشان را پیش کشیدند. این خودش مقاوم سازی است. چرا؟ برای اینکه اگر به او نگاه کردی، خوشت می‌آید. خوشت که آمد، لبخند می‌زنی. یکوقت می‌بینی او هم یک لبخند زد. بعد همینطور که داری می‌روی،کتابت هم دستت است، فردا هم مثلاً می‌خواهی امتحان بدهی، این دلت را می‌برد و اوه…. (با بیان حرکت و خنده حضار) دو مرتبه از این طرف می‌رود، او هرطور بخواهد در دانشگاه خودش را درست می‌کند، فکر می کند اینجا حجله‌ی داماد است. شما هم چشمت آزاد است. او هم قیافه‌اش را آزاد نشان می‌دهد. همینطور نگاه می‌کنی. ها… این کتاب دستش است ولی مطالعه نمی‌کند. این آ‌ب‌ها از این طرف و آن طرف هرز می‌رود. چیزی به مزرعه نمی‌رسد. برای مقاوم‌ سازی گفته: نگاه نکن. نگاه نکن. «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا»، «قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْن‏» (نور/31) نگاهت خورد سرت را پایین بیانداز. حجاب، نگاه نکردن، امر به معروف، اجابت صدقه، قربانی، روزه، نماز، اینها همه ابزار مقاوم‌سازی است. از چیزهایی که مقاومت در انسان اثر می‌کند، تشکر از مردم است. گاهی یک کسی یک کاری خوبی می‌کند، این مثل آجری که روی هم می‌گذاری، اگر بندش را کشیدی، می‌ایستد. تا دیدید یک کسی یک کار خوب می‌کند، احسنت! این مقاوم می‌شود. یک بچه مسجد می‌آید، همه‌ی مسجدی‌ها بگویند: آفرین! آفرین! 5 نفر به این بچه آفرین بگوید، این بچه شب بعد هم مسجد می‌آید. فردا هم مسجد می‌آید.

به یکی از منبری‌ها گفتند: منبر تو خیلی خوب است. رمز موفقیت تو چیست؟ گفت: والله اولین دفعه که منبر رفتم، انگار وصل به برق شده بودم. وحشت کردم. یک نفر از پایین منبر گفت: احسنت! یک آفرین گفت که آن آفرین سرنوشت مرا عوض کرد. یک آفرین، کما اینکه یک آفرین غلط طرف را در کار غلط تثبیت می‌کند. دزد حرفه‌ای را چند بار گرفتند و شلاّق، زندان، آخرش گفتند: اعدامش کنید. وقتی این دزدی که چند بار زندان اثر نکرد، بنا شد اعدام کنند، گفت: من می‌خواهم دقیقه‌ی آخر پای چوبه‌ی اعدام می‌خواهم مادرم را ببوسم. رفتند مادرش را آوردند و گفتند: بنا است بچه‌ی شما تا چند لحظه‌ی دیگر اعدام شود، به مادرش گفت: ننه جان، من را می‌خواهند بکشند. زبانت را در دهان من بگذار. خوب دیگر مادر است. گفت: باشد. مادر زبانش را در دهان این جوان گذاشت، این جوان چنان گاز گرفت که جیغ مادر بلند شد. مردم آمدند جدا کردند. گفتند: چرا؟ گفت: بچه بودم، رفتم خانه‌ی همسایه‌ها یک تخم مرغ دزدیدم. مادرم گفت: بارک الله! همان بارک الله مرا دزد حرفه‌ای کرد. اگر آن روز آفرین نمی‌گفت، من دزد حرفه‌ای نمی‌شدم.

7- حرمت همدلی و همنشینی با گنهکاران

حرف‌ها حساب و کتاب دارد. یک احسنت بجا، یک احسنت نا بجا… و لذا حدیث داریم روز قیامت یک قطره خون به انسان می‌چکد. می‌گوید: خدایا این چه بود؟ می‌گوید: یک نفر را به ناحق اعدام کردند، تو هم به اندازه‌ی یک قطره سهیم بودی. یا کف زدی، یا سوت زدی، یا احسنت گفتی. ولذا داریم اگر جایی قمار می‌کنند، نگاه به قمار هم نکن. چون همینطور که دور قمار نگاه می‌کنی، بازارشان گرم می‌شود. در بازار گرمی همین مقدار سهم دارید. می‌گویند: اگر در سفره‌ای شراب است، ولو تو شراب نمی‌خوری، در آن سفره نباید بنشینی. گرچه شراب نخوری، حق نداری بنشینی. برای اینکه تو که می‌نشینی دیگری هم شراب بخورد، این سفره گرم می‌شود. در قرآن آیاتی داریم «فَلا تَقْعُد» (انعام/68) شما حق ندارید در این مجلس بنشینید. «إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأ» (نسا/140) اگر دیدید آیات خدا مورد کفر و مسخره قرار می‌گیرد، حق نداری بنشینی. نگویی: آقا من که کار ندارم. شما چرا همین نشستن تو کار است. سیاهی لشگر هم گیر دارد. نمی‌شود همه‌جا سیاهی لشگر شد. برای مقاوم‌سازی تشکر مردم خیلی خوب است. خدا به پیغمبرش می‌گوید: این مردمی که می‌آیند زکات می‌دهند، «وَ صَلِّ عَلَیْهِم‏» (توبه/103) صلوات بفرست بر این مردم زکات دهنده. «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» (توبه/103) این درود و صلوات تو به اینها سکن، سکینه، آرامش می‌دهد. آرامش می‌دهد.

خوب از چیزهایی که جامعه را بیمه می‌کند، در برابر پدافند غیر عامل مصون می‌کند، حفاظت می‌کند، جامعه را حفظ می‌کند، همین وحدت کلمه است. اگر همه‌ی مردم متحد باشند، بیمه می‌شوند. یک شاخه‌ی درخت را می‌شود شکست. اما ده تا شاخ را با طناب ببندی، دیگر شکستن آن مشکل است. یک نخ قرقره را می‌شود پاره کرد، اما وقتی دویست تا نخ تاب خورد، طناب شد دیگر نمی‌شود پاره کرد. وحدت کلمه باعث مصونیت است. ما وقتی ایرانمان ایران عزیز است، و نفوذ ناپذیر است، که همه یکی باشند. وحدت کلمه معنایش وحدت سلیقه نیست. وحدت کلمه نه وحدت سلیقه، مثل اعضای بدن! اعضای بدن چشم غیر گوش است. گوش غیر بینی است. بینی غیر حلق است. حلق غیر دست است. هرکسی یک هر عضو یک کاری می‌کند. اما اینها یک وحدتی دارند. تابع یک برنامه‌ای هستند. وحدت کلمه یعنی نظامتان از هم نپاشد. این وحدت کلمه از عوامل مصون سازی است. مقاوم‌سازی جامعه است. چه کنیم جوان‌های ما پودر نشوند؟ وصل به خدا! پودر نشوند، وحدت کلمه. پودر نشوند، دعا! پودر نشوند، تشویق مردم از خوبی‌های آنها، پودر نشوند. نهی از منکر مردم از بدی‌های آنها. چه کنیم منفجر نشوند؟ چه کنیم اینها را مقاوم سازی کنیم؟

یکی از مقاوم سازی‌ها تاریخ است. آدم تاریخ دیگران را بشنود می‌گوید: عجب! پس اینطور است.یعنی آدم بشنود که… یک وقت انسان… حالا اینجا در همدان فیلم را پر می‌کنیم یک خاطره از شهید محراب آیت الله مدنی بگویم. آیت الله مدنی خیلی همدان بود. من اولین بار که همدان آمدم، به دعوت آیت الله مدنی آمدم. سلام و صلوات خدا بر او. ایشان عبایش پاره بود. منتهی تصمیم گرفته بود راجع به دنیا با خدا حرف نزند. منتهی چون این عبایش پاره بود، این گوشه‌ی عبایی که پاره بود، مثلاً این عبا بود. این قسمتش پاره بود. این پارگی را در مشت گرفته بود پیدا نباشد. به هرکس می‌رسید، سلام! حال شما خوب است؟ یا الله، خداحافظ. ولی مواظب بود که این سوراخ عبا پیدا نشود. همه را در مشتش گرفت. منتهی چون مدتی مواظب این پارگی عبا بود، وارد حرم امام رضا شد و وقتی بیرون آمد، خسته شده بود. دیدند یک مقدار باید هوشش، حواسش جمع… از آن طرف هم تصمیم گرفته بود حرف نزند، سوراخ عبا را نشان امام رضا داد. به امام رضا چنین کرد. (با نشان دادن حرکت) همان در حرم یک کسی رسید گفت: آقای مدنی! من می‌خواهم یک عبا به شما بدهم. ببین وقتی آدم یک شهید محراب ماه‌ها با عبای پاره درس می‌رفته است، این دیگر…

آیت الله سر درس آمد، دیدند که پیشانی ایشان خونی است. این را یکی از بستگان ایشان آیت الله سیّدان در مشهد برای من نقل کرد. گفت: آیت الله سیستانی سر درس آمد، پیشانی اش خونی بود. گفتند: آقا چرا خونی است؟ گفت: یکجایی مهمان بودم، دویدم به درس برسم، سرم به سقف خانه‌ی همسایه خورد، من دیدم خون می‌آید. دیدم بروم بشویم به درس نمی‌رسم. گفتم: حالا خون بیاید من درسم را گوش بدهم بعد می‌شویم. البته خونش اینقدر نبود که حالا خیلی خطر داشته باشد. ببینید با پیشانی خونی سر درس می‌آیند. با عبای پاره… یعنی انسان وقتی دید که چه بزرگانی چه مشکلاتی را حل کردند، این شنیدن خاطرات آدم را مقاوم می‌کند. خدا به پیغمبر می‌گوید: «فَاصْبِرْ» مقاوم باش. «کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ» (احقاف/35) پیغمبران دیگر هم مقاوم بودند.

یک کسی مکه رسید گفت: آقای قرائتی! گفتم: چه شده؟ گفت: گم شدم. اِه… (خنده حضار) گم شدم. خندیدم گفتم: خوشا به حالت! گفت: چرا؟ گفتم: تو تنهایی گم شدی، من با کاروان همه با هم گم شدیم. (خنده حضار) کلی خندید. گفت: آخ! یعنی اگر آدم خاطرات دیگری را بشنود، که بابا اگر تو بی پول بودی دیگران هم بی‌پول بودند. اگر انسان بفهمد، بعضی جوان‌های ما فکر می‌کنند، بی‌پولی اوه… اینقدر آدم‌ها بی‌پول بودند. اینقدر آدم‌ها سختی کشیدند. آشنایی با تاریخ انسان‌ را مقاوم می‌کند.

خدایا تو را به حق مقاومین، انبیاء و شهدا و اسرا و تو را به حق کسانی که مقاوم بودند، «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» تو را به حق آبروی کسانی که در دین کوتاه نیامدند، مقاوم بودند، همه‌ی دانه دانه افراد ما را در مقابل همه‌ی حوادث مقاوم قرار بده. ما را عزیز و نفوذ ناپذیر، ما را نشکن قرار بده. هیچ تشری، هیچ تهدیدی، از درون و شیطان یا از بیرون و ابر قدرت‌ها، ایمانی به ما بده وحدت و مصونیتی به ما بده که هیچ تهدیدی در ما اثر نگذارد. هرچه شب قدر برای خوب‌ها مقدّر می کنی همه را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment