2- میوهی علم، عبودیّت و بندگی خدا
3- تربیت، یعنی خدایی شدن
4- تربیت، یعنی خروج از ظلمات
5- خداوند، ربّ العالمین است
6- نقش مشکلات و سختیها در تربیت انسان
7- آفات و آسیبهای دوری از تربیت
موضوع: اهمیت تربیت در رشد انسان
تاریخ پخش: 21/05/89
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
رمضان 89 بحث تربیت. همهی ما به این مسئله نیاز داریم. در بچگی، در بزرگی، همه نیاز داریم. نه همهی انسانها، کل هستی نیاز به تربیت دارد. بگذارید قرآن بخوانم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. «رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ» (انعام/164) نه «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (ناس/1) «ناس» یعنی چه؟ مردم مربی میخواهند. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین» (فاتحه/2) عالمین، تمام جهانیان. «رَبُّ السَّماواتِ» (ص/66) «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِب» (معارج/40) «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ» (الرحمن/17) یعنی کل هستی در حال رشد است.
1- ارزش هر موجودی، به تربیت آن است
بخش مهمی از ارزشها به خاطر کاری است که روی آن میشود. این انگشتر بنده در کوه که بود، مقداری ارزش داشت. هرچه روی آن کار میشود، ارزشمند میشود. این سالن جماد است. خاک خیلی ارزش ندارد. این خاک که به آجر تبدیل میشود، سرامیک میشود، این سنگی که تراشیده میشود، نصب میشود، این چوب که تراشکاری میشود، برش میخورد، ترکیب میشود، رنگآمیزی میشود، ارزش پیدا میکند. این لباس، پنبه، نخ میشود. نخ بافته میشود. دوخته میشود. یعنی کار که روی پنبه شد. کار که روی چوب شد. کار که روی سنگ شد. کار که روی انگشتر شد. حتی تربیت روی حیوان اثر میگذارد. یک اسب تربیت شده، خیلی قیمتش از اسب تربیت نشده بیشتر است. گاهی وقت ها یک سگ به خاطر اینکه تربیتش کردند، از آنطرف دنیا، از غرب سگ را میآورند، بو میکشد میفهمند مثلاً که در چهل متری یک آدم زنده است. این به خاطر تربیتی است که شده است. یعنی هر موجودی تربیت شود، ارزشش بیشتر میشود. انسانهای بیتربیت ارزش ندارند. هویت ما، ارزش ما به تربیت است. حالا تربیت چیست؟ بحث خوبی است. یک دعا میکنم آمین بگویید. خدایا این بحثها را وسیلهی تربیت همهی ما قرار بده.
بحث اول اینکه تربیت چیست؟ بعد اهداف تربیت، بعد مبانی تربیت، بعد ابعاد تربیت، بعد شیوههای تربیت، بعد موانع تربیت. تا آخر ماه رمضان 89 این خط را دنبال میکنیم. شاید هم بعد به صورت یک سیدی در اختیار افرادی قرار بگیرد. سعی هم میکنیم همهی حرفها، یعنی انشاءالله نیّت من این است که طوری بحث کنیم که هر یک دقیقه یک نکته در آن باشد. یعنی دو دقیقه انشاءالله تلف نشود.
2- میوهی علم، عبودیّت و بندگی خدا
تربیت معنا دارد. اما معنای تربیت: 1- تربیت یعنی چه؟ یعنی رسیدن و رساندن به کمال، به صورت تدریجی. حالا تدریجی را هم برداریم. چه کسی گفته تدریجی؟ چون یک وقت میبینی انسان در یک لحظه به کمال میرسد. مثل حر. یک مرتبه تصمیم گرفت، طرفدار امام حسین(ع) باشد، لازم نیست تدریجی باشد. تربیت یعنی چه؟ تربیت یعنی شکوفایی استعدادها. تربیت یعنی به ثمر رساندن. ممکن است کسی خیلی هم باسواد باشد، مدرک بسیار بالایی داشته باشد، ولی بیتربیت باشد. چون امیرالمؤمنین میفرماید: «ثمره العلم العبودیه» ثمرهی تحصیل این است که آدم متواضع باشد. دست مادرش را ببوسد. به خواهر کوچکش، برادرش احترام بگذارد. عارش نشود با نوکرش غذا بخورد. با رانندهاش غذا بخورد. عارش نشود، یک چیزی را بلد نیست، با اینکه دانشمند هستم، اما این را بلد نیستم. تو به من یاد بده! من دانشمند هستم، اما این را بلد نیستم. تو به من یاد بده. اگر یک بچهی کوچک با آدم حرف زد، برو! این به من میگوید. تربیت یعنی غرور نداشته باش. تکبّر نداشته باش. چرا مسجد نمیروی؟ تحصیلات شما چقدر است؟ مثلاً صد تا کتاب، دویست تا کتاب، پانصد تا کتاب، هزار تا کتاب خواندی؟ آخر با هزار تا کتاب آدم دیگر باید از مسلمانها فاصله بگیرد؟! چه خبر است؟
به ثمر رساندن. «ثمره العلم العبودیه» تربیت یعنی در خط قرار گرفتن. در خط قرار گرفتن. تربیت یعنی مهار غرایز. عصبانی شد. خودش را نگه دارد. خوشش آمد. خود را نگه دار. پولدار شد، بد مستی نکند. فقر به او فشار آورد، نبرد. خودش را نگه دارد.
تربیت یعنی نظارت بر خود. نظارت بر خود. شما ساختمان که میسازید، دائم سر میزنید که این بنّا چه کرد؟ کارگر چه کرد؟ نمیخواهی خودت نظر کنی؟ امروز چه کردیم؟ در این هفته چه کردیم؟
هدف بعثت: تربیت هدف بعثت انبیاست، «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» (بحارالانوار/ج67/ص372) اصلاً تربیت هدف آفرینش است. بالاتر از بعثت، هدف هستی! چون قرآن میگوید: «خَلَقَ لَکُم» (بقره/29)، «سَخَّرَ لَکُم» (ابراهیم/32) «مَتاعاً لَکُمْ» (مائده/96) «لَکُم، لَکُم» یعنی ابر و باد به خاطر تو. به خاطر تو آسمان، به خاطر تو خورشید، «سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَر» (ابراهیم/33) شمس و قمر که میدانید چیست؟ «سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ» یعنی، «سَخَّرَ لَکُمُ القَمَر»، «سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ» (ابراهیم/32) رودخانهها، دائم میگوید: ابر و باد و مه و خورشید برای تو است. این برای چه؟ همه برای تو. مال انسان. هستی برای انسان! انسان برای چه؟ میگوید: انسان را آفریدم تا رنگ الهی پیدا کند. «صِبْغَهَ اللَّه» (بقره/138) «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) انسان را آفریدم تا رنگ الهی پیدا کند. عبادت یعنی رنگ خدایی. یعنی قصد قربت. هستی برای بشر، بشر برای چه؟ خدایی شود. هستی یعنی خدایی شدن.
3- تربیت، یعنی خدایی شدن
تربیت یعنی خدایی شدن. تربیت یعنی از خود آدمی بسازیم که خدا خواسته است. البته این تربیت به معنای دینی است. در ایران و کشورهای اسلامی از دین که بیرون میروی، تربیت یعنی اتو کشیده، منّظم، آرام! حالا ممکن است یک آقایی که خیلی هم سوپر دولوکس است، لب چهارراده میایستد و مؤدّب حرف میزند و قوانین راهنمایی را هم دقت میکند و مراعات بهداشت را میکند، همهی کارها را میکند، اما از درون پوک است. یعنی یک حادثه به او برسد، خواب از سرش میپرد. ایثار ندارد. اخلاص ندارد. خیلی آدم سوپردولوکسی است، هتل است. منتها از مقّوا! کاخ است، برج است، ولی از مقّوا است.
تربیت در بیرون از مکتب معنای دیگر دارد. یعنی آسایش، نظم، مراعات بهداشت، حفظ مقررات، تربیت در دنیای دیگر را قبول داریم. ما یک چیز اضافه داریم. هنر ما همیشه این است که یک چیز اضافه داریم. رییس جمهور را که همهی دنیا دارند. هنر ما این است که یک مجتهد عادل بالای سر ما است، به نام ولایت فقیه! این ارزش است. همهی کرهی زمین تقلید میکنند. یعنی از معمار، از مهندس تقلید میکند. از دکتر تقلید میکند. میگوید: این قرص را چهار ساعت، این کپسول را 6 ساعت، این شربت را 24 ساعت. میگوید چشم! تقلید یعنی از کارشناس بپرس، عمل کن. کل کرهی زمین از کارشناس پیروی میکنند. اما هنر ما این است که میگوییم: آن کارشناس باید 1- مجتهد باشد. 2- اعلم باشد. یعنی باسوادترین باشد. 3- عادل باشد. 4- هوس هم نداشته باشد. ما هر کارشناسی را قبول نداریم. یعنی ما بر دنیا امتیاز داریم. ما از همهی عاقلهای کرهی زمین عاقلتر هستیم. چون عاقلها به کارشناس رجوع میکنند. ما هم به کارشناس رجوع میکنیم. منتها ما یک دقت اضافه هم داریم. همهی مسلمانها پشت سر هم نماز میخوانند، اما شیعه میگوید: باید پیشنماز عادل باشد. اگر یک خلاف از او ببینید حق ندارید پشت سرش نماز بخوانید. یعنی ما جماعت را قبول داریم، منتها می گوییم: باید عادل باشد. یک چیز اضافه!
خوب، امروز دنیا بمباران اطلاعات است. اما یک آدم هم هست، مثلاً در همهی جیبها تلفن همراه و موبایل هست، اما این برای او اس ام اس می فرستد. او برای اینجک میفرستد. او برای او طنز میفرستد. او برای او عکس میفرستد. او برای او، چه میگویند؟ بلوتوث رد و بدل میکنند. یعنی با جک با مسخره، اصلاً تلفن به هم میکنند، فحش میدهند. دروغ به هم میگویند. این آدم بهتر نشده است. ابزار ارتباطش زیاد شده است. اما یک سؤال میکنم شما جواب بدهید. تعصّب هم نداشته باشید. لازم نیست تعصّب داشته باشید. تعصّب را کنار بگذارید. آیا تلفن موبایل زیاد شده است، دروغ هم کم شده است؟ غیبت کم شده؟ مسخره زیاد نشده است؟ پس این تکنولوژی پیشرفت کرده است ولی آدم تربیت نشده است. شما اگر در یک اتاق بنشینی پانصد تا، دو هزار تا کامپیوتر دورت باشد، آدم نمیشوی. ولی اگر ده دقیقه نزد یک مرد خدا بنشینی، تربیت میشوی. یعنی تماس و این نفس مرد خدا، آدم را تربیت میکند. ولی دو هزار تا کامپیوتر آدم را درست نمیکند. میلیونها موبایل است. میلیونها هم دروغ و فحش و غیبت است. نمیگویم موبایل نباشد. میخواهم بگویم: دنیا، تکنولوژی، انسان را پیشبرد صنعتی کرد، ولی آدم، آدم نشد!
یک چیزی میخواهم بگویم وحشت نکنید. هیچکس تا به حال نتوانسته این را ثابت کند که بگوییم: هر کشوری، تحصیلاتش، تحصیل کردههایش بیشتر هستند، آمار جنایتش کمتر است. هیچکس نتوانسته این را بگوید. بگوید: هر کشوری تحصیل کردگانش بیشتر هستند، آمار فسادش کمتر است. این پیداست که علم از تربیت جداست. ممکن است، باسواد باشد. تحصیل کردهی بیادب! تحصیل کرده حرفهای بدی میزند. تحصیل کرده نمیتواند خودش را نگه دارد. غذایش را داغ نکنی، شیشه را میشکند. انگار مادرش کلفتش است. انگار پدرش نوکرش است. حاضر نیست با پدرش راه برود. میگوید: آخر من تحصیل کرده هستم. این پدرم آدم عوامی است. من نزد رفیقهایم عارم میشود. اِ… عارت میشود! نان مفت به تو داد خوردی، باسواد شدی. حالا عارت میشوی با او راه بروی؟ تحصیل کرده هست، اما نسبت به پدر و مادرش متکبّر است. میگوید: تو کنار من راه نرو. اصلاً وقتی مهمان میآید، پدر و مادر را یک خانهی دیگر میفرستد. میگوید: خانهی خاله برو. اصلاً مادرش را سوار میکند، خانهی خواهرش میبرد. میگوید: من یک مشت مهمان سوپردولوکس دارم. این مادر من عوام است. این را امشب نگه دار، مهمانهای من بیایند. این چه تحصیلی است که آدم… چه کسی بعد از خدا به اندازهی پدر و مادر به آدم احترام میکند؟ خدا را کنار میگذارد. حالا روبروی مهمانها، حالا باشد نماز را بعد میخوانیم. حالا آخر اینجا، حالا بگذار. یعنی ما مشکل داریم.
4- تربیت، یعنی خروج از ظلمات
تربیت یعنی خروج از بدیها. از چه خارج شویم. تربیت یعنی خروج از شرک به توحید. خروج از تفرقه به وحدت. خروج از کدورت به صفا. خروج از گناه به تقوا. خروج از جهل به علم. خروج از بخل به بخشش. خروج از غفلت به توجه. در یک کلمه تربیت یعنی خروج از ظلمات… «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» (بقره/257) این تربیت است. ظلمات جهل، ظلمات تفرقه، ظلمات بخل، ظلمات شرک، خروج از تنگنظری و سعهی صدر این معنای تربیت است.
بعد از اینکه معنای تربیت را شنیدید، اهمیتش را بگویم. یک صلوات ختم کنید.
در قرآن بیشترین کلمه دربارهی خدا «الله» است. «الله» را میگویند: اسمی است که همهی کمالات در آن است. مثل کلمه مایع، مایع که گفتید، همهی مایعات در آن است. یعنی شیر هم جزء مایعات است. آب هم جزء مایعات است. نمیدانم شربت هم جزء مایعات است. یعنی همه دیگر، جزء مایعات میشود. گلاب هم جزء مایعات است. عرق کاسنی، عرق بیدمشک، وقتی مایعات گفتیم، همه میشود. چطور کلمهی مایع شامل همه میشود؟بلا تشبیه، بلاتشبیه، کلمهی «الله» هم شامل همه میشود، وقتی گفتی: «الله» رحمان هم هست. رحیم هم هست. صمد هم هست. حی و قیوم و خالق و باری و همهی کمالات هست.
5- خداوند، ربّ العالمین است
بعد از کلمهی «الله» که بالای هزار تا است، به نظرم کلمهی «رب» در قرآن 900 بار یا بیش از 900 بار آمده است. خدا مربّی است. اصل تربیت کار خداست و کار انبیا است. و اگر تربیت نباشد کل هستی از بین میرود. قرآن بخوانم. قرآن میفرماید: «وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ» (مؤمنون/71) «وَ لَوِ» یعنی اگر، «اتَّبَعَ» تبعیت، یعنی پیروی کنید. «وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ» اگر حق دنبال هواها برود، «لَفَسَدَتِ السَّماوات» (مؤمنون/71) آسمانها و زمین فاسد میشود. «لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْض» یعنی اگر تربیت نشود، انسان حق را کنار میگذارد و دنبال «اهواء» میرود. «اهواء» یعنی هوا و هوس.
اگر حق را کنار بگذاریم. حق دنبال هوس برود، یعنی دیگر حق نباشد. ببیند هوسها چه میگوید. خوشم میآید. این را دوست دارم. این را خوشم میآید. نمیخواهم درس بخوانم. میخواهم درس بخوانم. این غذا خیلی هم خوب است، میخواهم بخورم. میخواهم او را بزنم. میخواهم خراب کنم. من میخواهم مثل صدام سردار قادسیه شوم. میخواهم قهرمان عرب شوم. خوب حالا به چه قیمت؟ عراق را خراب کند. ایران را خراب کند. کویت را خراب کند. چرا؟ چون سردار است. یک مملکت را آتش بزند. چه خبر است؟ من میخواهم رییس شوم. آبروی همه را بریزد، بگوید: من میخواهم به فلان پست برسم. اگر حق پیرو هوس باشد، «لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْض» اگر تربیت نباشد، کل هستی فاسد میشود…
خود شما هم همینطور هستی. شما اگر یک سفرهای بچینی، زحمت بکشی، سوپها، غذاها، مرباها، نمیدانم سبزیها، لبنیّات، نان، یک سفرهی مجلل، اما دو آدم بیتربیت در این مهمانی باشد، آن دو آدم بیتربیت مهمانی شما را به هم میزند. میرود از بالای پشت بام برق را خاموش می کند، همه به هم میریزد. در تاریکی همه چیز را میشکنند، غذا میریزد. صاحبخانه خجالت میکشد. یعنی یک آدم بیتربیت که برق را خاموش کند کافی است که کل مهمانی شما را به هم بزند. اصلاً یک آدم بیتربیت در جلسهی من بیاید، راست من بنشیند، چنین کند. اصلاً من دیگر نمیتوانم حرف بزنم. بابا من دارم برای میلیونها حرف میزنم. یک آدم بیتربیت میآید همه را بر هم میزند. مسئلهی تربیت خیلی مسئلهی مهمی است. دنیا به علم توجه دارد. به تربیت توجه ندارد.
به چه دلیل آمریکا در افغانستان میآید؟ به چه دلیل آمریکا در عراق آمده است؟ به چه دلیل آنجا را بمباران میکنند؟ به چه دلیل حق و ناحق میکنند؟ بیتربیتیها، بیتربیتیهای فردی نیست. حکومتها بیتربیت هستند. رییس جمهورها بیتربیت هستند. بنابراین مسئلهی تربیت مسئلهی مهمی است. یک الّا بگویم برای اینکه بالاخره در شرق، در غرب، در هر صنفی یک آدم با تربیت، چند تا آدم باتربیت پیدا میشود. ولی الآن مشکل کرهی زمین مشکل انرژی هستهای نیست. مثلاً میگوید: چرا ایران انرژی هستهای داشته باشد؟ اسرائیل داشته باشد، ایران نداشته باشد. خوب این عدالت است که او داشته باشد و ما نداشته باشیم؟ نه، من از ایران بدم میآید، میخواهم ایران… میگوییم: خوب ایرانیها خودشان، میگوید: نمیخواهم، خودشان هم بفهمند. میگوییم: بابا خودش فهمید. میگوید: نمیخواهم بفهمد.
آنوقت حالا حضرت عباسی این ماهوارهها، اینترنتها، این سیدیها، این تبلیغات، این تلویزیونهای غربی، اینها در راه تربیت ما است، یا در راه بیتربیتی ما است؟ یعنی بچههای ما را غیرتمند میکنند یا معتاد؟ عیاش میکنند یا فعّال؟ فعال میکنند یا منفعل؟ یعنی کسی نیست این را بفهمد. چون اگر نسل بیتربیت باشد، نه کار به خدا دارد. نه کار به پدر دارد. نه کار به استاد دارد. دانشجو از کنار استاد رد میشود، سلام نمیکند. میگوییم: ایشان استاد شما نبود؟ میگوید: چرا. این ترم با او درس ندارم! اِ… چون این ترم با او درس ندارد، سلامش نمیکند. آخر این شد تربیت. ما الآن هیچ مشکلی نداریم. مشکل نفت و دلار و اینها همه فرعی است. مشکل اصلی مشکل این است که علم و تکنولوژی و سواد و ماهواره و اینترنت پیشرفته است. هرچه اینها پیش میرود، تربیت خوب پیش نرفته است. مشکل ما همین است.
6- نقش مشکلات و سختیها در تربیت انسان
ماه رمضان ماه این است که انسان یک خرده خودش را ارزیابی کند. اصلاً بلاها باعث تربیت ما است. دیروز قم بودم. یکی از رفقای فاضل یک چیز قشنگی گفت. گفت: بلاها هم آدم را تربیت میکند. ما چند رقم بلا داریم. بلای… بلاهای گازی، بلاهای ترمزی، بلاهای کارواشی، بلاهای تعمیری، بلاهای اسقاطی، بعضی بلاها نقش گاز را دارند. یعنی یک مصیبتی پیش میآید، طرف میگوید: اِ…! نکند ما بمیریم. کاری نکردهام. نه فقیری، نه خمسی، نه زکاتی، نمازهایمان را نخواندیم. بابا همینطور که من یک سکته ناقص کردم، ممکن است هفتهی دیگر سکتهی… چطور برادر من مرد؟ دامادم مرد. برادر خانم من مرد. خواهرم مرد. این مرگ و میرها، باعث میشود که انسان میگوید: پس من خودم را آماده کنم. خیلی بلاها آدم را به فکر وامیدارد، آدم را راه میاندازد. این بلاهای گازی است.
بعضی بلاها ترمزی است. خیلی عیاش است. سرمست، یک نوار گرفته، در ماشینش گذاشته است. اوه… تا چهل متری صدایش میرود. به یک نوار بند است. یک موتور خریده است، چرخش را بالا میکند. حالا دو تا مو دارد، این مو را در صورتش میریزد. یعنی مشکل دارد. یا موهای سرش را، یا موهای روی گیسش را، یا ریشش را، اینقدر ریش میخواهی چه کنی؟ دستش به یک چیزی میرسد، بد مستی میکند. اینها یک بلا که پیش میآید، جا میخورد. میگوید: اِ… پس بعضی بلاها آدم را وادار میکند که انسان خلافهایش را کنار بگذارد. بعضی بلاها وادار میکند که آدم کارهای خوب را انجام بدهد. آن مشکلاتی که پیش میآید، آدم تصمیم میگیرد کار خوب انجام دهد، گازی است. آن سختیهایی که باعث میشود انسان دست از فساد بردارد، ترمزی است.
بعضی بلاها کارواشی است. میدهند ماشینها را شیلنگ میگیرند. یک سری سختیها به آدم شیلنگ میگیرد. ادم را اصلاح میکند. اصلاح میکند. مثل کارواش!
بعضی جاها آدم میفهمد که این کار غلط است، بلا پیش میآید میفهمد که مثلاً این کار… بمباران که میشوند، مثلاً میگویند: سنگر بسازید. زلزله که پیش میآید، میگوید: خانههای ضد زلزله بسازید. یعنی یک سری بلاها باعث میشود که انسان در ساخت ماشین و ساخت خانه، تجدید نظر کند.
بعضی بلاها هم اسقاطی است. مثل قوم لوط که زیر و رو شد. بلا که آمد رفتند که رفتند که رفتند. فرعون غرق شد که رفت که رفت. قارون در گل فرو رفت که رفت که رفت. بلاها نقش تربیتی دارد. همین روزهی ماه رمضان نقش تربیتی دارد. گرسنگی را بچش. بدانی گرسنههای مملکت چه مشکلی دارند. تشنگی را بچش. همهی کارها نشان دارد. روزه تنها عبادتی است که پیدا نیست. آدم نماز میخواند، پیدا است. حج میرود، پیدا است. خمس میدهد، بالاخره یکی پول میگیرد، پیداست. جبهه میرود، پیداست. تنها عبادتی که پیدا نیست، روزه است. پیدا نیست. میخواهد یک عبادتی انجام دهد که پیدا نباشد. قرآن کتاب تربیت است. من راجع به قرآن صحبت خواهم کرد. در ابزار تربیت.
7- آفات و آسیبهای دوری از تربیت
بسیار خوب، اگر انسان تربیت نداشته باشد، چه میشود؟ مغز او «لا یَعْقِلُون» (بقره/171) فکر نمیکند. واقعاً بعضی انسانها از حیوان پستتر هستند. حیوان میخواهد یک علفی را بخورد، پوزش را میزند، اگر علف مسموم باشد، نمیخورد. ولی انسان هر فیلمی را میبیند. چه فیلم مسموم، چه فیلم غیر مسموم. قرآن گفته: بعضی انسانها از چهارپا بدتر هستند. چون چهارپایان هر علفی را نمیخورند. ولی انسان هر سیگاری، هر فیلمی، هر رفیقی، هر حرفی، هر کتابی، هر جایی، هر مکانی میرود. هر تلفنی را جواب میدهد. بابا انتخاب کن. این تلفن مضر است. این عکس مضر است. این فیلم مضر است. این تو را به هم میزند. این ضرر علمی برای تو دارد. وقتی کتاب دست تو است و داری مطالعه میکنی، چشمچرانی میکنی. خوب چشم تو تربیت ندارد. هرچه میخواهی میبینی. آن دختر هم تربیت ندارد، فکر میکند اینجا سالن عروسی است. با انواع آرایشها میآید. حالا یا دانشگاه، یا مدرسه، یا خیابان، چشم ما چشم چران است، آن دختر هم، آن خانم هم این رقمی است. وقتی این به او نگاه کرد، ولو کتاب دستت است. همینطور نگاهش میکند و … اوه… (خنده حضار) دوباره یکی از این طرف میرود. باز چشمچرانی! یک خرده نگاهش میکند. کتاب دستت است، اما مطالعه نمیکنی. این بیحجابی، و این بدحجابی و این چشمچرانی به مخ تو ضرر زد.
اصلاً کاری به حلال و حرام هم نداریم. گیرم نگاه حلال، گیرم بیحجابی حلال! حلال هم باشد، ببینم آیا این چشمچرانیها و این ولنگ و واریها، اینها ضربهی علمی به دانشجو میزند یا نه؟ اگر کسی عقلش را دوست دارد باید خودش را نگه دارد. مسئولین هم یک برنامهریزی بکنند. اگر انسان تربیت نشده باشد، چشم دارد، «لا یُبْصِرُونَ» (بقره/17) قلب دارد «کَالْحِجارَه» (بقره/74) اینها که میگویم، همه قرآن است. «کَالْحِجارَه» عربیهایش قرآن است. «لا یَعْقِلُون» عقل دارد، از عقلش استفاده نمیکند. چشم دارد، حق را نمیبیند. قلب دارد، قساوت دارد. شکمش «کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ» (محمد/12) میخورد! از کجاست و از چیست؟
علم دارد، قرآن میگوید: علمی که مفید نباشد، مثل الاغی است که کتاب بار کند. «کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً» (جمعه/5) دانشمندی که علمش او را به جایی نرساند، نه به مدرک، به انسانیت نرساندش، میگوید: «کَمَثَلِ الْحِمارِ» مثل الاغ است. «یَحْمِلُ أَسْفاراً» که کتاب بار کرده است. کار میکند، اما طغیان، کارهایش همه تجاوز است. عمر دارد، اما «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ» (عصر/2) عمرش را هدر میدهد. امید دارد ولی امیدش این است که قارون شود. «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما» (قصص/79) کاش ما هم مثل قارون بودیم. کی شود چنین ماشینی، کی شود چنین خانهای؟ کی شود، مثل من که من مثل او اینقدر خدمت کنم. خوشا به حال او! نمیگوید: چه وقت میشود خدمت کنم؟ چه وقت میشود سواد من بیشتر شود؟ میگوید: چه وقت میشود خانه و ماشینم به او برسد؟ دلخوشی است، به مدرکش دلخوش دارد. اینهایی که به مدرکشان دلخوش دارند، میگوید: فارغالتحصیل شدم، قرآن میگوید: «ِفَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْم» (غافر/83) آیهی قرآن است. «فَرِحُوا» شاد هستند «ِبما عِنْدَهُمْ» به یک مدرک دلش خوش است. میگوید: فارغالتحصیل شدم.
خدا در قرآن به پیغمبر میگوید: فارغالتحصیل نیستی. «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً» (طه/114) تابستان است، مدرسه و دانشگاه تعطیل است. خود شما نمیتوانی مطالعه کنی؟ انسان هیچوقت از تحصیل فارغ نیست. به خصوص مناطقی که هوایش خنک است، مثل آذربایجان غربی، شرقی، اهواز، همدان، نمیدانم سنندج، دماوند، خیلی از روستاها و شهرهایی که هوایش خنک است، اینها باید تحصیل کردهها بیشتر مطالعه کنند. خوب اگر بنا باشد، تحصیل کردههای قم و اراک یکطور باشد. خوب پس هوای خوب اراک شکرش چیست؟ به شکرانهی اینکه اینجا هوایش تابستان خنکتر از قم است، پس باید تحصیل کردههایش مطالعه بیشتری بکنند. اگر بنا باشد، همدان و بندرعباس یکطور باشد. بوشهر و ملایر یکطور باشد. به هر حال به این قانع نشویم. انسان منهای تربیت اینگونه است. پرواز نکند برای بمباران. کنفرانس دارد برای توطئه. انگور میکارد برای شراب. عقل دارد برای حیله. ثروت دارد برای عیاشی. قدرت دارد برای ظلم. علم دارد برای خودنمایی. این انسان منهای تربیت است.
خدایا به ما توفیق آنگونه تربیتی که ما را به تو نزدیک کند، مرحمت بفرما.
1- کدام نام خداوند بر تربیت هستی و انسان دلالت دارد؟
1) الله
2 ) ربّ
3) رحمن
2- آیه 56 سورهی ذاریات کمال نهایی انسان را در چه میداند؟
1) تحصیل علم و دانش
2) خدمت به محرومان
3) بندگی خدا
3- نیاز امروز جامعه بشری چیست؟
1) رشد صنعت و تکنولوژی
2) رشد اخلاق و تربیت
3) رشد سرمایه و ثروت
4- بر اساس قرآن، پیروی حق از هواهای نفسانی چه آسیبی را به دنبال دارد؟
1) فساد زمین و آسمانها
2)هلاکت مفسدان و مجرمان
3) هلاکت اهل ایمان
5- چه چیزی به انسان ارزش میدهد؟
1) فطرت
2) تربیت
3) عقل