انفاق

موضوع: انفاق
تاریخ پخش: 76/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

1- انفاق و کمک‌رسانی
بیننده‌های عزیز بحث را در آستانه عید نوروز تماشا می‌کنند. من می‌خواهم یک مقداری در این جلسه در مورد کمک صحبت کنم. کمک به دوستان، کمک رسانی، انفاق چون در ایام عید بالاخره همه بچه‌ها لباس نو می‌پوشند این اثر می‌گذارد. یک مقداری جلوی مصرف‌ها را بگیریم که به دیگران هم برسیم.
بحث ما بحث انفاق است. در خدمت عزیزانی هستیم که خانواده شهدا هستند. خداوند انشاء‌الله روح شهدا را از ما راضی کند. وقتی ما می‌بینیم شهدا جان دادند دیگر حالا بحث انفاق و کمک مالی چیزی نیست. شهید جان داد. اینکه ما بگوییم: آقا حالا شما کمک مالی بکن، این چیزی نیست. شغل شما خیلی شغل مقدسی است. روح شهدا از شما که چندین هزار نفر از بچه‌های آنها را تحت پوشش گرفتید، راضی است. در دانشگاه‌ها در بین بیست وچهار نفر دانشجو یک بچه‌ی شهید نفر اول می‌شود. قرآن بیش از دو هزار نفر از بچه‌های شهید را دارد حفظ می‌کند. همین که صدها نفر از آنها طلبه شدند. دهها هزار نفر دانشجو شدند. همین که بالای صد و بیست مرکز فرهنگی برایشان ساختید. همین کانونها، کلاسها، جلسات، خدمات فرهنگی روح شهدا را از شما راضی می‌کند. خدا کند روح شهدا از همه ما راضی باشد.
2- اهمیت کمک به دیگران در قرآن
راجع به انفاق و کمک به محرومین و کمک به دیگران صحبت می‌کنیم. این کمک به دیگران مثل نخ در همه دانه‌ها تاب خورده است. مثلا کمک به دیگران در نماز، کمک به دیگران در روزه، حج، خمس و زکات، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، در همه اینها کمک به فقرا هست. در قرآن بیست و هشت مرتبه کمک به دیگران آمده است. در قرآن می‌فرماید: «یُقیمُونَ الصَّلاهَ» کنار آن می‌گوید: «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ» بیست و هشت بار زکات در کنار نماز و حتی کمک به فقرا در نماز قرار داده شده است. نه کنار نماز بلکه در نماز آمده است.
3- در انفاق عجله کنید
حضرت امیر در نماز انگشتر خود را به فقیر داد. یعنی صبر نکرد نمازش تمام شود. یعنی مسئله عجله است. گاهی وقت‌ها می‌گوید: خیلی خوب بعداً کمک می‌کنیم. چند تا چیز هست که عجله در آن خوب است. یکی کمک کردن است. این که می‌گویند: عجله کار شیطان است. این حرف دروغ است. همه جا در کمک باید عجله کرد. شیطان می‌گوید: حالا پیری داری. کوری داری. حالا باشد تا بعد ببینیم. اینقدر می‌گوید: باشد تا بعد که دیگر فراموش می‌شود. در روزه عید فطر شما که سی روز روزه گرفتی باید متناسب با خوراکی که در این ماه خورده‌ای فطریه بدهی. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» (اعلی/14) «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلىَ»‌ (اعلی/15) رستگار است کسی که زکات فطریه بدهد. «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلىَ» بعد هم به مصلی برود و نماز عید فطر بخواند. کمک به فقرا در حج هم هست. بر هر حاجی واجب است که در عید قربان حیوانی را بکشد و ذبح کند. بعد که ذبح کرد می‌گوید: «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرَ» (حج/28) «وَ کُلُوا مِنْها» (اعراف/161) از حیوانی که ذبح شده بخورید و بعد به فقرا هم کمک کنید. یکی از واجبات حج است.
عید قربان حاجی‌ها در حج سه تا کار باید بکنند. یکی به جای شیطان به علامت تنفر و برائت سنگ بیاندازند. این سنگ، سنگ را درد نمی‌آورد. منتهی این رمز تنفر است. مثل اینکه شاه به خارج می‌رفت و دانشجوهای انقلابی گوجه می‌انداختند. آن گوجه در آن ماشین ضد گلوله اثر نداشت. دردش نمی‌آمد. ولی این تنفر بود. به خاطر تنفر سنگ پرتاب می‌کنند. دومین کار این است که گوسفند بکشند. سومین کار تراشیدن سر است. در گوسفند کشتن چند چیز لازم است که یکی همین است که گوشتش را به فقرا بدهند. البته سالها گوشت‌ها هدر می‌رفت. برنامه‌های غلطی بود که همان جا یک کوره روشن می‌کردند و گوشت‌های حیوانات را در کوره می‌سوزاندند و خاکستر می‌کردند. بعد هم فوری غروب همان روز مرغ یخی می‌دادند. اخیراً یک حرکاتی شده است که هم صعودی‌ها و هم ایرانی‌ها یک کارهایی می‌کنند. اصلاً خمس و زکات همه‌اش کمک به فقراست. منتها برای زکات اگر دیمی کاشتی زکاتت بیشتر است. اما اگر با کشت آبی بود زکاتش کمتر است. اگر گوسفند و شتر بچرند باید زکات داد. اما اگر پول علف بدهد دیگر پول زکات بر اینها واجب نیست. به شرطی زکات می‌دهیم که علف بیابان را بخورد. برنامه‌های مالیاتی اسلامی طوری است که فشار به طرف نیاید. خدا به تو داده است. گوسفندت علف بیابان را خورده و چاق شده است. خوب حالا تو هم زکات بده. اگر پول علف دادی زکات نده. اما اگر مجانی بوده زکات بده. خوب دستور طبیعی است. البته سهم امام نصف خمس است. یعنی از هزار تومان دویست تومان خمس است. اینها را برای بچه‌ها می‌گویم. چون بزرگترها که می‌دانند. بعضی‌ها نمی‌دانند و نمی‌خواهند بدانند. اما ما می‌گوییم که روز قیامت نگویند: ما نمی‌دانستیم. هرکس خرجی سالش را تمام کرد شب عید است. حساب کند که پارسال چقدر داشته است. یازده میلیون امسال داری. عده‌ای دارند. حالا یک عده هم پارسال یازده میلیون داشتند اما امسال هیچ ندارند. بحث من همین است.
یک گردش کاری بکنیم. یازده میلیون پارسال داشته است. شب عید امسال پانزده میلیون دارد. چهار میلیون سود کرده است. هر یک میلیون، دویست هزار تومان خمس است. هشتصد هزار تومان باید بدهد. خمس هم دو قسمت می‌شود. یک قسمت سهم سادات است. یعنی از این هشتصد هزار تومان چهارصد تومانش برای سادات است. چهارصد تومان دیگرش برای اسلام است که اختیارش دست حکومت اسلامی است. آن چهارصد تومان دیگر هم لازم نیست طرف فقیر باشد. حالا مسائل این را نمی‌خواهم بگویم. به درد همه نمی‌خورد. این برای خمس و زکات بود.
4- سیر کردن شکم فقرا یک معروف است
درباره‌ی جهاد هم چیزی ندارم که بگویم. درباره امر به معروف هم یکی از معروف‌ها پر کردن شکم فقراست. یک وقت اگر کسی در محله پول ندارد ولی اگر دور بیفتد می‌تواند پول جمع کند. در قرآن برای اینها یک آیه داریم. «وَ لا یَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْکینِ» (حاقه/34)، «یَحُضُّ» یعنی اگر پول نداری بلند شو و از دیگران پول بگیر. «یَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْکینِ» یعنی دیگران را تشویق کن. در جلسات زنانه بعضی از این حاجیه خانم‌ها حسابی پول جمع می‌کنند و برای چند جهازیه می‌دهند. «یَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْکینِ» یعنی بلند شو از دیگران کمک بگیر. ممکن است یک پیرمرد نتواند شمشیر بزند. اما می‌تواند شمشیر را تیز کند و به بک جوان بدهد و بگوید: بزن. یعنی لازم نیست هر شمشیر سازی شمشیر زن هم باشد. شمشیر ساز غیر از شمشیر زن است. بعضی‌ها شمشیر زن هستند. شمشیر ساز نیستند. بعضی‌ها هم الحمدالله هم شمشیر ساز هستند و هم شمشیر زن هستند. بعضی‌ها هم شمشیر خور هستند. یعنی نه شمشیر ساز و نه شمشیر زن هستند. این‌ها فرق می‌کند.
5- به هشت گروه زکات را بدهید
راجع به امر به معروف بگویم. همین کمک امر به معروف است. کمک به دیگران که آدم محبت کند امر به معروف است. قرآن می‌گوید: زکات که جمع شد به هشت گروه بدهید. یکی از گروه‌ها افراد ضعیفی هستند که اگر به آنها زکات بدهید و شکمشان سیر شود به حرفت گوش می‌دهند. شکمشان را سیر کن تا به حرفت گوش بدهند. آیه نازل شد «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ» (شعراء/214) ‌ای پیغمبر به بستگان نزدیک حرفت را بزن. هشدار بده. حضرت حیوانی را ذبح کرد و آبگوشتی راه انداخت و فامیل‌ها را دعوت کرد. حدود چهل نفری بودند. غذا که خوردند پیامش را داد که من پیغمبر شدم. مامور هستم که به شما هشدار بدهم. بت‌ها را باید کنار گذاشت. خدای شما خدایی یکتاست. بالاخره وقتی پیغمبر می‌خواست سخنرانی کند یک آبگوشتی به مردم داد. بی مایه فتیر است.
6- اهمیت قصد قربت در کار خیر
یک وقت نزد یکی از بزرگان رفتم و گفتم: حضرت آقا شما یک پولی برای اقامه نماز در اختیار ما بگذارید. ایشان گفت: آقا قرائتی نماز برای خداست. حرف پول نزن. گفتم: ابوالفضل هم برای خدا جنگید. اما اسبش جو می‌خواست. این که نمی‌شود. بی پول نمی‌شود. به این آقا گفتم: قصد قربت کن. برای سخنرانی خودم قصد قربت کنم. سرم که نمی‌تواند قصد قربت کند. جو می‌خواهد. افرادی هستند که اگر شکمشان سیر شود گوش می‌دهند. اگر شکمشان سیر نشود گوش نمی‌دهند. البته نمی‌شود گفت: این دین فایده ندارد. چون ابتدای کار غیر از بعد کار است. چون انسان برای غیر خدا کار را شروع می‌کند بعد به سمت خدا کشیده می‌شود.
ما بچه بودیم. پدر ما یک قران می‌داد و ما نماز می‌خواندیم. آغاز کار اگرچه برای غیر خداست. اما شروع کنید که در بعضی از دستورات سفارش داریم نگویید: این برای خدا نیست. وارد نمی‌شوم. آغاز کنید بعد کم کم به سمت خدا کشیده می‌شوید. چون مشکل است لحظه اول قصد قربت بکند. لحظه اول می‌خواند که بگویند: صدایش خوب است. ممکن است دفعه اول ناخالصی هم داشته باشد ولی کم کم اشباع می‌شود. به هر حال این‌ها یک مقدار که بگذرد انسان می‌تواند قصد قربت کند. دفعه اول که انسان جلو دوربین می‌رود قصد قربت کردن خیلی مشکل است. می‌خواهد خودش را نشان بدهد. بعد ممکن است دوربین برایش آسان شود. طبیعی شود. دیگر برایش مهم نباشد. از ترس اینکه کار برای خدا نیست کار خیر را ترک نکنید. کار خیر را انجام بدهید. اگر هم برای خدا نیست شروع کنید. بعد انشاء‌الله به سمت خدا کشیده می‌شوید.
7- زکات را از مسلمان‌ها بگیرید و به افراد ضعیف بدهید
خیلی خوب پس ببینید در کنار نماز زکات آمده است. در روزه فطریه آمده است. در حج گوشت قربانی آمده است. کل مال کمک به فقراست. امر به معروف می‌گوید: شما بخشی از زکات را به فقرا بده و اینها را به معروف دعوت کن. «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» (توبه/60) اسمش در قرآن آمده است. یعنی از مسلمان‌ها زکات را بگیر و به غیر مسلمان‌ها یا به افراد ضعیف بده. از خوب‌ها بگیر و به آدمهای بد و متوسط بده که بخورند. تا آنها هم زمینه جذبشان به معروف پیدا شود. «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» این بخش اول حرفم بود.
8- ایجاد انگیزه برای کمک
مسئله دوم را بگویم. قرآن برای اینکه به کمک دعوت کند راه‌های زیادی را به ما معرفی کرده است. ایجاد انگیزه برای کمک یکی از راه‌ها است. قرآن راهی دارد که ما را تشویق کند که ما پول خرج کنیم. انگیزه در ما بوجود بیاورد. البته شما می‌گویید: آقای قرائتی این حرفها به درد ما نمی‌خورد. ما فقیر هستیم. اصلا حقوقمان تا دهم ماه هم نمی‌رسد. اصلاً این حرف‌ها برای کسانی است که سیر هستند. من می‌خواهم بگویم: وقتی می‌گویم: انفاق، معنای آن دادن یک میلیون و دو میلیون نیست. یک برگ زرد وقتی در حوض می‌افتد چیزی نیست. اما همین برگ زرد کشتی پنجاه تا مورچه می‌شود. یعنی یک جفت جوراب یک بچه را می‌خنداند. بچه‌ای که جوراب ندارد با دیدن یک جوراب کلی خوشحال می‌شود. الآن در مملکت ما هر کارگر فقیری و هر کارمند فقیری پول یک جوراب را دارد. اگر بگوید: ندارم. دروغ می‌گوید. با همین پول سیگار می‌کشد. با همین پول تاکسی سوار می‌شود. می‌تواند یک جفت جوراب بخرد. حالا اگر کسی باشد که آه در بساطش نباشد. او دیگر غریب است. بسیاری از مغازه دارها وضعشان میزان نیست. همین کسی که وضعش میزان نیست به اندازه‌ای که دارد می‌تواند کمک کند.
9- کسی که رزقش تنگ است هرآنچه براید کمک دارد بدهد
قرآن برای کسانی که وضعشان میزان نیست آیه دارد. «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ» (طلاق/7) یعنی قدرتش تنگ شده است. یعنی رزقش تنگ است. یعنی پول فراوان ندارد. «فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّه‌» (طلاق/7) یعنی همانی که به تو دادم. در زمان جنگ ما افرادی را داشتیم که یک شیشه کوچک آبلیمو که نصفش را خورده بود، می‌داد. می‌گفت: خدایا تو شاهدی که من می‌خواهم به جبهه کمک کنم. پولی که یک شیشه آبلیمو بخورم ندارم. همین نیم کیلو آب لیمو را فرستاده بود. قرآن می‌گوید: «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ» اگر کسی رزقش تنگ است و وضعش خوب نیست، هر آنچه دارد بدهد. «مِمَّا آتاهُ اللَّه» یک برگ زرد که داری. همین برگ زرد کشتی پنجاه تا مورچه می‌شود. همین جوراب، یک بچه‌ی بی جوراب را می‌خنداند. وقتی می‌گوییم: کمک کنید. یعنی برای کمک بسیج شویم. شما فکر می‌کنید وقتی پیرزن‌ها به جبهه می‌رفتند همه آرپی چی می‌زدند. پیر زن بود که عدس پاک می‌کرد. همین که عدس پاک کرده به جبهه می‌فرستاد خودش کمک است. وقتی روز قیامت بپرسند: چه کردی؟ بگوید: بنده نیم کیلو شن از این گونی بیرون آوردم. همین مقدار به انقلاب خدمت کردیم.
ما در زمان جنگ قبل از انقلاب یک هیپی دیدیم که موهایش را در راه انقلاب داد. موهای عجیب و غریبی داشت. پدرش گفت: برو سرت را اصلاح کن. گفت: موهایم را دوست دارم. پدر گفت: اگر اصلاح کنی یک پیکان برایت می‌خرم. گفت: موهایم را بیشتر از پیکان دوست دارم. پدر گفت: خدا مرگت بدهد. گفت: با موهایم در قبر می‌روم. این پدر فکر می‌کرد که چه کار کند؟ فکر کرد که دیگر دست بردارد و چیزی نگوید. این آقا گفت: یک روزی به خانه رفتم. دیدم پسرم سرش را ماشین کرده است. گفتم: حتماً دوستانش به او گفتند: برو موهایت را کوتاه کن. گفتم: حالا چطور شد تو ماشین کردی؟ گفت: حضرت امام از پاریس دستور دادند که سربازها از پادگان فرار کنید که لشکر شاه ضعیف شود. سربازها که فرار کردند دژبان این‌ها را می‌گیرد. چون سربازها سرشان را ماشین کردند ما زلفی‌ها هم تصمیم گرفتیم که سرمان را ماشین کنیم. ما هم در خیابون برویم و اینها در جمع ما شناخته نشوند. دولت شاه این‌ها را نگیرد. بالاخره من دیدم با موهای بلندم می‌توانم به انقلاب خدمت کنم. ببینید اینطور نیست که حالا که ما پول نداریم خدمت نکنیم. به هر حال می‌شود که انسان اگر خواسته باشد کاری را بکند، حتماً انجام دهد.
آقای کوثری که در حسینه جماران روضه می‌خواند یک پدری داشت که حدود نود و چند سال داشتند. در آستانه صد سالگی زمین گیر بود. دیگر نمی‌توانست بلند شود. نمازش را نشسته می‌خواند. اصلاً نمی‌توانست بلند شود. پیرمرد صد ساله شده بود. خدا رحمتش کند. ما دیدن ایشان رفتیم. گفت: آقای قرائتی پیرمردی مثل من که نمی‌تواند بلند شود می‌تواند به انقلاب خدمت کند؟ گفتم: بله! شما دعا کنید. گفت: به غیر از دعا هم می‌توانم کمک کنم. گفتم: چطور؟ گفت: چون من پیر هستم شبها هم خوابم نمی‌برد. رادیو عراق را گوش می‌دهم و قلم و کاغذ می‌آورم. ایرانی‌هایی که در عراق اسیر می‌شوند در رادیو می‌آورند. در رادیو اسم و نشانی خود را می‌گویند. مثلاً می‌گویند: که در عملیات کجا اسیرشدند. من هم تند تند می‌نویسم. بعد شماره تلفنش را می‌نویسم و صبح به پدرش زنگ می‌زنم و می‌گویم: پسرت دیشب ساعت دو نیم در رادیو صحبت کرد. خیلی از پدر و مادر‌ها که فکر می‌کنند بچه هایشان شهید شدند با خبر من خوشحال می‌شوند. من با بی خوابی نیمه شب به انقلاب خدمت می‌کنم. کسانی که کاری نمی‌کنند خیلی رو سیاه هستند. این پیرمرد زمین گیر این کار را کرد. تو چه کردی؟ این نصف آب لیمو داد. تو چه کردی؟
10- کاری کنید که روز قیامت حسرت نکشید
یکی از اسم‌های روز قیامت «یَوْمَ الْحَسْرَهِ» (مریم/39) است. این آیه در قرآن آمده است. قیامت روز حسرت است. یعنی غصه می‌خورد. این که پا نداشت این کار را کرد. من که پا دارم هیچ کار نکردم. یک عکسی را در ستاد نماز آوردند. عکس عزیز جانبازی بود که دو دستانش را از بالای مچ از دست داده بود. آن وقت ایشان وقتی نماز می‌خواند قنوت را اینچنین می‌خواند. واقعا آدم وقتی نماز این را می‌بیند تعجب می‌کند. می‌گوید: این دو تا چشم هایش را داده است. دو تا دست‌هایش را داده است. تو دو تا چشم داری و دو تا دست داری یک الله اکبر نگفتی. و لذا حدیث داریم روز قیامت افرادی می‌گویند: خدایا زودتر جهنم ما را بفرست. اینقدر سؤال نکن. اصلاً از من سؤال نکن. هیچ حرفی برای گفتن نداریم. چه اشکال دارد هر خانه‌ای به یک خانه کمک کند؟ حالا شما چهار نوع شیرینی نگیر. سه نوع بگیر. تو در خانه‌ات سه نوع شیرینی داشته باش. او یک نوع داشته باشد. چه می‌شود؟ نگذارید یک افرادی بسوزند. وقتی آنها می‌خندند خیلی شیرین است. یک کسی که آب آشامیدنی را در خانه می‌برد، آن کسی که ندارد دلش می‌سوزد. به خاطر همین وقتی به آب آشامیدنی می‌رسند اولین دفعه که شیر آب را باز می‌کنند بچه‌ها می‌خندند. خوشی می‌کنند. آیه قرآن است.
خداوند به دو تا پیغمبر می‌گوید: در این روستا مجانی کارگری کنید. دیواری را صاف کنید. برای اینکه گنجی زیر این دیوار است که اگر دیوار را نسازید، خاک‌ها کنار می‌رود و گنج پیدا می‌شود و مردم آن را می‌دزدند. شما دو پیغمبر گرسنه مجانی کارگری کنید. دیوار را بسازید. برای اینکه این بچه‌ها یتیم هستند. بزرگ که بشوند خودشان گنج را در می‌آورند. یعنی خدا به خاطر اینکه پدر صالح بوده است، دو پیغمبر گرسنه را به کارگری مجانی وا می‌دارد. یک کار صالح بکن خیرش را می‌بینی.
خانم‌ها بلند شوید با اجازه شوهرتان لباس‌های نو خود را که به هر دلیل نمی‌پوشید به دیگران بدهید. این هنر نیست که آنها را نگه داری. یکی از این لباس‌های نو را کادو پیچ کن و به خانه یک نیازمند بفرست. اگر هر زنی که وضعش خوب است و چند تا لباس نو دارد یکی را کادو پیچ کند و در هر خانه‌ای که نیاز دارند، بفرستد. ما دیگر دختر و جوان و پیرزنی نداریم که لباس نداشته بااشند. همین که می‌گوید: خدا خیرت بدهد. برایت بس است. بعد متوجه می‌شوی که به خاطر این کار چه گره‌هایی از کارت باز می‌شود؟ با خانم به مسافرت می‌روید. جا هم که دارید. فلان شخص را هم با خودت ببر.
11- دنیا ارزشی ندارد
قرآن راجع به دنیا می‌گوید: «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیل‌» (نساء/77) دنیا کوچک است. چیزی نیست. آخه وقتی می‌گوییم: طلاست. دو دستی می‌گیرد. ولی وقتی می‌گوییم: حلبی است، نمی‌گیرد. قرآن می‌گوید: دنیا چیزی نیست. آیاتی داریم که دنیا کوچک است. دنیا غنچه‌ای است که برای کسی گل نمی‌شود. همه می‌نشینند که انشاء‌الله گل شود. او می‌گوید: چه موقع می‌شود که بزرگ شوی؟ چه موقع می‌شود که داماد شوی؟ چه موقع می‌شود بچه دار شوی؟ همین طور نشستند که این دنیا گل شود و هیچ وقت این دنیا برای هیچ کس گل نمی‌شود. همه به امید این غنچه نشستند. دنیا غنچه‌ای است که همه را مرگ می‌دهد و برای هیچ کس گل نمی‌شود. نگو: آقای قرائتی ما سراغ داریم و دیدیم برای خیلی‌ها گل شده است. پیش او برو و مشاهده کن. همان کسی که شما می‌گویی اینقدر مشکلات دارد. وقتی می‌ نشینی با او صحبت می‌کنی می‌فهمی عجب مشکلاتی دارد. منتها خوب هرکسی که یکی را می‌بیند با دیدن او سوت می‌کشد. ما سال هاست که دیگر از زمان امام سوار بنز نمی‌شویم. الآن در کشور ما چهار، پنج نفر به خاطر حفاظت ماشین‌های حفاظتی سوار می‌شوند. الآن هم که دیگر الحمدالله خبری نیست. اکثراً همه سوار ماشین عادی می‌شوند. گاهاً بعضی از افراد هستند که سوار ماشین گران می‌شوند. از زمان امام بنز را کنار گذاشتیم. چون فرمان امام بود. اما یک زمانی یادم هست که سوار بنز بودیم. بنزهای ضد گلوله هم شیشه هایش طوری است که ما آنها را می‌بینیم. اما آنها ما را نمی‌بینند. به یک شغلم فروشی رسیدیم. ترافیک بود. کنار خیابان یک کسی شغلم می‌فروخت. یک نفر هم شلغم گرفته بود و با چنگال می‌خورد. یک نفر کنار ما نشسته بود. گفت: خوشا به حال این که راحت شلغم می‌خورد. هیچ دلش به هول و هوا نیست. من او را می‌دیدم. ولی او من را نمی‌دید. دیدم شلغم فروش گفت: چه موقع می‌شود که من سوار بنز شوم. این کنار دستی من هم می‌گفت: چه موقع می‌شود که من خیالم راحت شود و یک شلغم راحت بخورم. این دنیا برای این است که همه بایستیم و از دور یکدیگر را ببینیم و بگوییم: خوش به حال این. خوش به حال او!
در همان ایام یادم نمی‌رود در مازندران سخنرانی داشتیم. از مازندران که آمدیم یکی از برادرهای سواد آموزی دید که ما یک بنز داریم. به دوستان گفت: این که دارد به تهران می‌رود من هم با او می‌روم. وسط راه یک ماشین‌هایی بودند که دائم سرعت می‌گرفتند. چند تا جوان در آن ماشین‌ها بودند که دائماً سرعت می‌گرفتند. آن زمان، زمان ترور بود. مشکوک بود. این پاسدار ما هم دائم می‌گفت: از کرکس به عقاب. این ماشین را مسدود کرد. این بنده خدا که با ما آمد همینطور می‌لرزید. چند کیلومتری که آمد بعد گفت: گور پدر هرچه شخصیت است. مرا رها کنید بروم. من با مینی بوس راحت‌تر می‌رفتم. یک فحشی هم به من داد و گفت: دلت خوش است. گفتم: نه! خدا می‌داند که من را در این ماشین گذاشتند. حالا آن کسی هم که پایین نشسته است می‌گوید: خوشا به حال این! ما می‌گوییم: خوشا به حال تاجرها! اگر بدانی که تاجرها چه می‌کشند؟ وقتی قیمت سکه بالا و پایین می‌شود قلبشان می‌ایستد. خیلی هیجان دارند.
آقایانی که وضعشان خوب نیست نگویند: خوشا به حال فلانی! وقتی می‌گویم: دنیا برای هیچ کس گل نمی‌شود. می‌گویند: خبر نداری. دنیا برای خیلی‌ها گل شده است. می‌گویم: وقتی یک مقدار با او حرف بزنی تازه می‌فهمی که او یک دردهایی دارد که تو می‌گویی: درد خودم بهتر است.
یک دیوانه در کاشان بود که حرف خوبی می‌زد. چون دیوانه‌های کاشان عاقل هستند. می‌گفت: هرکس یک غصه دارد. اگر غصه‌های مردم را بگیریم همه مردم جامعه بی غصه می‌شوند. اگر غصه‌ها را در یک میدان ببریم و بگوییم: ‌ای مردم ببینید دنیا جای غصه است. انبیاء غصه داشتند. امامان غصه داشتند. اولیا غصه داشتند. دانشمندان غصه داشتند. مگر می‌شود آدم بی غصه باشد؟ خودتان بروید یک غصه را بردارید. می‌گفت: تمام مردم بی غصه دور فلکه جمع می‌شوند که یک غصه بردارند. هرکس که نگاهش به تمام غصه‌ها افتاد. می‌گوید: تو را به خدا غصه خودم را بده. یعنی وقتی نگاه به غصه دیگران می‌کنی می‌بینی که غصه خودمان سبک‌تر است.
آیت الله بهجت دل درد داشت. به خودش می‌پیچید. گفتم: آقا شما به دکتر بروید. گفت: من سالها است که با این درد رفیق شدم. می‌ترسم خدا این درد را بگیرد و یک درد بدهد که ناشی باشم. دنیا کوچک است. به آن دل نبند. غنچه است برای کسی گل نمی‌شود.
بعد می‌گوید: انسان تو بزرگ هستی. تو خلیفه خدا هستی. مثلاً یک دانشجو اگر در خیابان دنبال ته سیگار می‌گردد. می‌گویی: آقا جان تو دکتر هستی. مهندس هستی. دانشجو هستی. دنبال ته سیگار می‌گردی؟ قرآن گفته است: دنیا ته سیگار است. تو خلیفه خدا هستی. به دنیا راضی شدی؟ اگر کسی پول داشته باشد و رحم نداشته باشد، انسان نیست. این گاو صندوق است. گاو صندوق گوشتی است.
دو نوع گاو صندوق داریم. فلزی و گوشتی! کیفش پر پول است. ولی به کسی نمی‌دهد. بعد قرآن می‌گوید: مردم برادر تو هستند. بنی آدم اعضاء یکدیگرند. من از تو هستم و تو از من هستی. رییس بانک که راحت پول را به مشتری‌ها می‌دهد می‌داند برای خودش نیست. آدم باید بفهمد برای خودش نیست. تو لخت آمدی و با یک کفن می‌روی. بعد می‌گوید: اگر جای بدی پر می‌شود، جبران می‌شود. درخت انگور را قیچی کن. نگو: شاخه هایش کم می‌شود. انگورش زیاد می‌شود. می‌گوید: اگر ندهی می‌سوزانیم. در دنیا نابود می‌شود. اگر ندهی در دنیا نابود می‌شود. قارون با گنج هایش در زمین فرو رفت. می‌گوید: اگر ندهی در آخرت همین فلز را به پیشانی و پهلویت می‌زنیم. می‌گوییم: این همان پولهایی است که پنهان کردی. گناه کردی؟ اگر کمک کنی خدا گناهانت را می‌بخشد. خلاصه برای ایجاد انگیزه این سبکها در قرآن هست.
اما شرایط انفاق را بگویم. در انفاق نکاتی هست که باید اشاره کنم.
12- شرایط انفاق
اول گفتم: هر کس دارد از خودش بدهد و هرکس ندارد با دلالی کمک کند. هرکس هم در یک منطقه ‌ی محروم است کمک کند. همین که نامه‌ی رزمنده‌ای را به پدر و مادرش برساند. جبهه نبودیم اما کمک به خانواده شهدا بکنیم. معلم نیستم اما به کسانی که تجدید آورده‌اند کمک کنیم. خودش کمک است.
13- در عبادت میانه‌روی باشد
زنی بچه‌اش را نزد پیغمبر فرستاد. گفت: من پیراهنت را برای تبرک می‌خواهم. حضرت یک پیراهن داشت که به او داد. ظهر وقت نماز شد. موذن اذان داد. پیغمبر می‌خواست به مسجد برود اما لباس نداشت. مردم منتظر بودند که آقا بیاید. همه گفتند: آقا بفرمایید. فرمود: من پیراهن ندارم. آیه نازل شد. ما گفتیم: انفاق کن. اما نه این طور! باید متعادل بود. اگر شب جمعه دعای کمیل رفتی. فردا صبح هم نماز جمعه رفتی. بعد از ظهر هم بهشت زهرا رفتی. عصرش هم دعای سماء رفتی. اینطور خوب نیست. یعنی در عبادت هم باید میانه روی باشد. اگر در عبادت میانه روی باشد دوام دارد. حدیث داریم چیزی که دوام داشته باشد بهتر است.
بعضی افرادی که حزب اللهی می‌شوند مثل بته‌های نازک یکدفعه شعله ور می‌شوند. بعد ده دقیقه هم خاکستر می‌شوند. اما تنه درختی که وزن دارد آرام آرام می‌سوزد. انفاق باید به اندازه باشد. آیه نازل شد پیغمبر چه کسی گفته بود که یک پیراهن خود را بدهی؟ چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. این جا مصداق دارد. قرآن تعریفی که از مومنین دارد این است که اینها کمک می‌کنند اما کمکشان به اندازه است. هر چیزی اندازه دارد. عاشورا هر شبکه را باز می‌کنی یا سینه می‌زنند. یا زنجیر می‌زنند. عید نوروز همه شبکه‌ها دلقک بازی می‌کنند. یعنی یک طوری است که همیشه دوغش یک سمت است. کره‌اش یک سمت است. یک شیر چرب معمولی پیدا نمی‌شود. نباید این طور باشد. لذا حدیث داریم اگر در جلسه‌ای بلند بلند خندیدی، فوری بروید و این دعا را بخوانید. فارسی آن این است. خدایا ما را به عذاب نگیر. خیلی جلسه بد مستی بود. از غروب می‌نشینید تا دو بعد از نصب شب هفت ساعت می‌خندید. یک طوری باشد که کارهایتان را تنظیم کنید.
شخصی وصیت کرد که همه اموالش را به فقرا بدهند. پیغمبر فرمود: مگر ایشان اولاد ندارد؟ گفتند: چرا اولاد دارد. ولی به اولادش محل نگذاشت. همه را در راه اسلام داد. فرمود: خیلی کار غلطی کرد. اگر من می‌دانستم نمی‌گذاشتم در قبرستان مسلمان‌ها خاکش کنند.
14- کمک‌هایتان با منت نباشد
مسئله دوم این است که کمکتان همراه با منت نباشد. خانم خیلی زحمت می‌کشد. اما یک وقتی می‌گوید: این همه زحمت می‌کشم به چشمت نمی‌آید. آقا این همه زحمت می‌کشد. یک مرتبه به خانم می‌گوید: این همه من این لباس را خریدم. تو را به این سفر بردم. این عبادت شما را خراب می‌کند. منت نگذاریم. من جهازیه دادم. من کمکش کردم. در قرآن داریم که کمک از مال حلال باشد. به امام صادق گفتند: فلانی خیلی آدم خوبی است.
امام صادق آن شخص را که خیلی از او تعریف می‌کردند دید. دید همین طور که می‌رفت از مغازه دو تا انار برداشت و دزدید. از نانوایی دو تا نان دزدید. جلوتر رفت و به یک فقیر داد. گفت: آقا بیا. چه کردی؟ گفت: مؤمن باید زرنگ باشد. دو تا انار دزدیدم. دو تا گناه کردم. دو تا نان دزدیدم دو تا گناه کردم. دو ضرب در دو، چهار تا می‌شود. قرآن می‌گوید: هرکس کار خیر بکند ده تا ثواب به او می‌دهم. چهار تا به فقیر دادم. چهار ضرب در ده چهل تا ثواب کردم. چهار تا گناه از آن کم می‌شود سی و شش تا برایم می‌ماند. امام فرمود: شنیدی که یک کار خیر یکی ده تا ثواب دارد. اما به شرطی که مال حلال باشد. این آقا گران فروشی می‌کند. کم فروشی می‌کند. رشوه می‌گیرد. کلاه برداری می‌کند. شب عید در هر خانه‌ای دو کیلو شیرینی می‌دهد. بابا جان نه این شیرینی را بده. نه کلاه برداری بکن.
یک کتابفروش کتاب برای ما مجانی می‌فرستاد. کتابهایی که چاپ می‌کرد برای ما می‌فرستاد. البته او می‌فرستاد که من در تلویزیون بگویم. من در تلویزیون نمی‌گویم. من که تبلیغاتی نیستم. یکی آنجا نشسته بود. گفت: آقای قرائتی یک وقت نگویی: این کتابها را برای من مجانی فرستاده است. این کتابها را به تو مجانی می‌دهد. اما پولش را می‌کشد روی پول آن بدبخت‌هایی که می‌خواهند کتاب بخرند. یک وقت احساس نکنی این آدم خوبی است. سوال: من یک مقدار گران می‌فروشم. اما خمس بدهم. چه اشکالی دارد؟ نه خمس بده و نه گران بفروش.
یک قاچاقچی که بچه‌ی کاشان بود، نذر کرده بود که اگر تریاکش به فلان منطقه رسیده باشد شب تاسوعا شله زرد بدهد. آخه چه شله زردی؟ تو تریاک می‌آوری جوان‌های مردم را نابود می‌کنی. آن وقت شب تاسوعا شله زرد می‌دهی؟ به خاطر همین است که مردم عوام باید از عبادت‌هایشان توبه کنند. یعنی ما به عبادت‌هایمان نگاه کنیم. ما رفتیم اینجا عبادت کنیم، ماشینمان را دوبله پارک کردیم، ترافیک شد. نماز جمعه را خواندیم بعد سجاده‌مان را تکان دادیم. همه‌ی گرد و خاک‌ها در حلق کنار دستی‌مان رفت. یعنی اگر عبادتمان را تحلیل کنیم باید بگوییم: خدایا عبادت‌های ما را ببخش. گناهانمان را ببخش. بنابراین منت نگذاریم. از مال حلال باشد. در راه خدا باشد. هدف درست باشد.
15- هدف‌های مثبت
راجع به هدف‌ها، هدفهای مثبتی داریم که من فهرستشان را می‌گویم. هدف برای خدا، برای خودسازی، برای پر کردن خلاء‌ها در جامعه، برای اینکه رفع کینه از دوستان قدیم شود. حالا یک نفر از دست ما ناراحت است. یک رفتاری داشتیم که از ما گله دارد. یک کارت تبریک برایش بفرستیم. یک هدیه‌ای یک عیدی برایش بفرستیم. حالا با این عیدی کینه‌ها از بین برود. درست نیست آدم در آستانه سال تحویل خانه تکانی کند اما روح تکانی نکند. اگر یکجا تار عنکبوتی باشد تمیز می‌کند. ولی در قلبش شیطان تار عنکبوت دارد. چند سال است که با این قهر هستی؟ همان طور که شیر را باز می‌کنی و خاک‌های لای موزاییک را می‌شویی. هر چند کار غلطی است. باید جارو کرد و آب مصرف نکرد. همانطور هم کینه‌ها را بشوی. یک وقت‌هایی هست یک برگ را می‌خواهیم برداریم، خم نمی‌شویم. شلنگ را بر می‌داریم و همه حیاط را می‌شوییم. می‌گوید: پولش را می‌دهیم.
16- وسواس حرام است
سؤال: اگر کسی آب زیاد مصرف بکند و پولش را هم بدهد باز هم گناه کرده است؟ بله! گرچه پول آب را بدهی باز هم گناه کردی. افرادی هستند به خاطر اینکه یک برگ را از حیاط بردارد هر روز با آب جارو می‌کند. خیلی از زنهایی که خیال می‌کنند با تقوا هستند و زیاد آب می‌ریزند و وسواسی هستند جزء زنان مجرم هستند.
وسوسه حرام است. عمل وسواسی قبول نیست. آدم اگر وسواسی است چه خاکی بر سر کند؟ بگوید: دو رکعت نماز باطل می‌خوانم. الله اکبر! نماز باطل بخوانی حل می‌شود. با همان لباس نجس بخوانی گناهش هم گردن من بنده است. اینجانب پشت تلویزیون گردن می‌گیرم. چون یکی از مراجع گفت: گناهش گردن ما است. وسواسی‌ها طبق معمول عمل کنند. گناهش گردن ما است. تو تا چه وقت می‌توانی وسواسی باشی؟ آقا به دلم نچسبید. خوب تو خدا پرستی یا دل پرستی؟ ما که تابع دل نیستیم. اسلام گفته: پاک است.
به هر حال امیدوارم که خدا کمک کند. ما در این عیدی که پیش رو است هرکس پیراهن نویی دارد، لباس نویی دارد بدهد. هرکسی از هرچه که دارد به دیگران بدهد. یک کمکی به عزیزان همسایه هایش یا از بستگانش بکند. امام صادق فرمود: اگر فامیل فقیری داری به بقیه کمک کنی کمکت قبول نیست. خدایا به آبروی شهدای اسلام و شهدای انقلاب به ما توفیق بده رفتارمان طوری باشد که روز قیامت حسرت نخوریم. ما را پاسدار خون‌ها و خدمات آنها قرار بده. رهبر ما، دولت ما، امت ما، نسل و ناموس ما، عقاید و افکار ما، مرز و بوم ما، حفظ بفرما. توطئه‌های استکباری درهم بشکن و همانطور که در ایران طاغوت را شکستی طاغوتهای جهان را بکشن. همین طور که به ما رهبر عادل دادی رهبر عادل جهان، امام زمان(ع) را به جهان عرضه بدار. نماز جمعه یادمان نرود.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment