2- نماز، مرز ایمان و کفر
3- معارف والای دین در سوره حمد و توحید
4- مطالعه کتب اسرار نماز متناسب با سنّ و سواد
5- حرکت دولت و ملت به سوی اصلاح الگوی مصرف
6- اطاعت از والدین در چارچوب دستورات الهی
7- غرور و خودبرتر بینی، خطر افراد و هیئتهای مذهبی
8- احترام مال مردم، قبل یا بعد از تکلیف
موضوع: امر به معروف در خانواده و جامعه (2)
تاریخ پخش: 10/10/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
موضوع بحثمان دعوت به خیر ، سفارش به معروف، امر به معروف، توصیه، سفارش، تشویق به کار خوب، انتقاد و جلوگیری از کار بد. هرکسی در هر شرایطی، چقدر سواد دارد؟ چقدر ظرفیت دارد؟ چقدر قدرت دارد؟ به مقدار قدرتش باید انجام بدهد. مثل سوزن، سوزن به مقداری که نخ دارد، باید بدوزد. یک متر نخ دارد باید یک متر بدوزد. یک وجب نخ دارد باید یک وجب بدوزد. مثل کمک! کمک به فقیر یک کسی بیشتر دارد باید بیشتر بدهد. کمتر دارد، کمتر. ما نمیتوانیم نسبت به جامعهی خودمان بیتفاوت باشیم. آدم بیتفاوت مرده است. حدیث داریم کسی که امر به معروف و نهی از منکر نکند، خوب و بد نزد او یکسان باشد «فَهُوَ مَیِّت» «مَیِّت» یعنی چه؟ مرده! منتهی «بَیْنَ الْأَحْیَاءِ» (وسایلالشیعه/ج16/ص132) مرده است، منتهی بین زندهها نفس میکشد. یعنی مردهی عمودی است. چون ما دو رقم مرده داریم. افقی، آنهایی که در قبرستان هستند. عمودی، یعنی سیخکی راه میرود ولی بیخاصیت است. خوب و بد نزد او یکسان است. اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر نکند، خوب و بد نزد او یکسان باشد، «فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاء» خوب این یکی از معروفهایی بود که وظیفهی همهی ما هست. دیگر این عالم و غیر عالم ندارد. یک دختر 9 ساله هم وظیفهاش است این کار را بکند. یک بچهی 13ساله هم وظیفهاش است این کار را بکند. یک بچهی 14 ساله وظیفهاش است… این امر به معروف است. مهمترین معروفها نماز است.
1- نماز، بزرگ معروف دینی
ما امسال در اجلاس نماز در افتتاحیه آیتالله استادی آمدند، یک بحثی کردند که برای خود من نو بود. راجع به اهمیت نماز. ایشان فرمود: شیعهها حدیث فقهیشان در دو تا کتاب است. وسایل الشیعه و مستدرک الوسایل، جمعاً حدود شصت هزار حدیث در این دو کتاب است. سنیها هم کتابشان که بیشترین حدیث را دارد، البته حدیثهای فقهی، نه حدیثهای اخلاقی و سیاسی و اجتماعی، حدیثهای فقهی. کنز العمال است که آن هم حدود چهل هزار تا، ایشان گفت: مجموعاً حدیثهای شیعه و سنی صد هزار تا است. حدیثهای فقهیاش! در این صد هزار تا ما 50 تا کتاب در فقه داریم. مثلاً کتاب «الطهاره» یک کتاب است. وضو و غسل و تیمّم. کتاب «الصلاه» نماز. کتاب «الصوم» صوم یعنی روزه. کتاب «الجهاد» کتاب «الشِرکه» کتاب «دِین» بدهکاری. کتاب قصاص، کسی را کشتند باید در مقابل بکشیم. کتاب دیات، 50 تا کتاب داریم و صد هزار تا حدیث. بعد فرمود: کتاب «الصلاه» یعنی نماز، 15 هزار تا از این حدیثها برای نماز است.
بسم الله الرحمن الرحیم دارم چه میگویم؟ در دنیای فقه بیشترین حدیثها برای نماز است. این یک مورد. 2- ما وقتی گیر میکنیم متوّسل به اهل بیت میشویم. کربلا میرویم. مدینه میرویم. مکه میرویم. مشهد میرویم. سراغ امامزادهها میرویم. توسل پیدا میکنیم. روضه میخوانیم. ما وقتی گیر می کنیم به اهل بیت متوسّل میشویم. اهل بیت وقتی گیر میکردند، به نماز متوّسل میشدند. «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه» (بقره/45) روایاتی داریم که پیغمبر وقتی گیر میکرد نماز میخواند. امیرالمؤمنین گیر می کرد نماز میخواند. ملاصدرا گیر میکرد، در تاریخ داریم نماز میخواند. پس 1- جمعاً حدیثهای ما 100 هزار تاست. از این صد هزار تا برای پنجاه تا کتاب است. یعنی پنجاه تا باب و صد هزار تا حدیث داریم. ولی سهم نماز از همه بیشتر است. پانزده هزار حدیث. این یکی.
2- همهی ما وقتی گیر میکنیم متوسل به اهل بیت میشویم. اهل بیت وقتی گیر میکردند، متوسل به نماز میشدند.
2- نماز، مرز ایمان و کفر
3- دربارهی اینکه بعضی واجبات را انجام ندهیم چه میشود؟ بعضی وقتها انسان یک پایه را از یکجا بردارد همهی سقف فرو میآید. «فَقَدْ کَفَرَ» داریم. کسی نماز را عمداً ترک کند، کافر است. نه کافر یعنی مثل بت پرستها است. یعنی از مرز ایمان خارج است. و این تعبیر، تعبیر تندی است. این هم مسئلهی مهمی است که توبیخ شده است.
به هر حال مسئلهی نماز را «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ» (طه/132) «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف» (لقمان/17) دو تا «وَ أْمُرْ» در قرآن است. «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف» یعنی امر به معروف کن. «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ» یعنی امر به نماز کن. معلوم میشود بالاترین معروف نماز است. آنوقت شما اگر خواستید امر به معروف کنید، باید اسرار نماز را بلد باشی. چون به پسرعمویت میگویی: نماز بخوان. میگوید: ببین من خودم، خدا را قبول دارم. با خدا حرفهایم را میزنم. به تو ربطی ندارد. نماز نمیخوانم ولی با خدا حرف میزنم. بگو: ببین، شبانهروز چند ساعت است؟ 24 ساعت است. ده دقیقهاش را گفتند: آنطور که من میگویم بگو. بگو: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین» (فاتحه/5) وضو بگیر. رو به قبله اینطور، ده دقیقه که نماز میخوانی، یک ربعی که نماز میخوانی گفته:اینطور که من میگویم. باقی چه؟ باقی آن 23 ساعت و 45 دقیقه، آن 23 ساعت و 45 دقیقه هر طور میخواهی با خدا حرف بزن.
مثل پیراهن و شلوار. پیراهن و شلوار واجب است بپوشی. نپوشی پلیس تو را میگیرد. بعد میگوید: غیر از پیراهن و شلوار باقی لباسها را هرطور دلت میخواهد، میخواهی کت و شلوار بپوش. میخواهی کاپشن بپوش. میخواهی پوستین بپوش. میخواهی عبا بپوش. میخواهی قبا بپوش. میخواهی بولیز بپوش. ژاکت بپوش. یک شلوار، زیر شلواری و پیراهن، یک لباس واجب داری. باقی دیگر اختیاری است.
3- معارف والای دین در سوره حمد و توحید
علاوه بر اینکه کلمات نماز را نمیشود چیزی جایش گذاشت. نمیشود نماز را… ما که میگوییم: بسم الله الرحمن الرحیم، به نام خداوند بخشندهی مهربان، خداوند بخشندهی مهربان ترجمهی نماز نیست. ما چون عبارتی نداریم جایش را میگوییم. من یکوقت دیگر هم این را گفتم. مثلاً میگوییم: وقت طلا است. واقعاً وقت طلا است؟ وقت خیلی مهمتر از طلا است. منتهی چون از طلا بهتر نداریم، میگوییم: وقت طلا است. میگوییم: فلانی مثل خورشید میدرخشد. خوب یعنی از خورشید درخشندهتر نداریم؟ میشود از خورشید خیلی بهتر و درخشنده باشد، منتهی فعلاً ما جز خورشید چیزی نداریم. صبحانه عسل به او میدهم. حالا یعنی بهتر از عسل ممکن نیست؟ ما بهتر از عسل نداریم. ما بهتر از قالی ابریشمی نداریم. بهتر از مزرعه و هواپیمای شخصی نداریم. بهتر از نمیدانم چه… ما چون ظرفمان کوچک است مجبوریم بگوییم: بخشندهی مهربان. وگرنه «الرحمن الرحیم» از درد لاعلاجی بخشندهی مهربان میگوییم. مثل اینکه میگوییم: ابالفضل چه کسی است؟ میگویی: ابالفضل آدم خوبی بود. یعنی ابالفضل فقط آدم خوبی بود؟ما فعلاً چون عبارت دیگری بهتر از خوب نداریم. میگوییم: امام حسین آدم خوبی است. چون نمیدانیم… مثلاً چه چیزی برای امام حسین بگوییم؟ امام را که نمیشود تعریف کرد.
بنابراین کلمات نماز را نمیشود ترجمه کرد. این ترجمههایی که هست از درد لا علاجی است. ترجمهها کوتاه است. مثل بچهی کوچولو که به او میگویند: آقاجان! بابا را دوست داری؟ میگوید: بله. میگویم: چند تا؟ میگوید: ده تا! خوب این بچه مخش میکشد که این ده تا بالاترین… یا پیرمردهای ما وقتی میخواهند شکر کنند، میگویند: ای خدا! صد هزار بار شکر. چون این بیش از صد هزار تا، یعنی آنچه نزد این مهم است صد هزار تا است. صد هزار تا چیزی نیست. شما یک مشت شن برداری، شنهای ریز، یک مشتش صد هزار تا میشود. وقتی می گوییم: خدایا صد هزار مرتبه شکر! یعنی خدایا یک مشت شن، شکرت. این برای خدا خیلی کم است. منتهی چون این پیرمرد یا پیرزن مُخش بیش از صد هزار تا جا نمیگیرد، میگوییم: صد هزار تا.
چرا نماز را عربی بخوانیم؟ باید عربی بخوانیم. همهی خلبانهای دنیا با هر فرودگاه هر کشوری خواسته باشند صحبت کنند، باید انگلیسی باشد. یک زبان مشترک چیز خوبی است. اسلام خواسته همهی مسلمانها در کلماتی با هم مشترک باشند. چرا رو به قبله بایستیم؟ مگر خدا این طرف است؟ نه. یهودیها اینطرف میایستند. اگر این طرف بایستیم جز حزب یهودیها هستیم. مسیحیها این طرف میایستند. اگر این طرف بایستیم جز حزب مسیحیها هستیم. ما باید مستقل باشیم. این طرف و آن طرف نه! یا این طرف، یا این طرف، این طرف امتیازاتی دارد. چرا نماز صبح را بلند میخوانیم؟ نماز مغرب را بلند میخوانیم؟ چرا نماز ظهر را یواش میخوانیم؟ امام رضا فرمود: صبح و مغرب چون در تاریک و روشن خوانده میشود، داد بزن. که بفهمند نماز میخوانی. اما روز چون هوا روشن است نیاز به داد زدن نیست.
4- مطالعه کتب اسرار نماز متناسب با سنّ و سواد
شما خودتان باید راجع به نماز یک کتاب اسرار نماز بخوانید، نه اسرار نماز امام خمینی، سنگین است. یک اسرار نماز رقیق بخوانید. چون گاهی وقتها نوجوانها میروند یک کتاب علمی مطالعه کنند، مثل اینکه یک لحاف کرسی روی بچه بیاندازی، خفه میشود. هر کتابی برای همه قابل ارزش نیست. ممکن است یک کتاب را علما باید بخوانند. یک کتاب را بچههای 13،16 ساله باید بخوانند. بهترین امر به معروف شما این است که پسرخالهها، پسر عمههای خودتان، دختر عمهها، دخترخالهها، خودشان را به نماز دعوت کنند. اگر بچه نمازخوان شد خیلی از کارهایش درست میشود. یعنی من که لباس سفید پوشیدم دیگر خودم روی زمین سیاه نمینشینم. من که عمّامه سر گرفتم، دیگر خودم در خیابان ملّق نمیزنم. نمیدوم. میگویند: بابا آقایی! یک دانشجو وقتی دانشجو شد، دیگر خیلی از لباسها را نمی پوشد. میگوید: این در شأن من نیست. خود نماز این را میسازد. گاهی دو نفر میخواهند شوخی کنند. بعد نگاه میکنند میبینند اینجا مسجد است. میگویند: ببین اینجا نمیشود. اینجا مسجد است. آن طرف برویم.یعنی خود سر در مسجد، «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/45) سر در مسجد میگوید: اینجا نمیشود. آن طرف برو. ما اگر خواستیم امر به معروف کنیم، باید خودمان هم معروف انجام بدهیم.
یکی از علما میگفت: در خانه نماز میخواندم. دیدم بچهی من هم نماز میخواند. با اینکه سر کوچه مسجد بود. به مادرش گفتم: برو به این پسر بگو که: سر کوچه مسجد است. چرا در مسجد نماز نمیخوانی؟ پدر میگوید: چرا نمیروی در مسجد نماز بخوانی؟ مادر میگفت: رفتم به او گفتم: پدرت میگوید: چرا نمیروی در مسجد نماز بخوانی؟ پسر گفت: به بابا بگو اگر مسجد خوب است، چرا خودش در خانه نماز میخواند؟ یعنی اگر خودت عمل نکنی، کسی گوش به حرفت نمیدهد. مثلاً من سیگار بکشم، بگویم: آقایان سیگار نکشید! نمیشود. اگر خواستیم حرف ما عمل کند باید خودمان هم عمل کنیم. اگر خواستیم حرف ما اثر کند باید خودمان هم باسواد باشیم. اگر شما نمرهی درست بد باشد، هیئت مذهبی درست کنی، میگوید: برو بابا این مذهبیها بیسوادها هستند. این مذهبیها رفوزهها هستند. پرچم دست گرفتند یا حسین میگویند. شما نباید از درس عقب بمانی. یعنی شما وقتی حرفت اثر میکند که یک قدم از باقی بچهها جلوتر باشی.
5- حرکت دولت و ملت به سوی اصلاح الگوی مصرف
باید دولت و ملت یکسان باشد. ولی وقتی یکسان نیست. مقام معظم رهبری میفرماید: امسال سال اصلاح الگوی مصرف است. بعد از کلام مقام معظم رهبری چهار نفر کاندیدای رییس جمهوری میشوند. هرکدام نمیدانم چند صد میلیون، چند میلیارد، نمیدانم نرخ ندارم عکس چاپ میکنند. با اینکه ما هرشب در تلویزیون اینها را میبینیم. آقای رییس جمهور وقتی ما تو را هر شب میبینیم، برای چه چند میلیارد پوستر چاپ میکنی؟ این اسراف نیست؟ پوستر برای این است که خودت را بخواهی معرفی کنی. ما هرشب ساعت به ساعت حرفهای شما را میبینیم. وقتی خودت را میشناسیم و حرفهایت را هم میشنویم، دیگر عکس کاغذی میخواهی چه کنی؟
من میخواستم یکجایی بروم، گفت: آقای قرائتی کارتتان را نشان بدهید. گفتم: شما مرا میشناسید. گفت: بله آقای قرائتی هستید. گفتم: بابا من آدم هستم. این مقوّا است. کارت برای کسی است که نمیدانیم چه کسی است، آخر تو وقتی مرا میشناسی، دیگر این مقوا را برای چه میخواهی؟ خندید گفت: حق با شماست بفرمایید! ما وقتی رییس جمهور را میشناسیم، مقوا میخواهیم چه کنیم؟ پوستر میخواهیم چه کنیم؟ ببین مقام معظم رهبری یک چیزی میگوید، از ریاست جمهوری حرفهایش شکسته میشود. تلویزیون میگوید: هرگز نکن فراموش، لامپ اضافه خاموش! خود شهرداری لامپهایش تا ساعت ده صبح روشن است. یعنی هرکسی یک گوشهای یک چیزی میگوید. اگر بنا است باید همه با هم…
6- اطاعت از والدین در چارچوب دستورات الهی
در خانه پدر و مادر با معلم هماهنگ باشد. معلم با آموزش و پرورش هماهنگ باشد. اگر بچه در خانه آمد، یک چیزی گفت. آمد در مدرسه یک چیزی شنید. در مسجد رفت یک چیز دیگر شنید. این بچه گیج میشود. البته قرآن گفته: بچه ها گیج نشوید. یک آیه در قرآن داریم به بچهها میگوید: گیج نشوید. «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِک» (عنکبوت/8) یک آیه است. «عَلى أَنْ تُشْرِک» (لقمان/15) یک آیهی دیگر است. اگر پدر و مادرت تلاش کردند، تو را از خدا منحرف کنند، گوش به حرف پدر و مادر نده. یعنی چه؟ یعنی ممکن است پیغمبر دعوت به توحید کند. پدر و مادر دعوت به بتپرستی کند. به بچهها گفته: این تضادها هست. اگر تضاد بود، پیغمبر دعوت به توحید کرد، پدر و مادر دعوت به بتپرستی گوش به حرف پدر و مادر نده. اما گوش نده معنایش این نیست که «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) را از بین ببریم. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» احسان بکن، اما اطاعت نکن. محبت کن. بین احسان و اطاعت فرق است. بله، با آنها لج نکن. ولی اطاعت نکن. اگر مرز خدا و غیر خدا شد، این آیه پیداست که دخترها و پسرها! شما گاهی در تضاد قرار میگیرید. میبینید در خود آموزش و پرورش اسراف است. در خود مدرسه، در مسجد اسراف است. عزاداری میکنند با کفش روی قالیها میروند. به هوای یا حسین، یا حسین، فرشهای مسجد پر از گل میشود. خاک میشود. در خود عزاداری گناه میشود. شما باید تشخیص بدهی معروف چیست؟ منکر چیست؟ ممکن است بندهی روحانی هم یک کاری بکنم که نباید بکنم. رییس هیئت است، باشد رییس هیئت است. کار غلط است. آقازادهها و دخترخانمها باید یک شماره تلفن اسلام شناس داشته باشند. گاهی وقتها یک چیزی را میگوید: نکن. منکر است، و حال آنکه میبینیم منکرنیست. شما خیال میکنی بد است. شما خیال میکنی بد است.
بنده مریض بودم خوابیده بودم. افراد مختلف دیدن من آمدند. یک نفر آمد گز آورد. یک نفر آمد شیرینی آورد. یک نفر آمد میوه آورد. ده پانزده نفر آمدند هر کدام یک چیزی آوردند، آنها روی میز ما چیدند، و فیلم برداری کردند. روحانی که میگوید: دنیا ارزش ندارد، ببین روی میزش چند رقم میوه است. ای بی انصاف! بابا من بیمارم. اینها را مردم آوردند. یعنی گاهی وقتها بنده تقصیر ندارم. ولی عکس مرا برای اینکه آبروی مرا بریزند عکس مرا پخش میکنند. ممکن است در یک خانه چهارتا ماشین باشد. منتهی هر ماشین برای یکی از این طبقهها است. شما حق نداری بگویی: صاحبخانه چهار تا ماشین دارد. تازه دو تا ماشین داشته باشد. مگر حرام است؟ شما باید بپرسی این را از کجا آورده است؟ اگر از راه حرام آورده است، نهی از منکر کنی. ای دزدها! چه شده؟ ببین چه ساخته است؟ ببینیم هرکس ساختمان بلند ساخت میتوانیم به او دزد بگوییم؟ اصلاً اگر یک بچهای شکلش طور دیگری بود، میشود به او سوسول گفت؟ کلمه ی سوسول حرام نیست؟ حتی به سوسول ها میشود سوسول گفت؟ شما حق نداری سوسول بگویی. خودش منکر است. خیلی از معروفهای ما منکر است.
یک کسی لجن برمیداشت به دیوار سفید مینوشت: نظافت را مراعات کنید. گفت: بابا! خود همین سفارش تو لجنکاری است. به ما گفتند: اگر کسی میخواهد اذان بگوید، خوش صدا اذان بگوید. چون آدم بد صدا اذان گفتنش هم معروف نیست. میگویند: در نماز مراعات اضعف مأمومین را بکنید. یعنی نماز را طول ندهید. اضعف مأمومین یعنی چه؟ یعنی اضعف جسمی، ممکن است پیر باشد. ممکن است یک زن حامله دو قلو بچه در شکمش باشد. خیلی نمیتواند رکوع کند، بایستد. رکوع پایش را… اضعف جسمی، اضعف فکری، باید مراعات اضعف فکری کرد. بنده میخواهم دو تا نیم ساعت صحبت کنم، باید از شما رأی بگیرم. بین دو نیم ساعت میخواهید بیرون بروید؟ یا میخواهید بنشینید؟ اگر رأی دادید بیرون بروید، بیرون بروید. چون گاهی وقتها مُخ یک مقدار میکشد. مُخ بیست دقیقه بیشتر نمیکشد. بیست دقیقه اول دل میدهد ولذا بیست دقیقه اول چنین گوش میدهند. نشاط دارد. بیست دقیقه دوم خسته میشود. چنین میشود. (خنده حضار) بیست دقیقه سوم دیگر خیلی خسته میشود. چنین میشود. (خنده حضار) باید دید کجا صحبت کنیم. اگر میخواهید حرفتان اثر کند باید با محبت باشد. با سلام باشد. باید خودت در آن چیزی که میگویی وارد باشی. باید تلفن یک اسلام شناس داشته باشی. اگر سؤالی بود بپرسی. باید راجع به امر به معروف و نهی از منکر یک کتابی مطالعه کنی. باید درسهایت عقب نباشد، بگوید: برو، نمرهی سیزده آمده به نمره ی هجده میگوید. البته گاهی نمرهی سیزدهها ارزششان از نمره هجدهها بیشتر است. اگر کسی نمرهی هجده و بیست دارد، گناه میکند این نمرهی بیستش هم ارزشی ندارد. «ان اکرمکم عند الله نمرهی بیستکم» نیست. نگفته: «ان اکرمکم عند الله نمرهی بیستکم» «اَتقاکُم» تقوا مهم است.
7- غرور و خودبرتر بینی، خطر افراد و هیئتهای مذهبی
خودتان را بهتر از دیگران ندانید. این هم یک مسئله است. گاهی وقتها شما مثلاً یک هیئت مذهبی راه میاندازید، انجمن اسلامی میشوید. هیئت مذهبی میشوید. فکر میکنید شما دین دارید، باقیها هم همه بیدین هستند. امام صادق فرمود: هرکس خودش را بهتر از دیگران بداند، مستکبر است. طرف جا خورد. گفت: یعنی چه؟ آخر یک آیت الله خودش را بهتر از یک طلبه میداند. یک معلم خودش را بهتر از یک شاگرد میداند. استاد دانشگاه بهتر از یک دانشجو میداند. یک تاجر خودش را بهتر از یک کارگر میداند. از نظر پولی! یک خانم حجابدار خودش را بهتر از یک خانم بیحجاب و بدحجاب میداند. امام صادق قربانت بروم. این کلمه چیست که هرکس خودش را بهتر بداند مستکبر است؟ خوب دانشجو خودش را بهتر از سیکلی میداند. امام صادق فرمود: تو الآن بهتر هستی. فردا چه؟ ممکن است فردا تو سرنگون شوی، او بالا بیاید. ممکن است تو خوب، بد شوی. بد، خوب شود. یعنی ممکن است غوره انگور شود، شیرین شود. انگور شیرین سرکه شود، ترش شود. چون انگورها سرکه میشوند. غورهها هم انگور میشوند. یعنی نارسها رسیده میشوند. رسیدهها برمیگردند. شما از کجا میدانی فردا چطور میشوی؟ بنابراین هیچ وقت خودتان را بهتر از دیگران ندانید. این هم یک مسئلهی مهمی است.
مسئلهی مهم دیگر در امر به معروف و نهی از منکر اول زیباییها را بگویید. مثلاً بگو: آقا زاده بیا. تو که درست خوب است. فیزیکت خوب است. شیمیات خوب است. خطت خوب است. اخلاقت خوب است. نظمت خوب است. نظافتت خوب است. تو 15، 16 تا خوبی داری. چرا نمیآیی در نماز شرکت کنی؟ تو که شانزده تا خوبی داری، هفده تا شود. یعنی خوبیهایش را بگو، بعد به او تذکر بدهید. در خانه هم اگر گفتی: خانم! شما که خیاطیات خوب است. مطالعه ات خوب است. اخلاقت خوب است. نمیدانم بچهداریات خوب است. شوهرداریات خوب است. خانهداریات خوب است. گلدوزیات خوب است. تحقیقت خوب است. مطالعهات خوب است. چرا مثلاً این سبزی پر از گل است؟ میگوید: بله، نتوانستم غفلت شد. انشاءالله تمیز میکنم. اما اگر گفتی: خانم! این سبزی است؟ اگر خوبیهایش را نگفتی، از اول گفتی: خانم این سبزی است؟ میگوید: مگر من کلفت تو هستم؟ بلند شو خودت بشوی. بلند شو! مگر در خانه کلفت آوردی؟ یعنی اگر خوبیهایش را بگویی، بعد عیبش را بگویی، قبول میکند. اگر از اول صاف عیبش را گفتی مثل مگس! مگس صاف روی زخم مینشیند. ما نباید مثل مگس باشیم. فقط برویم روی زخم بنشینیم. فقط نهی از منکر کنیم. خوبیهایش را هم بگوییم. شما که این کار را کردی. این کار را کردی. این کار را کردی. مثلاً یک مداحی شعر بد میخواند. باید بگویم: بیا! صدایت که خوب است. روضهات هم خوب است. پدر و مادرت هم خوب است. فقط این شعری که خواندی، این شعر ضعف داشت. این جمله درست نبود. اگر خوبِهایش را بگوییم اثر میکند.
مسئله دیگر این است که عیب دیگران را به کسی نگوییم. اگر یک کسی عیبی دارد، شما نهی از منکر کردی. گفتی: آقاجان این کار را نکن. حق نداری بیایی بگویی که: پسرخالهام نماز نمیخواند. به او گفتم: بیاید نماز بخواند. خوب غیبت پسر خالهات را کردی. پسر خالهات نماز نمیخواند شما امر به معروفش کردی، نمازخوان شد. آفرین! اما چرا این طرف و آن طرف میگویی: پسرخالهام نماز نمیخواند.همین که میگویی: این پسرخالهام نماز نمیخواند این خودش یک غیبت است. اگر یک کسی یک گناهی میکند، شما گفتی: این گناه را نکن، دیگر جای دیگر نقل نکن. که فلانی گناه میکرد، به او گفتم: گناه نکن.
میگویند: دو سه نفر سر نماز بودند. دو سه نفر هنوز نماز جماعت بلد نبودند. سر نماز رفتند. اوّلی گفت: الله اکبر! یک بچه آمد از جلویش برود. این در نماز حرف زد. نمیدانست نباید در نماز حرف زد. گفت: بچه از آن طرف برو! کنار دستی او گفت: آقا حرف زدی، نمازت باطل شد. سومی گفت: الحمدلله من حرف نزدم. (خنده حضار) سه تا نمازشان باطل شد. حالا گاهی یک کسی یک منکر انجام میدهد. شما نهی از منکر میکنی، موفق میشوی. بعد این طرف و آن طرف غیبت او را میکنی. خوب خودت منکراتی شدی. خودت منکراتی شدی. بنابراین حق نداریم آبروی کسی را بریزیم. عیب کسی را…
8- احترام مال مردم، قبل یا بعد از تکلیف
یکی از مسائل مهم احترام مال مردم است. گاهی وقتها انسان روی حساب بچگیاش فکر میکند که مثلاً مال مردم هنوز پانزده سال نشده است. هنوز به تکلیف نرسیده است. شوخی شوخی خودنویس کسی را برمیدارد. نمیدانم کفش کسی را پا میکند. صابون کسی را به خودش میزند. با حولهی کسی خودش را خشک میکند. از چیزهای کوچک گرفته تا چیزهای بزرگ. گاهی هم مثلاً کشتی آهن را در دریا میدزدد. از دزدیدن یک ناخنگیر گرفته تا کشتی آهن در دریا. شد؟ یکوقت یک کشور را به سرقت میدهد. این هم باید بدانیم که اگر کسی خلاف بکند، پانزده سالگی ندارد. اگر شما در سه سالگی هم یک چیزی برداری بخوری، از مال مردم که صاحبش راضی نباشد، اگر نود سال تو نود و سه سال شد، ولی یادت است بچه بودی، کاری کردی. مال مردم را خوردی. باید بروی صاحبش را راضی کنی. صاحبش هم مرده است باید نزد وارثهایش بروی. بنابراین خیلی مال مردم مهم است. خیلی مهم است.
امام حسین (ع) شب عاشورا فرمود: من فردا شهید میشوم. ای اصحاب من هر کدام به مردم بدهکار هستید بروید بدهکاری خود را بدهید. راضی نیستم جزء یاران من باشید. شما وقتی شهادتتان ارزش دارد، که مال مردم…
امام یک کسی را در مکه دید. گفت: مکه آمدی چه کنی؟ گفت: آمدم عبادت کنم. فرمود: نمیخواهد مکه بیایی. برو مال مردم را بده. روی مال مردم حساس باشید. اینطور نیست که شما اگر یک ذغال گیرت آمد، بتوانی پشت دیوار خانه مردم هرچه میخواهی بنویسی. این دیوار خانه ارزش دارد. چرا؟ با ذغال، با خط بد حتی یا حسین بنویسی. «السلام علیک یا اباعبدالله» حق نداری بنویسی. چون تو میخواهی به امام حسین سلام کنی، خودت سلام کن. چکار به دیوار خانهی ما داری؟ میخواهی عزاداری کنی چرا در مسجد میخ میکوبی؟ مگر میشود مسجدی که وقف است، میخ کوبید؟ میخواهی عزاداری کنی، چرا صدای بلندگوی تو ما را اذیت میکند؟ تو میخواهی روضه بخوانی. میخواهی عزاداری کنی، چرا ترافیک راه میاندازی؟ میخواهی شتر و گوسفند بکشی، چرا در خیابان می کشی که خیابان خونی شود. بعد هم باران بیاید، و همه مردم پایشان، کفششان خونی شود، نجس شود. همینطور همهی خیابانها را نجس میکنی. نذر کردم. خوب نذر تو غلط است. کسی اگر نذر کند، وسط خیابان حیوان بکشد، نذرش غلط است. مثل اینکه آدم نذر کند کلهاش را به دیوار بزند. نذرت غلط است. ما نذرمان… ببینید آدمی که اسلامشناس نباشد، خراب میکند. حتی انقلابیها، بعضی انقلابیها که اسلامشناس نیستند خراب میکنند. خراب میکنند. بنابراین کار دقت دارد. مثل آمپول! آمپول اگر آمپول زن باشد، در رگ میزند. به کس دیگری بدهی، آمپول را در گوشت میزند. نه خوب نمیشوی، بدتر میشوی. کسی میخواهد باید، هم درس بخوانی. هم اخلاقتان، بهداشتتان، شماره تلفن یک اسلامشناس داشته باشید. سلام کنید. خودتان را بهتر از دیگران ندانید. و از معروفها از نماز شروع کنید. چون نماز بزرگترین معروف است. و اگر نمازخوان بشوند، بسیاری از منکرات حذف میشود. این تذکرّاتی بود که به این عزیزان نوجوانی که در هیئتهای دانشآموزی تشکلی پیدا کردند و راه افتاده میخواستم این تذکرات را بدهم. البته مخاطبان من شما بودید. ولی شنونده همهی مردم ایران بود.
خدایا در فهم دین، در عمل به دین دست ما را بگیر. هرچه به عمر ما اضافه میکنی، ایمان و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما را اضافه بفرما.
1- کسی که امر به معروف را ترک کند، در روایات به چه تشبیه شده است؟
1) نابینایی در میان بینایان
2 ) مردهای در میان زندگان
3) حیوانی در میان انسانها
2- بیشترین احادیث فقهی دربارهی چه موضوعی است؟
1) جهاد
2) نماز
3) امر به معروف
3- کدام وظیفهی فرزند در برابر والدین، هیچگاه برطرف نمیشود؟
1) احسان
2) اطاعت
3) هر دو مورد
4- شیوهی درست نهی از منکر چیست؟
1) ابتدا بیان خوبیها، سپس عیبها
2) ابتدا بیان عیبها، سپس خوبیها
3) صراحت در بیان عیبها و منکرات
5- امام حسین(ع) فرمود: راضی نیستم چه کسانی در میان یاران من باشند؟
1) افراد بینماز
2) افراد بیتفاوت
3) بدهکاران به مردم