2- غیرت دینی و مسئولیت پذیری در امر به معروف
3- موعظه و نصیحت پدرانه نسبت به فرزندان
4- روابط متقابل فرزندان و والدین
5- نشانههای جامعه بهشتی و جهنّمی
6- خاطرهای از مرحوم شهید رجایی
7- رعایت اولویت در نهی از منکر
8- خطر شرک در زندگی
موضوع: امر به معروف در خانواده و جامعه (1)
تاریخ پخش: 26/09/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث در آستانهی ماه محرم 88 پخش میشود. هفتهی اول ماه محرم هفتهی امر به معروف و نهی از منکر است. دلیل اینکه محرم را هفتهی امر به معروف گذاشتند این است که امام حسین فرمود: کربلا میروم، برای اینکه میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم. منکر چه بود؟ منکری که مهم بود. حکومت جور، حکومت یزید و بنی امیه! نهی از منکر، یعنی برداشتن منکر.
خود وجود حاکم زورگو، حاکم جبّار، خونریز، وجود این خودش منکر است. برداشتن افراد فاسد این یکی از واجبات است. که باید امام حسین بردارد. جلوگیری از زور، آمریکا یک نهی از منکر بزرگ است. سیگار نکش هم یک نهی از منکر کوچک است. امر به معروف و نهی از منکر مثل نور است. نور، چراغ قوه نور است. لامپ هم نور است. پرژکتور هم نور است. ماه هم نور دارد. خورشید هم نور دارد. درجات نور فرق میکند.
1- درجات معروف و منکر در جامعه
منکر درجه دارد، معروف هم درجه دارد. شما یک ریال به فقیر بدهی صدقه است. یک میلیون هم بدهی صدقه است. منتهی آن کسی که ندارد، یک ریال میدهد. ده ریال میدهد. صد ریال میدهد. آن کسی که دارد بیشتر میدهد. اصلاً ساختن یک ساختمان، ممکن است آدم یک شهرک بسازد، به آدمهایی که پول ندارند بدهد. خوب این ساختن شهرک هم صدقه است. یک ریالی هم صدقه است. پس امر به معروف درجه دارد. از چراغ قوه تا خورشید. نهی از منکر درجه دارد. از سیگار نکش، تا یزید نباش. هرکسی به مقداری که زور دارد. سوزن میدوزد به مقداری که نخ چقدر باشد. اگر یک وجب نخ با سوزن بود، یک وجب میدوزد. اگر ده وجب نخ بود، ده وجب میدوزد. هرکسی امر به معروف و نهی از منکرش مربوط به این است که چقدر زور دارد؟ چقدر پول دارد؟ چقدر آبرو دارد؟ چقدر نفوذ کلام دارد؟ کجا حرفش را میخرند؟
هرکس هرکجا حرفش خریدار دارد، آنجا بر او واجب است. خریدار هم نداشته باشد واجب است. چون گاهی وقتها یک نخ نمیتواند یک کشتی را نگه دارد. اما اگر هزار تا نخ شد و به هم تاب خورد، طناب میشود. طناب که شد، میتواند کشتی را نگه دارد. با یک نخ نمیشود. گاهی گفتن شما فایدهای ندارد. یعنی یک چکه آب روی سنگ بچکد، سنگ چال نمیشود. اما اگر چند سال این همینطور چک چک چکید، بالاخره سنگ هم باشد سوراخ میشود. با یک خورشید تابیدن، خرما نمیرسد. اما اگر هر روز خورشید تابید، خرما میرسد. با یک مرگ بر شاه، شاه بیرون نمیرود. اما اگر مردم چند سال مرگ بر شاه گفتند، شاه ول میکند و میرود. چون این جلسه نوجوانانی هستند که در هیئتهای مذهبی تشکّل پیدا کردند، و آغاز کارشان است و در آستانهی محرم هم بینندهها بحث را میبینند. گفتیم یک خرده راجع به امر به معروف و نهی از منکر صحبت کنیم. در سطح آدمهای مثلاً از نوجوان تا جوان. خود امر به معروف و نهی از منکر نشانهی چیست؟
امر به معروف یعنی خوبیها را بگوییم انجام بده. نهی از منکر یعنی بدیها را بگوییم انجام نده. این امر به معروف نشانهی چیست؟ نشانهی چند چیز است.
2- غیرت دینی و مسئولیت پذیری در امر به معروف
1- نشانهی اینکه علاقه به دین دارد. کسی که به دین علاقه دارد، جیغ میزند. اگر یک مقوا از دست بچه افتاد، مادرش جیغ نمیزند. اما اگر یک بشقاب قیمتی بیافتد و بشکند جیغ میزند. پیداست این بشقاب ارزش داشت. آدمی جیغ میزند که عقیده داشته باشد دینش ارزش دارد. علاقه به دین دارد.
2- علاقه به مردم دارد. نمیگوید: به من چه هر غلطی میخواهد بکند، بکند. چرا گناه میکنی؟ چرا دروغ میگویی؟ چرا سیگار میکشی؟ چرا فحش دادی؟ چرا درست را نخواندی؟ چرا نسبت به معلم، پدر و مادر، خواهر و برادر بیادبی کردی؟ دوستت دارم نمیخواهم این کار را بکنی؟ علاقه به دین! علاقه به مردم! این نشانهی این است که احساس مسئولیت میکند. بیتفاوت نیست. آدم بیتفاوت از کنار رد میشود و میگوید: به ما چه؟ اما آدمی که احساس مسئولیت میکند. خیرخواه است.
3- نشانهی دید وسیع است. افرادی هستند دیدشان تنگ است. میگویند: من که وضعم خوب است. گور پدر مردم! افرادی هستند میگویند: نه، من وضعم خوب است، باید آنها هم خوب باشند. اگر من مشکل ندارم، آنها هم نباید مشکل داشته باشند. من سیر هستم باید گرسنهها هم سیر باشند. چشماندازش خودش نیست. چشماندازش… این امر به معروف این برکات را دارد. ده دوازده نشانه در این است که من در کتاب امر به معروف یادم هست نوشتم. تعداد زیادی را نوشتم.
امر به معروف و نهی از منکر مخصوص اسلام نیست. اصلاً در فطرت، در هر خانهای هست. همهی پدر و مادرها به بچهشان میگویند: نه نه نه! یعنی انجام نده. بارک الله، یعنی انجام بده. یعنی نکن، بکن را در هر خانهای هر پدر و مادری به بچهاش میگوید. کار به اسلام ندارد. یعنی هرکس هر دین و مرامی دارد، نسبت به خلافها به بچهاش میگوید: نکن. نسبت به کارهایی که میپسندند، میگوید: انجام بده. پس این امر به معروف مخصوص اسلام نیست. در وجود هر انسانی است. این هم یک نکته.
برای قبل از اسلام هم هست. قبل مثلاً میگوید که: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاهِ» (مریم/55) فلان پیغمبر بچهاش را به نماز سفارش کرد. لقمان به بچهاش میگوید: «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف» (لقمان/17) خوب لقمان قبل از اسلام بوده است. پس چه گفتم؟ نه مربوط به اسلام است. نه مربوط به ادیان آسمانی. حتی ادیان دین غیر آسمانی، یعنی کسانی که بیدین، بیدین بیدین هستند، آنها هم بیدینها هم به بچههایشان میگویند: این کار را نکن. این کار را بکن. یعنی بکن، نکن، امر به معروف و نهی از منکر در همهی خانوادههای غیر دینی هم هست. وارد دین که شدیم، مخصوص اسلام نیست. هم اسلام و هم غیر اسلام!
3- موعظه و نصیحت پدرانه نسبت به فرزندان
اول کسی که حق دارد امر به معروف کند، پدر و مادر است. لقمان در سورهی لقمان که جزء 21 قرآن هست. سورهی لقمان آیاتی دارد. سورهی کوچکی است. چهار صفحه بیشتر نیست. میفرماید که: «وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ» لقمان به بچهاش گفت. «وَ هُوَ یَعِظُه» (لقمان/13) لقمان به بچهاش گفت، در حالی که موعظه میکرد. «یَعِظُه» حالا دیگر نمیدانم شما کتابهای عربی خواندید یا نه؟ فعل ماضی و مضارع را که همه بلد هستید؟ بله! «یَعِظُ» ماضی است یا مضارع؟ آفرین مضارع. مضارع برای استمرار است. «وَ هُوَ یَعِظُه» یعنی دائماً میگفت. آخر گاهی وقتها پدر میگوید: ولش کن. من یکبار به او گفتم: گوش نداد. دیگر به او نمیگویم. برود گم شود. تو چه پدری هستی؟ تو چه مادری هستی؟ یکبار گفتم یعنی چه؟ «یَعِظُ» یعنی باید پیگیر باشی. چوب سفت را اگر تبر زدیم، نشکست ولش کن. چب را دور بیانداز. من تبر زدم نشکست! بابا اینقدر تبر زدیم تا بشکند. اگر یک خانمی دارد قند میشکند، یک آقایی دارد قند میشکند. اگر قند شکن را زد، قند نشکست. چکش را برنمی دارد، قند هم این طرف. من زدم نشکست! اگر قند نشکست شما چکش را دور میاندازی؟ قند شکن و قند را دور میاندازی؟ میزنی تا بشکند. اگر بچهی شما مریض شد، رفتی دکتر و با نسخه خوب نشد، میگویی: خوب یکبار دکتر رفتم، یک قرص دادم خوب نشد. پس بگذار بمیرد. آنقدر دکتر میبریم تا خوب شود. یعنی باید تکرار کرد.
تکرار! اگر خون دائماً در قلب شما نیاید که زنده نیستیم. باید این جریان خون تکرار شود. اگر نفس دائماً در ریه نیاید که میمیریم. باید حرکت نفس تکرار شود. زندگی ما با تکرار است. درس خواندن شما، شما یک مرتبه یک چیزی را بخوانی یادت میرود. به ما طلبهها گفتند: «الدرس حرف و التکرار اَلف» یعنی یک چیزی را که خواندی… اینکه گفتند: «وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا» (احزاب/21) کثیر یعنی زیاد. یعنی دائم الله اکبر بگو. الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر!یک آتشی که میخواهیم سرخ شود، باید دائم باد بزن را از این طرف کنیم. از این طرف کنیم. از این طرف کنیم. از این طرف کنیم. تا این سرخ شود. نباید چنین کنیم. سرخ نشد. اِ… باید دائماً این بادزن بیاید و برود. کدام کار بدون تکرار خوب شده است؟ شاه با یکبار مرگ بر شاه میرود؟ کولر و پنکه با یکبار گشتن خنک میکند؟ شما با یک جریان زنده هستید؟ با یک جریان خون! تکرار باید کرد.
«یا بُنَیَّ» معلوم میشود که رابطهی خانه رابطهی عاطفی است. بچههایتان را محترمانه صدا بزنید. اگر خواستید حرفتان اثر بگذارد، نگو: حسن! بگو: حسن جان. فاطی، چرا میگویی: فاطی! فاطمه خانم! کسی با نیش گوش به حرف نمیدهد. «یا بُنَیَّ» پسر عزیزم! در قرآن چند تا«یا بُنَیَّ» است. یکبار ابراهیم به بچهاش «یا بُنَیَّ» میگوید. یکبار یعقوب به یوسف «یا بُنَیَّ» میگوید. یکبار لقمان به بچهاش «یا بُنَیَّ» میگوید. چند تا «یا بُنَیَّ» در قرآن است. این «یا بُنَیَّ» یعنی پسر کوچولو! بچهها میگفتند: «یا أَبَت» هم «یا أَبَت» چهار تا است، هم «یا بُنَیَّ».
4- روابط متقابل فرزندان و والدین
در غرب دانشمندان تعلیم و تربیت گیر کردند. در مسئله تربیت دو دسته شدند. یک دسته میگویند: تربیت باید از بالا القا شود. یعنی همیشه باید پدر و مادر و معلم یک چیزی را به بچه تزریق کنند. تربیت چیست؟ تربیت القائاتی که بزرگان در کلهی بچهها میکنند. این یک نظریه است. یک نظریه این است که تربیت را از بالا نباید القا کنیم. ببینیم این بچه چه دوست دارد؟ همان خواستههای بچه را برجسته کنیم. این تربیت میشود. بعضی از دوستانی که ده، دوازده سال آمریکا بودهاند و طلبههای فاضل بودند و ده دوازده سال هم کانادا و آمریکا رفتند و آنجا دکترای تعلیم و تربیت گرفتند، به قم برگشتند. گفتم: چه خبر؟ گفتند: در آنجا یک حرف از آن است. گفت: در آنجا، در آمریکا، و در کانادا، دو تا بحث است، هر کدام هم یک مشت طرفدار دارد. بعضی میگویند: تربیت باید از بالا به پایین تزریق شود. بعضی میگویند: نه، تربیت خواستههای بچه را بگیریم، رشد بدهیم همان که بچه دوست دارد تربیت میشود.
قرآن چه میگوید؟ قرآن میگوید: هم از بالا و هم از پایین. مثل دیگهایی که پلو دارد. هم زیرش را آتش میزنند. دیدید؟ رویش را هم آتش میگذارند. دیگهای بزرگ! هم از بالا باید «یا بُنَیَّ» گفت. هم از پایین میگویند: «یا أَبَت». یعنی گاهی وقتها باید از فطرتهای نسل نو برای تربیت استفاده کرد. استفاده از فطرتهای طبیعی بچه، یک بستر تربیت است. از آن طرف تلقینهای مفید هم یکی است. تلقین از بالا است. بسترهای طبیعی و فطری از پایین است. از هردو میشود.
5- نشانههای جامعه بهشتی و جهنّمی
خوب، «وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَی» این «یا بُنَی» یعنی باید رابطهی خانه رابطهی با صفا باشد. اصلاً اگر میخواهید ببینید این خانه جهنمی است یا بهشتی. خیابانهای ما الآن خیابانهای بهشتی است، یا جهنمی؟ بازار ما بهشتی است یا جهنمی؟ اداره، دانشگاه، دبیرستان، آموزش و پرورش، یک علامتی هست من این علامت را به شما بگویم. اگر این علامت بود، بهشتی است. اگر این علامت نبود، جهنمی است. علامت فضای بهشت این است. «إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً» (واقعه/26) بهشتیها همه میگویند: سلام، سلام، سلام! همه به هم خوشبین هستند. با لبخند به هم سلام میکنند. اگر در جامعه مسئولین به هم سلام کردند، رییس جمهورها، وکیلها، وزیرها، نمایندههای مجلس، کدخداها، شورای شهرها، فرماندارها، شهردارها، سفیرها، نمیدانم وکیلها، هرچه… از آن بالا تا پایین اگر دیدید به هم مهربان هستند، معلوم میشود این نظام، نظام بهشتی است. اگر او میگوید: برد خورد! دزدیدند! بردند! اگر دیدی او به این نیش میزند. این هم به او نیش میزند. این فضا، فضای جهنمی است.
چون قرآن میگوید: جهنم علائمش این است که: «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38) بگذارید من عربیاش را بنویسم که همهی اینهایی که پای تلویزیون هستند در آستانهی محرم با قرآن آشنا شوند. فضای بهشت، آیهاش این است. «إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً» فضای جهنم، قرآن میگوید که: «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّهٌ» «کُلَّما» یعنی هروقت، «دَخَلَتْ» داخل شد. «أُمَّهٌ» هر گروهی که وارد جهنم میشوند، «لَعَنَتْ أُخْتَها» به دیگری لعنت میکنند. این به او لعنت میکند. او به این لعنت میکند. هیئتهای عزاداری اگر به هم سلام کردند، از کنار هم رد شدند، این رفت در هیئت او عزاداری کرد. او در هیئت این آمد عزاداری کرد. این غذایش زیاد آمد برای آن هیئت فرستاد. او غذایش را برای این فرستاد. اگر با هم دادو ستد عزاداری کردند، این هیئتها بهشتی هستند. اگر به هم تنه زدند. او بوقش را در گوش من کرد. آن هم… حسین حسین! ابالفضل، ابالفضل! اگر بوق حسین و ابالفضل را روبروی هم گذاشتیم، در خیابان به هم راه ندادیم. راهبندان کردیم. اگر جامعه همدیگر را لعنت میکنند، این جامعه جهنمی است. اگر «سَلاماً سَلاماً» است، جامعه بهشتی است.
افرادی هستند بار دوش میگیرند برای این و آن میبرند پول میگیرند. بار را حمل و نقل میکنند. دوستی داشتیم میگفت: من به یکی از این برادرهایی که حمّالی میکرد گفتم: برادر بیا! گفت: چه کار داری؟ گفتم: میخواهم این قالی را فلان جا ببری. این پول را هم بگیری. خوب گوش بده. واقعاً این حمال شرف دارد به بسیاری از آدمهایی که فکر میکنند کسی هستند. این حمال گفت که: بنده از صبح تا به حال چند تا قالی بردم، چند مقداری پول هم گرفتم. این برادر من… نه برادرش، مثلاً همکارش، این همکار من اینجا او هم همکار من است. او هم قالی حمل و نقل میکند. اما از صبح کسی تا به حال او را صدا نزده است. شما قالی را به او بده. بعد گفت: یک چیزی هم شما به او اضافه بده. دو تا قالی او حمل و نقل کند، او هم یک چیزی گیرش بیاید. ببینید چقدر ارزش دارد! این برای شغلهای ضعیف. یا متوسط. در شغل معلمی برویم.
6- خاطرهای از مرحوم شهید رجایی
مرحوم شهید رجایی با یک نفر شریک شدند. یک دوچرخه قراضه داشتند، نوجوانیهایشان استکان و نعلبکی از بازار تهران میخریدند و در کوچهها می فروختند. یک سال که کاسبی کردند، هشت هزار تومان سود گیرشان آمد. هشت هزار تومان تقریباً 50 سال پیش. چون سی سال است انقلاب شده است. گفتند: خوب نفری چهار تومان! مرحوم رجایی گفت: نه! چهار تومان نه! فعلاً چون تو شش تا بچه داری، از این هشت هزار تومان، شش تومان را تو بردار. من فعلاً دو تا بچه دارم، دو تومان کافی است. شهید رجایی از دو هزار تومان 50 سال پیش گذشت. خوب پنجاه سال پیش با دو هزار تومان میشد در تهران یک قطعه زمین خرید. که الآن با بیست میلیون هم گیرت نمیآید. ببین کسی که مرد است، مرد است. خیلیها پول ندارند ولی مرد هستند. خیلیها هم پول دارند، نامرد هستند. سخاوت کاری به پول ندارد. آدم هست مثلاً میآید بنشیند. میبیند که این کت و شلوارش خاکی میشود. خوب فوری میگوید: آقا صبر کن، صبر کن. این دستمال من تمیز است. بگذار روی این دستمال بنشین، کت و شلوارت خاکی نشود. ببین این چیزی ندارد. شاید این دستمال یک ریال هم نباشد. ولی سخاوت دارد. یعنی از یک ریال میگذرد که لباس رفیقش … خوب وقتی ایشان روی دستمال کاغذی نشست، بعد من گفتم: حال شما خوب است؟ چه خبر؟ بعد اگر امر به معروفش کنم، اثر دارد. یعنی اگر خواستید حرفتان اثر کند اول باید محبت کنید. یک نوع محبتی، یک نوع اظهار علاقهای بکنی، حداقل به او بگوییم: بنده به شما ارادت دارم. حالا لازم هم نیست آدم پول داشته باشد. بگو: آقا من به شما ارادت دارم. من دوست شما هستم. این کار را نکن. اگر گفتی من به شما ارادت دارم، این کار را نکن. نمیگوید: به تو چه؟ چون من گفتم: ارادت دارم.
7- رعایت اولویت در نهی از منکر
«یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّه» (لقمان/13) ما در امر به معروف و نهی از منکر اولویت را باید در نظر بگیریم. مثلاً یک خانمی هم حجابش خوب نیست. موهای سرش بیرون آمده است. هم نماز نمیخواند. حجاب واجب، نماز هم واجب. اما کدام واجبتر است؟ شما بگویید. (حضار پاسخ میدهند) خوب از اینجا ما یک چیزی هم فهمیدیم. که کسانی حق امر به معروف و نهی از منکر دارند که مردم را بشناسند. شما باید بشناسید. بالاخره حجاب واجب است. نماز واجب است. ولی نماز خیلی واجبتر از حجاب است. نماز خیلی واجبتر از حجاب است. حجاب هم واجب است. ولی نماز خیلی مهمتر است. در واجبات سراغ آن واجب اولی بروید. ببین یک مریضی که در بیمارستان آوردند، ناخنهایش را نمیگیرند. اول نگاه میکنند مخش ضربهی مغزی خورده یا نه؟ قلبش از کار افتاده یا نه؟ یعنی در بدن، جگر و کلیه و روده و استخوان و چشم و دست و پا همه مهم است. اما قلب و مغز از همه مهمتر است. اول ببینیم مغزش آسیب ندیده است. قلبش بیماری که آوردند اول باید فکر قلب و مغز باشند.
در منکرات «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» (لقمان/13) لقمان اول منکر را میگوید: شرک! شرک یعنی چه؟ یعنی سراغ غیر خدا برویم. والله قوانین ملل، قوانین بینالملل، به ما چه؟ به ما چه؟ ما بندهی خدا هستیم. وظیفهی شرعی این است. هشت سال صدام روی سر ما بمب ریخت، قوانین بینالملل برای ما چه کردند؟ اصلاً یک آروغ زدند؟ قوانین بین الملل! ما بندهی خدا هستیم. وظیفهمان را انجام میدهیم. والله حالا مردم چه میگویند؟ ممکن است مردم خیلی حرفها بزنند. خدا این کار را دوست دارد، خلاص! همینکه خدا دوست دارد، دیگر کار ندارد. انشاءالله کربلا و نجف بروید، در زیارت حضرت علی میگویید: «وَ لا یَخافُونَ فِی اللَّهِ لَوْمَهَ لائِم» (بحارالانوار/ج44/ص212) سلام بر تو! تو کسی هستی که همین که فهمیدی خدا این کار را دوست دارد، دیگر کار به نیش و نوش آن نداشتی. خدا گفته است.
آقا نماز نخواندم. بلند شو برو نماز بخوان. نگاه خواهد کرد! خوب نگاه کند. الآن شما به تکلیف رسیدی. ممکن است خانهی دختر عمهها، دختر خالهها بروید. خوب تا چند سال پیش، دو سال پیش، یک سال پیش، شش ماه پیش، به هوای اینکه تکلیف نشدید، با هم توپ بازی هم میکردید. اما الآن دائم میگویی: بفرما! تو بیا دیگر حالا خیال میکند مرد است. هرچه میگویی: یا الله! حجاب ندارد. خوب اینجا چه کنیم؟ قهر کنیم؟ نه! بگوییم: دختر خاله، دختر عمه، دختر دایی، من فامیل شما بودم. آمده بودم سلام به عمه و خاله بکنم. ولی شما حجاب نداری من برمیگردم. ولی شما سلام مادر را برسان. من مادر و خاله و عمه را دوست دارم. ولی شرایط طوری نیست که من بیایم. خداحافظ. سلام برسانید. اگر این رقمی برخورد کردی، اینها عوض میشوند. اما اگر در را به هم زدی، گور پدرشان! حالا که اعتنا نکردند، دیگر خانهی عمه نمیروم. اصلاً دیگر هیچ، قطع رابطه میشود. خیلی باید مراعات کنیم.
من یکوقت در تلویزیون این را گفتم. گفتم: گاهی گرد گچ روی لباس مینشیند. گرد گچ را با سیلی بلند میکنی. (با نشان دادن حرکت) اما اگر دوده روی لباس بنشیند. دوده را خواسته باشی چنین کنی، هیچی دوده در لباس فرو میرود و دستت هم سیاه میشود. دوده را باید فوتش کرد. بعضی حرفها را حلقوم شما صلاح نیست بزند. من باید بگویم. بعضی حرفها را من هم نباید بگویم. کس دیگر باید بزند. این مهم است که چه کسی بگوید.
8- خطر شرک در زندگی
لقمان بچهاش را نصیحت میکند. میگوید: «یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّه» سراغ غیر خدا نرو. برای غیر خدا کار نکن. غیر خدا را بندگی نکن. نپرست. اطاعت غیر خدا را نکن. «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» اطاعت غیر خدا ظلم بزرگ است. شرک ظلم بزرگ است. اصلاً به شما بگویم. انسان بندگی غیر خدا را بکند به خودش ظلم کرده است. چون غیر خدا چیست؟ آدمها هستند. بله قربانگوی ایشان هستی؟ خوب این هم یک آدم مثل تو است. تو آدم هستی. این هم آدم است. به چه دلیل تو بلهقربان میگویی؟ بندگی هوا و هوس کنی؟ هوا و هوس زود تمام میشود. دخترهای سه، چهار، پنج، شش ساله عروسک قُنداق میکنند. همینکه ده سالش شد، خجالت میکشد. هرچه هم میگویی: عروسکت… میگوید: حالا بچه بودم؟ هوسهای ما مثل هوسهای بچهها است. تمام میشود. امروز میخواهیم اینجا باشیم. فردا میخواهیم جای دیگر باشیم. بندگی هوس ممنوع! بندگی مردم مثل خودمان هستند. بندگی طلا، طلا جماد است. من انسان هستم. انسان که نباید عقب جماد برود. سوزن که نباید عقب نخ برود. نخ باید عقب سوزن برود. دنیا باید عقب من بیاید. نه اینکه من عقب دنیا بروم. «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» کسی اگر خدا را رها کند به سراغ غیر خدا برود شرک است.
بعد میگوید: «وَ وَصَّیْنَا الْانسَانَ بِوَالِدَیْه» (لقمان/14) تا دوباره میگوید: «یا بُنَی» دو سه آیه جا گذاشتم. «إِنهََّا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِّنْ خَرْدَل» (لقمان/16) پسر کوچولو! ذرّهای کار خیر و شر در این هستی گم نمیشود. این کار خیر زیر سنگ باشد، خدا بیرون میآورد. در اوج آسمانها باشد، خدا بیرون میآورد. در عمق زمین باشد، خدا بیرون میآورد. یعنی ذرّهای کار خیر و شر بکنی، حساب و کتاب دارد. قیامت، «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7) «وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزله/8) یعنی چه؟ یعنی وزن ذرّهای خیر انجام بدهی، پاداش داری. وزن ذرّهای شر انجام بدهی، کیفر داری. لقمان هم به بچهاش میگوید: این جهان بیحساب و کتاب نیست. نه تنها کار تو را مینویسند. آثارش را هم مینویسند. آثارش را هم مینویسند. گاهی وقتها بنده به کسی یک نصیحت میکنم. ایشان در راه میآید. تا آخر عمرش هر کار خیری بکند ثوابش را شما هم داری. ثواب امر به معروف و نهی از منکر از همهی عبادات بیشتر است. در خود اذان امر به معروف و نهی از منکر است. شما میگویی: «حَیَّ عَلَی الصَلاّه»! «حیِّ عَلَی الصّلاه» امر به معروف است، یعنی بشتاب. خود نماز نهی از منکر است. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/45) یعنی نماز نهی از منکر میکند. اذانش امر به معروف میکند. در اذان میگویی: «حیِّ عَلَی الصّلاه» بشتابید به سمت نماز. خوب بشتاب امر است. بدو، یا الله! نه برو، بدو. «عَجِلّوا» عجله کن. «فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّه» (جمعه/9) بدو، نماز جمعه بدو. نمیگوید: برو. بدو! پس اذانش امر به معروف است. نمازش نهی از منکر است.
امیدوارم که جامعهی ما جامعهای باشد که همه همدیگر را دوست داشته باشند و همه هم از سر دلسوزی به همدیگر نصیحت کنند. خواهر و برادرها هم که کسی به شما تذکر میدهد، لجبازی نکنید. اگر لجبازی کنید دو تا گناه کردید. یک گناه اینکه گناه میکنی. یک گناه هم اینکه حالا که به تو تذکّر میدهند لجبازی میکنی. یعنی آدمهایی که امر به معروف و نهی از منکر را نمیپذیرند دو تا گناه میکنند. مثل آدمی که دو تا سیگار با هم میکشد. بیشتر ریهاش فاسد میشود. خود گناه شما یک گناه است. لجبازی یک گناه دیگر است. لجبازی نکنید. ممکن است این آقا و خانمی که تذکّر میدهند باید مراعاتی بکنند. باید با لحنی، با ادبی، با شرایطی، ممکن است آنها بعضیهایشان یا خیلیهایشان ناشی باشند. اما بالاخره حرفش که حق است. ولو حالا مثلاً باید این رقمی بگوید. آّبش که آب خوبی است. منتهی حالا مثلاً باید در لیوان کند، در سفال کرده است. ممکن است شیوهی امر به معروف ضعیف باشد. اما وقتی کلام حق است، شما برای رضای خدا کلام را بپذیر.
خدایا جامعهی ما را جامعهای اسلامی، صد در صد اسلامی، جامعهی امر به معروفی، نهی از منکری، جامعهی برادری، با صفا، جامعهی حسن ظن قرار بده.
1- امر به معروف و نهی از منکر نشانهی چیست؟
1) عشق به دین
2 ) عشق به مردم
3) عشق به دین و مردم
2- حضرت لقمان، در کنار نماز، فرزندش را به چه چیزی سفارش نمود؟
1) ادای زکات
2) امر به معروف
3) ترک منکرات
3- از نظر قرآن کریم، بزرگترین منکر چیست؟
1) شرک به خداوند
2) قمار و شراب
3) دروغ و غیبت
4- کدام جملات اذان، امر به معروف است؟
1) الله اکبر
2) حیّ علی الصلوه
3) قد قامت الصلوه
5- بر اساس قرآن، نشانهی جامعهی دوزخی چیست؟
1) گسترش لعن و نفرین نسبت به یکدیگر
2) گسترش جنگ میان پیروان ادیان
3) سازش مؤمنان با دشمنان