بینندگان عزیز بحث را شب بیست و یکم می بینند. شب شهادت امیرالمومنین و شبی که احتمال دارد شب قدر باشد. راجع به امیرالمومنین یک مقداری جملاتی را خدمتتان می گویم. ما شب قدر وقتی می خواهیم قرآن را سر بگیریم، بد نیست یک خرده هم فکر کنیم که حالا چقدر خدای خوبی داریم که می گوید حالا هر که هستی بیا. خداوند خیلی مهربان است. وقتی حضرت ابراهیم کعبه را ساخت گفت خدایا هر که دین دارد بخورد. آیهاش این است: «وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنْ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ» البقره/126. «مَنْ آمَنَ» یعنی هر که ایمان دارد، رزقش بده. خدا فرمود چرا اینطور دعا می کنی؟ «وَمَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ» البقره/126 من کافر هم باشد بهش می دهم بخورد. یعنی در رزق من فرقی بین مسلمان و کافر نمی گذارم. خداوند دری را باز کرده، در مناجات خمسه عشر داریم که(الهی) خدایا(فتحت بابا) دری را باز کردی، (سمیته توبه) دری را باز کرده ای گفتی بیائید تو. (فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه) حالا یک کسی خودش نیامد مقصر کیست؟ توبه معنایش لغو نیست. حتی امام دید یک کسی دارد به زبان توبه می کند ولی در عملش هیچ اثری نیست، توبیخش کرد. امام رضا گفت کسی که با زبانش العفو می گوید اما تصمیم ندارد کارش را عوض کند، این خدا را مسخره کرده. مثل کسی است که مسخره کرده. بنابراین سعی کنیم همهمان در کارهائی که می کنیم فکر کنیم. من سعی کنم حرفهائی که می زنم لااقل بخشیاش را عمل کنم.
1- قرآن بر سر گرفتن در تمام زندگی
شما این قرآن که سر می گیرید، امشب تصمیم بگیرید که یک آیهاش را که عمل نمی کردید، یک آیه دوآیه ده آیه، درست نیست قرآن بخوانیم قرآن بگوید «لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا» آل عمران/130 ربا نگیرید، ولی من ربا می گیرم. می گویم یک میلیون بهت میدهم، اینقدر می گیرم. قشنگ صاف و شفاف ربا می گیرم. بعد هم «لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا» را روی سرم می گیرم و می گویم(بک یا الله، بک یا الله) این می گوید ربا نخور، در شکمم ربا است. این می گوید جوری در خیابان راه نرو که افراد هرزه در تو طمع کنند. من لباسم جوری است که جوانها را بخودم جلب می کنم. آیه قرآن است هان! این که می خوانم متن قرآن است «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» الأحزاب/32 جوری حرکت نکن، جوری عمل نکن، جوری حرف نزن که آنکسی که مریض است سراغت بیاید. چشمهای هرزه را دور خودت جذب نکن. دختر خانم هائی که امشب می روید، تصمیم بگیر که آن رقمی بیرون نیائید. آقای کارمندی که با رشوه کار مردم را راه می اندازی، حالا اسمش را عوض کن بگو هدیه، نمی دانم چی، . . . قرآن می فرماید که «وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ» البقره/188 لقمه حرام نخورید «وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ» البقره/188 رشوه ندهید، ولی ما هم رشوه می دهیم، هم رشوه می گیریم، می گوئیم بدون رشوه کار پیش نمی رود. قرآن سفارش به عدالت کرده، ما عدالت نداریم، سفارش به حجاب کرده، سفارش به تربیت بچه کرده. قرآن می گوید همسر داریتان عادی باشد «عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» النساء/19 طبیعی زندگی کنید. ما خانواده هایمان طبیعی نیستند بعضی هایشان. بهرحال شب قدر، معنای توبه هم همین است. یعنی مهم نیست حالا تند تند(الغوث الغوث) بکنید. آن یک کمالی است فضیلتی است، خیلی هم خوب است آدم بخواند، اما یک ده دقیقه هم بنشینید فکر کنید.
2- محاسبه نفس در شب قدر
شب قدر شب اندازه گیری است. اول خودت یک کاغذ بردار، «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، چقدر از عمرت رفته؟ خب هفته ای گذشت که خلاف نکنی؟ وضع مالیت چطوری است؟ اگر وضع مالیت خوب است، از پارسال تا حالا چند تا گره را باز کرده ای؟ نکند در گاو صندوق ما سکه های زیادی است و افرادی هستند که در فقر می سوزند. این در قرآن است: «وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ» التوبه/34 آنهائی که طلا را قایم می کنند، پنهان می کنند، حالا به قول امروزیها در گاو صندوق می گذارند، یا یک جای دیگر، «ذَهَبَ» یعنی طلا. سکه طلا را گذاشته، پنجاه تا صد تا، کمتر بیشتر، سکه دارد، و افرادی در فقر می سوزند؛ بعد می آید می گوید(بک یا الله بک یا الله) شما باشی چه نمره ای بهش می دهی؟ خودت امشب به خودت نمره بده. نمازمان با حال است؟ کارهای ما عدالت است؟ آیا آقایان گندمهائی که از نانواها آرد می خوریم، این گندمها زکاتش داده شده؟ در شکم ما گندم های. . من نمی دانم. چند درصد مردم زکات می دهند؟ خدا ده میلیون به شما داد، دو میلیون خمس دادید؟ خمس واجب است. اجمالا این چیزهائی که واجب است، خمس واجب است، نماز واجب است، کمک به فقرا واجب است، حجاب واجب است، حالا مستحبات هیچی، اما یک مقداری فکر کنیم، تغییراتی بدهیم، شب بیست و یکم است، خدا دوستمان دارد. آخر به خدا چرا؟ چرا خدا گفته نفس بکشی(سبحان الله) است؟ می گوید بیا پهلوی من. بابا در ماه رمضان نفست هم ثواب سبحان الله دارد، خوابت هم عبادت است. یک آیه قرآن خواندی، به اندازه یک ختم قرآن است. یک نفر را افطار بدهی، چنین و چنان است. شب قدر یک کار خیر بکنی، انگار هزار کار خیر کردی. این خدائی که این همه چراغها را، همه چراغها سبز است شما حرکت نمی کنید، من حرکت نمی کنم. البته شماها را نمی گویم، شما که بندگان خدا، بهترین آدمها شما هستید که حالا اینجا نشسته اید. از بهترین آدمها. چون کار روی معدن، آنهم معدن آهن، چون امسال ما توفیق این را داشتیم که گل گهر آمدیم و الان شما جمعتان کارگر هستید، کارگر معدن هم خیلی کارش سخت است. شما لقمهتان حلال است، من که می گویم، خطابم اصلا شماها نیست. شماها عزیزید. شما به گردن همه حق دارید. همه ماشین هائی که سوارش می شویم، از همان آهن هائی است که از زحمت شما به اصفهان می رود و به اهواز می رود و ذوب می شود و بعد ساخته می شود و بدنه هواپیما، بدنه. . . یعنی همه ایران مدیون شما هستند. شما را نمی گویم شما عزیزید ولی خوب است که انسان یک مقداری فکر کند که آنوقت این لقمه ای که خمس نداده ایم، زکات نداده ایم، سکهها را به فقرا کمک نکرده ایم، آنوقت این بچه ما چه می شود؟ آیا بچه ما جزء انصار امام زمان می شود؟ من یک دعا کنم و بحث امشب را شروع کنم.
خدایا به آبروی شهید رمضان، امیرالمومنین، به آبروی مولود رمضان، امام حسن مجتبی، به آبروی عبادت کنندگان مخلص ماه رمضان قسمت می دهیم خودت توفیق توبه واقعی به همه ما مرحت بفرما. و اما بحث.
بحث ما، ماه رمضان هشتاد و پنج راجع به انسان بود، آفرینش انسان، وسوسه شیطان نسبت به انسان، نیازهای جسمی انسان به غذا، به لباس، نیازهای روحی انسان. هر روزی یک زاویه را بحث کردیم، تا رسیدیم به انسان کامل.
3- معنای درست شفاعت
انسان کامل، دو تا الگو برای ما هست. یکی در قلهها، یکی در دامنه و به سوی قله. یک سری افراد به قدری کاملند، که قله قلهاند. آنوقت کسانی که به سوی قله می روند، شفاعت می شوند. ببینید این که می گویند امیرالمومنین شفاعت می کند، توسل و شفاعت، کلمه شفاعت از شفع است. شفع یعنی جفت. «وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ» الفجر/3 یعنی جفت. امام شفاعت می کند یعنی مقام امام جفت می شود با کار شما. مثل اینکه یک محصلی نمره هشت آورده، بعد معلم هم دو نمره بهش ارفاق می کند، می شود ده، می گویند خب قبولی. مثل این که بیمار یک نفسی دارد، این بعلاوه پزشک می شود سالم. پس بیمار باید خودش یک نفسی داشته باشد تا با قرص و آمپول سالمش کنند. اما اگر یک مرده بود، آخر دکتر به مرده چه کند؟ اگر یک بچه ای نمره صفر گرفت، معلم با نمره صفر چه کند؟ یعنی شما باید یک پولی بگذارید در بانک، اعتبار داشته باشید، تا بانک هم به شما اعتبار بدهد. شما یک مبلغ پول می بری در بازار، می گوئی آقا من این فرش را می خواهم بخرم، اینقدر هم پول دارم، آن آقای فروشنده می بیند شما بخش عظیمی از پول را دارید، ولی خب کم دارید، می گوید خب باقیش طلبم. پس ما باید یک کاری بکنیم، تا دستمان را بگیرند. نمی شود امام برود سر قله، اولیای خدا روی قله باشند، شما این پائین تکان نمی خورید، نماز می خوانی؟ نه. روزه می گیری؟ نه. خمس می دهید؟ نه. اخلاقت خوب است؟ نه. رشوه می گیری؟ بله. یک مشت صفر، بعد به امام حسین می گوئی یا امام حسین شب بیست و یکم است، بیا من را کولم کن ببر آنجا. زور می گوئی. شفع یعنی جفت. یعنی باید در مسیر باشی. کوه نورد، به در راه مانده می گوید آقا دستت را به من بده. یعنی باید خودمان هم یک تلاشی بکنیم، آنوقت مقام امامت با تلاش ما جفت شود و ما را نجات دهد. یعنی کشتی باید نزدیک ساحل بیاید، آنوقت آنجا با طناب قلابش کنند. نمی شود آدم وسط دریا باشد و بگوید طناب بیاور. طناب را بیاورم کجا؟ خودت را بکش به ساحل، نزدیک بشو، من آنجا دستت را می گیرم. آنجا پول بیاور در بازار، کم و زیادش را من حل می کنیم. یک نمره بیاور یک دو نمره رویش بگذاریم، یک نفسی بکش یک آمپولت می زنیم. بهرحال معنای شفاعت را قاطی نکنید که یعنی شفاعت یعنی هیچی به هیچی. امیرالمومنین که امشب شب شهادتش است، در دعای کمیل، یک تکه از قرآن آورده؛ می فرماید «أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا» السجده/18 مومن و فاسق یک جور است؟ نمی شود که.
4- پیامبران، الگوی انسان کامل
راجع به انسان کامل. افرادی در قله هستند، انبیاء هستند. در قله انبیاء هستند. در دامنه و بسوی قله مومنین هستند. انسان کامل قلهاش انبیاء است. بحث امشب من، یک چند دقیقه ای که هست این است، چون یک پنج دقیقه ای هم آخرش عزاداری داریم، یک ده دقیقه ای شاید من وقت داشته باشم امشب، بحثمان این است که انبیاء که در قله هستند، علی به همه آن قلهها رسیده. یکی دو تایش را که گفتیم، مثلا صالح بودن.
انبیاء تسلیم خدا بودند. امیرالمومنین هم بود. یکی از پیغمبران بگویم یکی هم از امیرالمومنین. خداوند به ابراهیم گفت تو باید سر بچهات را ببری. حالا خود ابراهیم تا نزدیک های صد سالگی بچه دار نبود. اینقدر «وَمِنْ ذُرِّیَّتِی» البقره/124 دعا کرده، در پیری خدا بچهاش داده. حالا هم که نوزاد است، خدا برای اینکه دل بکند، بهش گفته برو در بیابانهای مکه نوزادت را بگذار برگرد، بی پدر، یعنی پدر بالای سرش نباشد. تشنگی. بعد که بزرگ شده، حالا هم به عملگی وادار شده، که ابراهیم بنا بود، اسماعیل هم عملگی، کعبه را ساختند. حالا هم که نوجوانی شده و جست و خیز می کند، «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ» الصافات/102 یعنی توانست سعی کند، خدا می گوید همین بچه را بخوابان چاقو بگذار. باشد. مطرح کرد که اسماعیل من مامور شدهام تو را ذبح کنم. گفت تسلیم باش. این آیه قرآن است«یَا أَبَتِ» الصافات/102 یعنی بابا جان «افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ» یعنی انجام بده آن که امر شده ای. آنچه خدا می گوید انجام بده، ما تسلیمیم. خواباند چاقو را گذاشت، گفتند بردار، ما می خواستیم امتحانت کنیم. نمی خواهیم خون او ریخته شود، می خواهیم تو دل بکنی. دل کندی، آفرین. «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا» الصافات/105 خب این مال ابراهیم و اسماعیل. انسان کامل تسلیم خدا است، در قله است. علی بن ابیطالب هم. .
5- جانفشانی حضرت علی علیه السلام در راه پیامبر
خیلی به پیغمبر جسارت کردند، شاعر، کاهن، شکنجه، شکمبه شتر پرتاب کردند، اذیت کردند. آخرش گفتند بابا از هر فامیلی یک چاقو کش، یک تروریست پیدا شود همه شبانه بریزند خانه پیغمبر او را بکشیم، بعد هم فامیل پیغمبر ببینند با همه قبیلهها طرفند. دیگر با همه که نمی شود طرف شد. یک گردان تروریست از هر فامیلی ریختند، تا لحاف را برداشتند، دیدند علی بن ابیطالب است. یعنی علی بن ابیطالب جای پیغمبر خوابید و جان نثار، پیشمرگ، تسلیم، . . . یعنی گفت پیغمبر من جای تو بخوابم جان تو سالم است؟ گفت بله من سالم می مانم. گفت خیلی خب من می خوابم. ببینید اسماعیل خودش را در معرض یک چاقو گذاشت، امیرالمومنین خودش را در معرض چاقوها گذاشت. انسان کامل اگر کامل است، امیرالمومنین کامل است. «وَمِنْ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاهِ اللَّهِ» البقره/207.
مساله دیگر. عبودیت. بندگی و عبودیت. ما درباره انبیا داریم «نِعْمَ الْعَبْدُ» ص/30 یعنی خوب بنده ای است. هم درباره سلیمان داریم، هم درباره ایوب. حالا خود این هم یک نکته ای هست که هم راجع به ایوب می گوید و هم راجع به سلیمان. سلیمان مرفه ترین پیغمبر بود، و حضرت ایوب مشکل دار ترین پیغمبر. می گویند فلانی صبر ایوب دارد. از بس که بلا سر ایوب نازل شد. انواع سختیها بر ایوب نازل شد، انواع نعمتها و خوشیها هم بر سلیمان. اما می گوید «نِعْمَ الْعَبْدُ». آشپز خوب کسی است که هم بتواند از خرده برنج غذا درست کند هم از. . . یعنی کسی که چابک است و سالم است و ورزشکار است، روی زمین صاف برود یا روی دامن کوه، روی هردو خوب می رود. کسی خطش خوب باشد هر کاغذی باشد خوب می نویسد. «نِعْمَ الْعَبْدُ». (کل من عبادنا) داریم که انبیاء همهشان بنده ما بودند. این قله بود، حالا بندگی امیرالمومنین. شما بنده ای مثل امیرالمومنین پیدا کنید. این را شنیده اید. در جبهه دشمن، عمرو بن عبد ود. قهرمان تاریخ. امیرالمومنین جلویش ایستاد، که پیغمبر فرمود کل ایمان در مقابل کل کفر ایستاده. الله اکبر. این خیلی مهم است هان! پیغمبر به امیرالمومنین فرمود کل ایمانی تو. کل ایمان. یعنی عصاره ایمان امیرالمومنین، در مقابل عصاره کفر. بالاخره اینها با هم که برخورد کردند، امیرالمومنین ایشان را انداخت، آب دهان پرتاب کرد به علی. تا آب دهان بهش پرتاب شد، حضرت امیر رفت مقداری قدم زد برگشت. گفتند چرا؟ گفت آن لحظه ای که آب دهان پرتاب کرد، غیظ کردم. به من جسارت کردم. تا غیظ کردم، گفتم اگر او را بکشم، بخاطر غیظم است، بخاطر بندگی خدا نیست. پیدا کنید در تاریخ کسی در اوج غضب خودش را نگه دارد. عبودیت. مناجاتها. الله اکبر. به امیرالمومنین گفتند خیلی مناجات می کنی. من نمی دانم والله هم در حدیث هست یا نه، ولی در ذهنم این است که والله هم هست. فرمود والله قسم اگر بدانم کارم قبول شده اینقدر خودم را به دردسر نمی اندازم. نمی دانم کارم قبول شده یا قبول نشده. این همه عبادت. به امام زین العابدین گفتند خودکشی می کنی. گفت شما اگر عبادتهای علی را می دیدید، دیگر به من نمی گفتید اینها عبادت است. اصلا یک جوری دید بود که هیچ چیز پهلویشان. . . ببینید یک کسی که مثلا میلیاردها پول دارد، دیگر به یک تومان پول نمی گوید. یعنی اینقدر دیدش بزرگ است که اصلا می گوید این چیزی نیست. دختر علی، امیرالمومنین. زینب کبری می آید بدن امام حسین را می بیند در کربلا قطعه قطعه شده، یک نگاهی می کند، می گوید خدایا این قابل شما نیست. (ربنا تقبل منا هذا القلیل). یعنی این قلیل است، این کم است. چقدر بادی این زن خداشناسیاش بالا باشد که حسین پهلویش به چشمش نیاید. اینها به کجا رسیدهاند؟ ما که نمی فهمیم. حالا ما یک چیزی می گوئیم و شما هم یک چیزی می شنوید.
6- بندگی حضرت علی علیه السلام در برابر خداوند
بندگی. امیرالمومنین فرمود من کاری نکردم. (انا عبد من عبید محمد) پیغمبر می گوید خدا(ما عبدناک حق معرفتک) من نتوانستم حق تو را ادا کنم. آنوقت من و شما امت پیغمبریم و راجع به نماز کسلیم. برادران و خواهران! نماز را جدی بگیرید. چند دقیقه با خدا حرف بزنید. همه رفقا ما را رها خواهند کرد. بچه های ما تا چهلم بلوز مشکی می پوشند، نوه های ما هم هفت روز یک بلوز سیاه می پوشند. قبر شما و قبر من هم در آینده معلوم نیست. خود شما که پای تلویزیون نشسته اید، قبر بابایتان، اگر بابایتان زنده است که خدا به سلامتش بدارد، اگر بابایت مرحوم شده خدا رحمتش کند. قبر بابایت را می دانی. قبر بابای بابایت را هم می دانی. قبر بابای بابای بابای بابا را می دانی؟ یعنی نسل چهارم می دانی قبرش کجاست؟ بنده محسن قرائتی قبر بابایم و قبر بابای بابایم را می دانم، قبر جد سومم را نمی دانم، در آینده قبر ما را هم نسلمان نخواهند دانست، یعنی فراموش خواهیم شد. آن کسی که ما را فراموش نمی کند خداست. ده دقیقه با خدا حرف بزنیم. به فقرا کمک کنیم. می شود دروغ نگفت. می شود غیبت نکرد.
امانت داری. قرآن در مورد چند تا پیغمبر از جمله حضرت نوح، یک، حضرت هود، دو، حضرت صالح، سه، یوسف، چهار، لوط، پنج، حضرت شعیب، شش، حضرت موسی، هفت. راجع به هفت تا پیغمبران این کلمه آمده که «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» الشعراء/107 ما امینیم. کلمه. . .
بحثم این است. انسان کامل. قلهاش انبیاست. انبیاء چه بودند؟ انبیاء تسلیم خدا، بنده خدا، امانتدار خدا. امین. آنوقت راجع به امیرالمومنین هم داریم که(و انت تقضی دینی و تنجز) پیغمبر به علی گفت که من می روم مدینه، تو دین من را ادا کن بعد ملحق شو به من. امین است. در زیارت امین الله ما به امیرالمومنین می گوییم(السلام علیک یا امین الله فی ارضه) انبیاء امینند، امیرالمومنین امین است.
درباره قدرت. راجع به قدرت داریم که حضرت ابراهیم فرمود «تَاللَّهِ» بَعْدَ الأنبیاء/57 بخدا قسم، «لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُمْ» نقشه برای بتهایتان می کشم. «ضَرْبًا بِالْیَمِینِ» الصافات/93 با قدرت بتهایتان را می شکنم. یک روز هم حضرت ابراهیم که دید شهر خلوت است مثل روزهایی هست که ما هم در ایران شهر خلوت می شود، حالا سیزده بدری جائی، یک روز که شهر خلوت شد تبر دست گرفت تنهائی همه بتها را شکست. امیرالمومنین هم در مکه همه بتها را شکست.
7- شجاعت حضرت علی علیه السلام در برابر دشمنان
شجاعت. «فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى» القصص/15 حضرت موسی چنان سیلی زد در گوش یکی از منحرفین، جا در جا مرد. این که می خوانم آیه قرآن است «فَوَکَزَهُ. . . فَقَضَى». جادرجا کشتش. یعنی با یک مشت طرف را نابود می کرد. این قدرت حضرت موسی بود. امیرالمومنین هم همینطور بود. قلعه خیبر دری داشت، چهل نفر نمی توانستند تکانش بدهند و امیرالمومنین در را گرفت. جالب این است که فخر رازی و علمای سنی هم. . . منتهی می گویند این قدرت قدرت طبیعی نبوده، این یک قدرت نورانی، قدرت ملکوتی، قدرت روحانی. یک لقب های دیگر می دهند. چهل نفرتکان نمی توانستند بدهند، حضرت امیر روی یک دست گرفت. آنوقت یک کسی که یک همچین قدرتی دارد، باید در خانه بنشیند به زنش سیلی بزنند و هیچی نگوید. خیلی مهم است هان! آخر یک کسی جان ندارد، می گوید خب حالا جان نداریم، کاری از دستمان نمی آید. این همه قدرت داشته باشد. (لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار). در آسمان فرشته صدا زد. جوان می خواهید علی. شمشیر می خواهید ذوالفقار. (ضربت علی یوم الخندق افضل من عباده ثقلین) شمشیری که در خندق امیرالمومنین زد ارزشش از عبادت جن و انس بیشتر است. که در این جن و انس اگر. . باشد که دیگر به کجا می رسد.
صداقت. «یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ» یوسف/46 پیغمبر ما یوسف صدیق بود. «اِنَّهُ لَمِنَ. . » «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا» الصافات/105 اسماعیل «صَادِقَ الْوَعْدِ» مریم/54 راجع به ابراهیم، ادریس کلمه صادق آمده. صدیق کسی است که فکرش و چشمش و زبانش و عملش همه صداقت دارند. یعنی اینطور نیست که به زبان چیزی بگوید و بعمل کاری دیگر بکند. اگر همه کارها به هم تطبیق شد می گویند این آقا صدیق است. صادق یعنی زبانش صادق است، صدق می گوید. اگر کسی زبانا راست می گوید می گویند صادق است، اما اگر کسی زبانش و فکرش و عملش همه با هم صداقت داشت می گویند صدیق. قرآن راجع به بعضی انبیاء می گوید صدیق، در روایت هم داریم که(علی هو صدیق الاکبر) علی هم صدیق بود. «مِنْ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا» الأحزاب/23 بعضی از مومنین رجالی هستند که با عهد خدا صادقانه وفا کردند. روایت داریم امیرالمومنین بود.
تقوی. راجع به یحیی داریم «وَکَانَ تَقِیًّا» مریم/13 امیرالمومنین هم داریم(یعسوب المومنین)، (امام المتقین) برخوردش با عقیل برادرش. آمدند گفتند یک خرده، عقیل برادر حضرت امیر گفت آقا تو رئیس حکومت اسلامی هستی، یک خرده سهم ما را اضافه کن. فرمود جمعه بیا. جمعه بردش در نماز جمعه گفت جمعیت را می بینی؟ گفت بله. گفت تو که می گوئی اضافه یعنی حق این مردم را بدزدم. حق این مردم را بدزدم. درست است؟ در یک ماجرای دیگر هم می گویند آهن داغ کرد.
بحثمان چه شد؟ انسان کامل انبیا هستند. هر کمالی هر پیغمبری دارد علی بن ابی طالب هم دارد. این عصاره انبیاء است. این امام عزیز شهید شد. وصیت می کند. (الله الله فی القرآن) شما را بخدا، شما را بخدا، نگذارید قرآن کنار رود. (الله الله، الله الله) یک وصیتی دارد جانسوز.
از همه شما هم التماس دعا داریم. به دیگران دعا کنید. حدیث داریم اگر به دیگران دعا کنی در حق خودت مستجاب می شود. کسی به چهل نفر دعا کند دعای خودش هم مستجاب می شود. اگر کسی هم به گردنتان حقی دارد ببخشیدش. فحشی، تهمتی، غیبتی. بالاخره یک وقتی یک ظلمی به شما کرده، حلالش کنید. شب قدر ببخشیم تا خدا ما را ببخشد.
خدایا کسانی که سالهای قبل بودند و امسال نیستند، همهشان را بیامرز. همه مریضها را شفا بده. همه مشکلات را حل کن.
خدایا به آبروی امیرالمومنین ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر با برکت، نیت خالص، رزق حلال، اولاد صالح، حسن عاقبت، به همه ما اساتید، شاگردان، دوستان، بستگان، همسایگان، همکاران مرحمت بفرما.
کوتاهیها، تقصیرها، قصورها، غفلت های گذشته ما را ببخش و بیامرز.
خدایا هر چه به عمر ما اضافه می کنی به ایمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا.
آنچه شب قدر برای خوبان تاریخ مقدر کرده ای و می کنی همه آنها را به آبروی امیرالمومنین برای همه ما مقدر بفرما.
ظهور آقا امام زمان علیه السلام رانزدیک، تعجیل، و ما را از بهترین یارانش و ما را مشمول دعای خاصش قرار بده.
شر اشرار به خصوص امریکا و اسرائیل، و شر هر صاحب شری را به خودش برگردان.
کشورهای اسلامی، امت اسلامی را در پناه آقا امام زمان حفظ بفرما.
کسانی که به گردن ما حق دارند، اول همه انبیاء، بعد اوصیاء، پیغمبر و اهل بیتش، مراجع تقلید، امام، شهدا، پدران و مادران و نیاکان و اساتید و مربیان، هر کسی که در وجود ما، در اسلام ما، در تشیع ما، در انقلاب ما، در تعلیم و تربیت ما سهمی داشته، نقشی داشته، روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خون آنها و خدمات آنها قرار بده.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
امام علی علیه السلام، نمونه انسان کامل -2
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»