موضوع: امام علی(ع)، رستگاری
تاریخ پخش: 13/09/80
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- فوز و رستگاری واقعی
در جوار قبر حضرت فاطمه معصومه(س) هستیم که امام جواد فرمودهاند هر که عمه مرا در قم زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود و در جوار مرقد علما و مراجع بزرگی هستیم. بینندههای عزیز بحث را شبی تماشا میکنند که شب ضربت خوردن آقاست، از همینجا به نجف سلامی بدهیم، السلام علیک یا ابالحسن، یا امیرالمؤمنین، جملهای که میخواهم بگویم تفسیر کلمه (فوز) است. چون امیرالمؤمنین فرمودند «فزت و رب الکعبه» (طرائف/ج2/ص519) من راجع به فوز و رستگاری امشب میخواهم صحبت کنم. مسأله فوز و رستگاری به مناسبت جمله «فزت و رب الکعبه»، امیرالمونین(ع) فرمودند «فزت و رب الکعبه» کلمه فوز را ما بررسی میکنیم.
2- فوز در قرآن
در قرآن 17 یا 18 صفت هست که خداوند به اینها میگوید «ذلِکَ الْفَوْز» (نساء/13) فوز اینهاست، امیرالمؤمنین که میگوید «فزت» یعنی از همه پلهها بالا رفتم، مردان بزرگ قطعنامه عمرشان، کلام آخرشان، یعنی آن کلمهای که آخر عمر میگویند، قطعنامه عمر امیرالمؤمنین این بود: فزت، اگر در قرآن 18 کمال تقریباً گفته فوز، و کسانی که آن کمالات را دارند «أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ» (توبه/20) فزت، من از همه پلهها بالا رفتم، از این 18 آیه، یک آیهاش را امشب معنا کنیم، آیه 20 سوره توبه. «ا لَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ ُهمُ الْفائِزُونَ» (توبه/20) کسانی که ایمان دارند، «وَ هاجَرُوا» هجرت کردند، «وَ جاهَدُوا» و جهاد کردند، در راه خدا، «بِأَمْوالِهِم»، با مالشان، «وَ أَنْفُسِهِم»، با جانشان، اینها «أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّه» بزرگترین درجات را نزد خداوند دارند «وَ أُولئِکَ ُهمُ الْفائِزُونَ» همینها هستند «فائز». «فزت و رب الکعبه» همینها هستند. حالا ما یکی یکی اینها را معنا میکنیم. اما «آمنوا» ایمان امیرالمؤمنین. چند جملهای راجع به ایمان امیرالمؤمنین صحبت کنیم.
3- ایمان و عاقبتبخیری علی
اول کسی که از مردها به پیغمبر ایمان آورد امیرالمونین بود. بعضی گفتند اول مؤمن کسی دیگر بود. سلام و صلوات خداوند بر علاّمه امینی در الغدیر صد تا حدیث از اهل سنت با سند نقل میکند که اول کسی که به پیغمبر ایمان آورد علی بن ابیطالب بود. این آغاز ایمانش. پایان ایمانش، گفت ماه رمضان ضربت میزنند، و شهیدت میکنند. «افِی سَلَامَهٍ مِنْ دَیْنِی» (شرحنهجالبلاغه/ج4/ص107) آیا وقتی که ضربت میخورم دینم سالم است؟ خوش عاقبتم؟ دین خواهم داشت یا بی دین خواهم بود؟ حضرت فرمود نه «فِی سَلَامَهٍ مِنْ دَیْنِی» تا امشب فکر میکردم یکبار حضرت امیر کلمه «افِی سَلَامَهٍ» را گفته است. دوستان از کامپیوتر درآوردند که چند مورد در صحنههایی پیش آمده امیرالمؤمنین از پیغمبر پرسیده «فِی سَلَامَهٍ مِنْ دَیْنِی» یعنی انگار دغدغه داشته، خیلی مهم است. وقتی امیرالمؤمنین دغدغه دارد مهم است. افرادی هستند میگویند برای یک دستمال یک قیصریه را آتش میزنند، میگویند حالا که پست به من ندادی من انقلاب را زیر و رو میکنم، حالا که از اداره بیرونم کردی طومار جمع میکنم مدیر کل را سرنگون میکنم. حالا که به من رأی ندادید اصلاً فرار میکنم. حالا که ما اینها را به چشممان دیدهایم، گاهی انسان یک عقیدهای دارد عقیدهاش عملی نمیشود.
در مجلس است رأی نمیآورد. در شهر است رأی نمیآورد. کتابش چاپ میشود فروش نمیرود، مغازهاش نمیگردد. یکجا میخواهد بنایی کند شهرداری نمیگذارد. به هرحال یک جایی یک چیزی مطابق سلیقهاش نمیشود. کاری به حق و ناحق ندارد. ممکن است حق باشد، ممکن است ناحق باشد من نمیخواهم الآن اینجا توجیه کنم که همه کارها حق است. اما این آقا میبینی تمام مسائل را زیر سؤال میبرد این خیلی مهم است.
بیست و پنج سال امیرالمؤمنین صبر کرد. فرمود صبر کردم. چه جوری؟ خار به چشم و استخوان در گلویم، اما نظام اسلامی را بهم نزدم، آغازش اولین مؤمن، پایانش «فِی سَلَامَهٍ مِنْ دَیْنِی» وزن ایمان، یک حدیث میخوانم که من و شما دین داریم مثلاً دینمان چقدر میارزد؟ آدم گاهی اوقات میخواهد ببیند چقدر دین دارد، حدیث داریم هر که میخواهد ببیند چقدر دین دارد ببیند چقدر گناه میکند. اگر صد تومان به تو دادند دروغ گفتی، به قدر صد تومان دین داری. اگر یک بستنی خوردی دروغ گفتی دین شما یک بستنی است. اگر سکه، یک حواله ماشین، یک قطعه زمین، پست، مقام، هر جا گناه کردی دین شما همان قدر است. دین علی چقدر است؟ امیرالمؤمنین فرمودند والله قسم اگر حکومت بر کره زمین را به من بدهند که کوچکترین گناهی بکنم، حتی پوست جو از دهان مورچه بگیرم، والله نمیگیرم، یعنی دین من از حکومت کره زمین ارزشش بیشتر است.
وزن ایمان؛ حدیثی داریم «لَوْ وُضِعَتْ فِی کِفَّهٍ وَ وُضِعَ إِیمَانُ عَلِیٍّ(ع) فِی کِفَّهٍ لَرَجَحَ إِیمَانُ عَلِیٍّ ع» (مستدرک الوسائل/ ج15/ص338) اگر ایمان علی را یک کفه بگذارند، ایمان همه امت مرا هم یک کفه بگذارند، باز ایمان امیرالمؤمنین از ایمان همه امت اسلامی بیشتر است. کیفیت ایمان، یقین، حضرت فرمودند «مَا شَکَکْتُ فِی الْحَق» (شرحنهجالبلاغه/ج1/ص207) از اول تا حالا هیچ شک نکردم، آخر قرآن بعضی میگوید «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْف» (حج/11) بعضی کنار میایستند اگر خوب شد میگویند ما بودیم، اگر بد شد میگویند من که گفتم نرو.
زمان شاه سخنرانیهای انقلابی که میشد یک مشت انقلابیها میآمدند پای منبر مینشستند بعضیها در مسجد میایستادند هی یک نگاه به مسجد میکردند یک نگاه به خیابان میکردند ببینند پلیس آمد یا نه، که اگر پلیس آمد زود جیم شوند اگر هم خبری نبود، ببینند آقا چه میگوید.
پس ایمان امیرالمؤمنین، سابقهاش اول مؤمن، صد تا حدیث در الغدیر، موجود است. حکومت را عوض نمیکنم ولو به گناه کوچک، پایان، آیا وقتی از دنیا میروم دینم سالم است؟
4- سفرها و هجرتهای علی
در مورد هجرت: امیرالمؤمنین هجرتهای مختلفی داشتند.
1- هجرت به مدینه، 2- هجرت به یمن، هجرتهایی که برای جبهه داشتند، این هم مال «هاجروا». پس هاجروا به مدینه، به یمن، به جبههها. و اما «جاهدوا» جهادهای حضرت علی(ع)، حضرت جز در جنگ تبوک در همه جبههها حضرت حضور داشتند. فقط در جنگ تبوک نرفتند آن هم گریه کرد گفت میخواهم بیایم، پیغمبر فرمودند خواهش میکنم نیا. بعد گفت نمیخواهی تو نسبت به من مثل: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی» (کافی/ ج8/ص106) موسی که رفت هارون را جایش گذاشت. تو بمان. به امر پیغمبر و به تقاضای پیغمبر اشک ریخت میخواهم بروم. جز در تبوک در همه جبههها بود. علی بن ابیطالب را هر کس میخواهد بشناسد از «وَالْعادِیاتِ ضَبْحاً» (عادیات/1) بشناسد.
«فَالْمُورِیاتِ قَدْحا» (عادیات/2)، عادیات جمع عادیه، عادیه یعنی اسبی که میدود. ضبحا یعنی اُه اُه میکند. اشرار حمله کردند به مدینه گروهی را فرستاد سرکوب کنند. رفت شکست خورد برگشت. نفر دوم رفت موفق نشد. چند نفر رفتند موفق نشدند. پیغمبر گفت بیا علی این کار خودت است. حضرت امیر رفت، سحرگاه همه را قلع و قمع کرد. پیغمبر صبح آمد نماز بخواند «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/7) تا ضالین را گفت میخواست یک سوره بخواند، جبرئیل گفت این سوره را بخواند «وَالْعادِیاتِ ضَبْحاً، فَالْمُورِیاتِ قَدْحا» (عادیات/1و2) مردم تا آن لحظه والعادیات نشنیده بودند. گوشها تیز شد پیغمبر دارد چیز نویی میخواند. نماز تمام شد، ریختند یا رسول الله چی میخواندید؟ گفت بعد از «وَ لاَ الضَّالِّینَ» نازل شد، چی بود؟ علی بن ابیطالب دیشب سحر اشرار را قلع و قمع کرد. و خداوند به اُه اُه اسبش قسم خورد.
5- علی که بود؟
قسم به اسبهایی که میدوند و ضبحا، (اُه اُه) میکنند. باز (اُه اُه) مال سینه است، «فَالْمُورِیاتِ قَدْحا» موریات جمع موریه، اسب توی جبهه میدود سمش به سنگ میخورد جرقه میزند، قسم به آن جرقهها.
علی کیست؟ امیرالمؤمنین کسی است که خداوند به نفسِ اسب زیر پایش و جرقه سم اسبش، قسم میخورد. جنگ احد شصت جای بدن آقا خونی شده بود، پیغمبر دستور دادند همه زخمیها یکبار دیگر بیایند جبهه، امیرالمؤمنین، با شصت زخم پا شد آمد جبهه.
«لضربه علی یوم الخندق أفضل من عباده الثقلین» (اقبال الاعمال/ص467) تمام کفر با تمام ایمان در برابر هم. علی کیست؟ کسی است که فرشته در آسمان گفت «لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَار» (کافی/ج8/ص110). علی کیست؟ امیرالمؤمنین(ع)، کسی است که در نهج البلاغه میفرمایند، ما توی جبههها هیچ حسابی برای هیچ کس باز نمیکردیم. حتی اگر بنا بود نزدیکترین فامیلمان را بکشیم، میکشتیم «نَقْتُلُ آبَاءَنَا» (بحارالانوار/ج30/ص321) پدرمان را هم میکشتیم، میکشتیم، «وَ أَبْنَاءَنَا» بنا بود بچه هایمان را هم بکشیم، میکشتیم، «وَ أَخْوَالَنَا» و بنا بود برادرانمان را بکشیم میکشتیم، «وَ أَعْمَامَنَا» عمویمان هم بنا بود بکشیم میکشتیم، ولی لکن دغدغه داشتیم، «ثُمَّ لَا یَزِیدُنَا ذَلِکَ إِلَّا إِیمَانا و تسلیماً» (بحارالانوار/ج30/ص321) یعنی ما وقتی خداوند را دیدیم، هیچ چیز را دیگر حساب نمیکردیم. خداوند را میدیدیم، و هیچ ملاحظاتی نمیکردیم، این که ایشان فامیل است، چشم توی چشمش میخورد و… اینها نبود.
کی جای پیغمبر خوابید؟ امیرالمؤمنین، با غلامش رفتند بازار لباس خریدند، ارزان و گران، ارزانه را پوشید، گرانه را به غلامش داد. گفت شما بپوش، گفت آقا شما مولایی و من غلام و بردهام. فرمود: درست است غلامی, ولی چون جوانی. جوان میخواهد شیک بپوشد. این شیکتر است تو بپوش. «أَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً» (توبه/20) آیا میشود ما علی را بشناسیم؟ دنیا علی را نشناخت، امیرالمؤمنین را نشناخت. بعد ایشان چقدر باید غصه بخورد که وقتی شمشیر بخورد بگوید «فزت و رب الکعبه». آخر آیه میگوید «أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ» (توبه/20) فائز آمد. فوز همین فائز است. فوز و فائز یکی است. به هر حال شب آخر امیرالمؤمنین است، مهمان دخترش شد، علامه امینی میآمد توی حرم امیرالمؤمنین سلامش چه بود؟ من شنیدم بعد دیدم این سلام ایشان نیست سلام امام کاظم است سلام امام رضاست. امام رضا در حرم امیرالمؤمنین میگفت: «السلام علیک یا اول مظلوم». کلمه اول مظلوم در زیارتش است. چرا علی را کنار زدند؟ کینههای جنگ خیبر، عدالتش را تحمل نکردند شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین شب قدر است، شب نوزدهم، مهمتر شب بیست و یکم. بعد یک خبری هم داد که بعد میگویم انشاءالله.
کهام سلمه میگوید من در اتاق پیغمبر بودم. پیغمبر گفت شما برو بیرون. ام سلمه زن خوبی بود رفت بیرون. علی وارد شد. میگفت پشت در ماندم. یک مرتبه دیدم رسول الله و امیرالمؤمنین زار زار گریه میکنند چه گریهای. میخواستم بروم تو ببینم چه شده گفتم گفته برو بیرون، بالاخره مدتی پشت در بودم در باز شد. امیرالمؤمنین آمد. اشکهایش را پاک کرد. هی گفت صبر میکنم. چشم چشم صبر میکنم. بعد فهمیدم پیغمبر گفته بعد از من خیلی اذیتت خواهند کرد. تو قول بده صبر کنی. گفت حالا اگر قول بدهی صبر کنی خداوند به خاطر صبر تو، تو و نسلت را پناهگاه مسلمانان میکند. و این دختر معصومه است یکی از ذریههایی که قبرش پناهگاه شده. حاج شیخ عبدالکریم به حضرت معصومه پناه آورده بود که روح الله بهش داد. کما اینکه جبرئیل به مریم نزدیک شد که خدا عیسی را داد. جبرئیل در یک قیافه آمد پهلوی مریم، مریم گفت: کی هستی؟ گفت من فرستاده خداوند متعال هستم. آمدهام به تو مژده روح الله بدهم. حاج شیخ عبدالکریم آمد قم و حضرت معصومه به روح الله داد، حضرت امام. اگر صبر کنی نسل تو در طول تاریخ قبرش پناهگاه مسلمانان میشود. «السلام علیک یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین». هر کجا خواستی سلام بدهی، یکی از مراجع میگفت سلام خالی هم یک زیارت کامل است. مثلاً شما میروید مشهد میگویند آقا یک زیارت هم برای ما بخوان لازم نیست دو تا زیارت جامعه بخوانی، همینطور برو حرم بگو السلام علیک یا علی بن موسی الرضا. یک زیارت کامل است. هر که میخواهد سلام بدهد از همین پای تلویزیون یک سلام به نجف بدهد. و فرشتهها سلام را میرسانند و جواب گرمتر هم میدهند. و شهید زنده است و جواب سلام را میشنود و گرمتر جواب سلام را میدهد.
برویم مقداری سه چهار دقیقه آخر را سر سفره امیرالمؤمنین بنشینیم. هر جور دوست دارید. بسم الله الرحمن الرحیم، نامش به لب اهل نیاز است علی، در خلوتیان محرم راز است علی، در مسجد کوفه چون شهیدش کردند، گفتند مگر اهل نماز است علی، مسجد کوفه ببین عزم سفر کرد علی، با دلی خون ز تو هم قطع نظر کرد علی، مسجد کوفه مگر مسجدالاقصایی تو، که زمحراب تو تا عرش سفر کرد علی، رفت امشب که به مهمانی ام کلثوم، دخترش را ز غمی تلخ خبر کرد علی.
هی نگاه کردام کلثوم میدید بابا هی نگاه به آسمان میکند، بابا چیه نگاه به آسمان میکنی، فرمود وعده من با خدا امشب است دخترم، کس روزه یک ساعته هرگز نگرفت، چون که افطار به هنگام سحر کرد علی، علی، علی، دلهاتن راروانه کنید، بسوی مسجد کوفه، فرزندان مولا منتظر بودند یکمرتبه دیدند ندا میآید «یا اهل العالم قد قتل المرتضی»، ای اول مظلوم عالم، تا این ندا را شنیدند دویدند طرف مسجد یک نگاه کردند دیدند بابا توی محراب افتاده سورتش غرق بخون است. اه کمک کردند بابا را در گلیمی نهادند.
بابا را بردند طرف خانه اما همین که به نزدیکی خانه رسیدند دیدند بابا میگوید: حسنم، حسینم مرا زمین بگذارید، بگذارید با پای خودم وارد خانه شود. بابا شما نمیتوانید راه بروید، فرمودند آخر نمیخواهم زینبم مرا به این حالت ببیند، فرمود آخر دخترم طاقت ندارد، یا علی راضی نشدی بی بی زینب فرق شکافته شما را ببینند، اما یا علی نبودی کربلا وقتی بی بی زینب آمد بالای بلندی یک نگاه کرد دید شمر روی سینه حسین، همه بگویید یا مظلوم حسین.
خدایا هرچه شب قدر برای بندگان خوبت مقدر میکنی همه را برای ما هم مقدر بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»