اللهم صّل علی محمّد و آل محمّد الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
ماه رمضان 82 بحثمان راجع به اعتدال بود همان چیزی که در راستای آیه «اهدنا الصراط المتسقیم» است یعنی خدایا همه ما را به راه مستقیم هدایت کن راه مستقیم راه حد وسط است «سواء الطریق» وسط راه چون حدیث داریم چپ و راست انحراف است حد وسط درست است الیمین حدیث این است «الیمین و الشمال مضلّه» امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید چپ و راست گمراهی است راه حق میانه روی است نه افراط نه تفریط این افراط و تفریط بلای روز است همه گرفتارش هستند چند جلسه صحبت کردیم توی این جلسه هم میخواهیم صحبت کنیم نمونه هایی را بگوییم.
پس موضوع بحث را در جستجوی راه مستقیم بمناسبت «اهدنا الصراط المستقیم» راه مستقیم راه میانه راه اعتدال نه افراط نه تفریط در هر کاری در خنده در گریه در خرج کردن در اقتصاد در سیاست در مهر در قهر تجاوز ممنوع حتی دشمن را میگوید اگر بناست تیراندازی هم بکنی آن وقتی به او تیراندازی کن که او به تو تیراندازی کرده «فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدوا علیکم» یعنی ابتدا تجاوز نکن. حضرت امیر (علیه السلام) فرمود ابن ملجم یکی زده شما هم به او یکی بزیند «ضربه بضربه» یعنی با بدترین دشمن باز عادل باشید توی جنگ هم عادل باشید آن کسی که کارتان نداشته آن کسی که دارد فرار میکند خانمها بچهها درختها، آبها اینهایی که… چرا آبشان را مسموم میکنید و درختشان را قطع میکنید چکار به زن و بچه شان دارید این اعتدال با دوست و دشمن و با زن و بچه با شریک و شاگرد و استاد در هر چیزی اعتدال برنامه و بودجه تمام نیازها را توی یک ستون بیاورد مثلاً تاریخ چقدر باید پول خرج اش بشود جغرافی چقدر هنر چقدر اخلاق چقدر دین چقدر تعلیم و تربیت چقدر کتابخانه چقدر آموزش و پرورش چقدر یعنی یک تعادلی باید باشد یک مرتبه چشممان را باز نکنیم ببینیم عجب توی این مثلاً یک جایی را توجه به آن شده و یک جایی مورد توجه واقع نشده همه چیز مورد اعتدال است یعنی… جایی نیست که این مساله مورد نیاز نباشد.
اعتدال میان عقیده و عمل
تعادل در نظر و عمل حالا نمونه هایش را هم در نظر هم عمل باید تعادل باشد. قرآن میفرماید: «آمنوا» کنارش گفته «و عملوا الصالحات» «آمنوا» مربوط به عقیده و نظر است «عملوا الصالحات» مربوط به… نمیشود گفت فقط دل ات پاک باشد عمل ات خراب باشد یا عمل ات درست باشد مثلاً… «لم تقولون ما لا تفعلون» چرا به آنچه که میگوئید عمل نمیکنید یعنی تعادل بین گفتار و رفتار. عالم بی عمل مثل سلاح بی فشنگ است میخواهید تبلیغ کنید با عمل تبلیغ کنید فقط به سخنران نیست. تعادل بین نظر و… این خیلی حرف دارد خیلی حرف دارد با عمل بچه مان را تربیت کنیم شاگرد… تعادل در دنیا و آخرت قرآن انتقاد میکند که بعضیها تعادل دنیا و آخرتی ندارند «و من الناس» بعضی از مردم – صلواتی بفرستید
اعتدال میان دنیا و آخرت در خانواده
میفرماید «فمن الناس» بعضی از مردم «من یقول» میگوید «ربنا آتنا فی الدنیا» خدایا دنیای من را تامنی کن فکر آخرت نیست «و ما له فی الاخره من خلاق»، از آخرت محروم است فقط میگوید «ربنا آتنا فی الدنیا» پشت سرش میگوید «و منهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه» میگوید اینها آدمهای خوبی هستند آنکه در دعا میگوید فقط دنیایم را درست کن منحرف است آنکه در دعا میگوید «آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه» این میزان است دو تا آیه پشت سر هم است تعادل بین دنیا و آخرت. تعادل بین مادیت و معنویت در ازدواج عروس و داماد میفرماید «نسائکم حرث لکم» عروس و داماد با هم هستند زن و شوهر مال هم هستند «فاتوا حرثکم أنّی شئتم» میتوانند عروس و داماد با هم باشند عروسی کنند پشت سر اینکه میگویند عروسی کنید میگوید فقط (مرغ و خروس هم نیستند) فکر شهوت نباشید «و قدّموا لانفسکم واتقوا اللّه واعلموا انکم ملاقوه» ضمن اینکه گفتم عروسی کنید از خدا غافل نشوید تقوا را مراعات کنید یک هدفتان دفع شهوت نباشد ذخیره آخرت باشد برای آینده تاریخ «و قدموا لانفسکم» آینده قیامتتان چی مقدم داشتید «واعلموا انکم ملاقوه» شما باید با خدا ملاقات کنید یعنی عروسی را فقط یک مسئلهای که حالا یک طبلی بزنیم و عروسی کنیم ماشینها بوق بزنند و خلاص عروسی را میگوید باشد تازه میگوید این 50% است 50% که مهم است آنطرف است حفظ تقوا نسل خوب آینده خوب هم دنیا هم آخرت.
اعتدال میان توجّه به گذشته و آینده
توجه به گذشته، حال و آینده در تربیت بعضی پدرها هی میگویند ببین ما که بچه بودیم همچین بودیم پدران ما همچین بودند میخواهند بچه شان هم مثل خودشان باشند این غلط است امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید چرا بچه ات را هل میدهی به گذشته شما بچه ات را برای گذشته بعضیها هی گذشته را به رخ میکشند بعضیها آینده را به رخ میکشند هی مثلاً میگویند دنیای امروز دنیای غرب تکنولوژی نمیدانم چی چی است صنعت و علم و پیشرفتهای علمی را به رخ میکشند. ما باید چه کنیم؟ باید از گذشته تجربهها را نگه داریم حال، ایام را غنیمت بدانیم آینده را بسازیم از گذشته تجربه بگیریم آینده را بسازیم غافل از استعدادهای امروز هم نباشیم.
دعا هم همینطور است در دعا هم به گذشته دعا کنیم «رب اغفر لی و لوالدی» مال گذشته هم برای آینده دعا کنیم «رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی» نسل آینده هم… هم به موجودین دعا کنیم «ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریتنا قره اعین» چقدر قشنگ است خیلی قشنگ است خیلی قشنگ است هم گذشته، دعا برای گذشته «رب اغفر لی و لوالدی» حتی در بعضی داریم «و لوالدی والدی» به گذشته دعا کنیم هم گذشته هم آینده میگوید «رب اجعلنی» حضرت ابراهیم (علیه السلام) میگوید خدایا قرار بده «مقیم الصلوه» من برپا کننده نماز باشم اما «و من ذریتی» نسل من هم تارک الصلوه نباشد هم الان که میگوید «و عباد الرحمن» در آخر سوره فرقان میفرماید بندگان خوب خدا جزو دعاهایشان اینست که میگویند «هب» هبه کن ببخش به من «هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا» از زن ما از ذریه ما «قره اعین» نور چشم قرار بده هم به گذشته دعا میکند هم به آینده دعا میکند هم به نسل موجود دعا میکند و تعادل در منطق و عاطفه در عاطفه میگوید قدر مادرت را داشته باشد «حملته امه وهنا علی وهن» مادرت با سختی و سنگینی و درد سر تو را حمل کرد این حمل مادر هم مهم است.
اطاعت از والدین در مرز اعتدال
یکبار یک جایی یک کسی به من رسید گفت من یک مادری دارم حق به گردنم ندارد پدر و مادری دارم حق به گردنم ندارند باز هم من و خلیفهای دارم گفتم مگر میشود پدر و مادر حق به گردن تو نداشته باشند گفت بله گفتم… گفت پدر و مادر من حق به گردنم ندارند گفتم آخر چه جوری؟ گفت من که… وقتی خدا من تو… وقتی من توی شکم مادرم بودم پدر و مادرم با هم دعوا کردهاند و از هم جدا شدهاند بابام رفته یک زن گرفته برای خودش مادرم هم که طلاق گرفته رفته یک شوهر کرده برای خودش من را زائیده داده به فامیلها و رفته بنابراین نه شیرم داده نه لباسهایم را شسته نه چیزی یادم داده اصلاً هیچ حقی به گردن من ندارد حالا وظیفه من نسبت به این مادر چیه؟ من یک خورده فکر کردم این آیه به ذهنم آمد قرآن میگوید «حملته امه وهناً علی وهن» بالاخره به تو شیر نداده ولی سر دل تو را کشیده برای تولد تو دردهای… دردهای زایمان را برده «حملته امه» مساله عاطفه یک مسئله هست از طرفی از نظر عقل باید مورد… نباید ما اینقدر تحت تاثیر عاطفه قرار بگیریم که حالا عقل مان از… اگر پدر و مادرت میخواهد منحرفت کند «و ان جاهداک علی أن تشرک بی» اگر پدر و مادرت میخواهند تو را از خط توحید بیرون کنند «فلا تطعهما» اینجا دیگر عقل را بگیر پدر و مادر را بگذار کنا «فلا تعطعهما» یعنی اطاعت نکن از بابا و ننه. پس ضمن اینکه میگوید مادرت سر دل کشیده درد زایمان کشید ضمن اینکه سفارش والدین را میکند در عین حال یک جا هم میگوید که اگر دیدی ضد عقل دارند حرف میزنند مقاومت کن. تعادل بین… چه دین خوبی داریم اللّه اکبر دعاهای قرآن را جمع کردند یک تحقیقی کردهاند معاون یکی از وزرا تحقیقی کرده راجع به دعاها یک کتابی هم نوشته برای من آورد من یک تورقی کردم منتهی… تعداد دهای… قرآن مثلاً چقدر هست نصف اش مال دنیاست نصف اش مال آخرت است برای من نو بود.
اعتدال در گفتن و شنیدن، خواندن و نوشتن
تعادل در گفتن و شنیدن بعضیها اصلاً ذاتشان شنیدنی است همهاش میرود مسجد گوش میدهد اصلاً چیزی نمیپرسد. 80 سال است میگوید میگویی (آمین) میگوید نمیدانم چیه؟ چند سال است میآیی مسجد؟ 60 سال است یعنی 60 سال است آمین گفته و آمین شنیده ولی یکمرتبه سؤال نکرده آقا ببخشید این عمری است ما میگوئیم آمین یعنی چه؟ این «اللّه الصمد»«صمد» یعنی چه؟ بعضیها همینطور هرچه هست آب را هش میکشند مثل شن بعضی اصلاً آب خوردشان نمیرود مثل پلاستیک بعضی زمینها مثل خاک میمانند هم آب را به مزرعه میرسانند هم درخت خودشان، چهار تا درخت، کنار خودشان چهار تا درخت سبز میشود… یعنی هم خوب میگیرند هم جذب میکنند هم خودشان همین امروز درختهای کنارشان را رشد میدهند هم آب را به مزرعه میرسانند برای دیگران یعنی بده و بستان است از قلم جدا نشوید دانشجو معنایش این است از قلم جدا نشود حتی از فرصتهای ویژه باید استفاده کرد.
حاج آقا مصطفی فرزند امام (ره) میفرمود امام (ره) که تبعید بود در ترکیه یک روز بلند شد پرده اتاق را کنار بکشد حکومت ترکیه آمد که شما نباید از نور استفاده کنید نور خورشید لامپ را روشن کنید به ما گفتند ایشان بیرون حیاط را بیند خوب امام (ره) هم نگاهی کرد و خوب هر کاری میخواهی بکن پرده را کشید و لامپ را روشن کرد یعنی در زماین که امام (ره) اجازه نداشت از نور حیاط استفاده کند با لامپ یک دوره فقه نوشت امام (ره) کتاب تحریرالوسیله را در ترکیه نوشت حالا همهاش را یا بخشی عظیم از آنرا این مال استفاده… جناب آقای هاشمی رفسنجانی را زندانش کردند فقط یک قرآن به او دادند یک قرآن، ایشان برداشت روی هر آیهای مقداری فکر کرد و آنچه که از آیه در میآورد توی یک دفتر مینوشت یک خودکار و یک دفتر هم داشت بعد وقتی میآمدند دیدنش این دفتر را رد میکرد یک دفتر سفید دیگر میگرفت دوره زندان ایشان که تمام شد دفترهای زیادی… بعد آن دفترها الان شده تفسیر راهنما 20 جلدی هر جلدی 600 صفحه 700 صفحه تقریباً یک دوره تفسیر با یک خودکار اگر آدم هنرمند باشد از پوست پرتغال هم میتواند مربا درست کند بی هنر باشد برنج رشت هم کوفتهاش میکند یعنی مساله جوهر آدم است بعضیها جوهر ندارند هی میگویند امکانات نیست امکانات نیست.
اعتدال در شرایط تلخ و شیرین
من یک چیزی برایتان بگویم برای شما نو است همه گوش بدهید دو تا «نعم العبد» توی قرآن داریم «نعم العبد» یعنی بسیار خوب آدمی است خدا میگوید بسیار خوب است یکی از پیغمبرها همه امکاناتی داشت پیغمبری که همه امکانات را داشت حضرت سلیمان (علیه السلام) بود یک پیغمبر هم هیچی نداشت داغون داغون بود حضرت ایوب (علیه السلام) جالب این است هر دو تا پیغمبر تاریخشان کنار هم آمده هر دو هم در سوره (ص) است رفاه کامل این را میگوید داغونی کامل این را میگوید آخرش هم میگوید «نعم العبد» جوهر هر دوی اینها یک جور بود. قرآن یک آیه در سوره فاطر عرض کنم که… صلواتی بفرستید تا پیدا کنم، الحمدللّه با صلوات اول پیدا کردم «بسم اللّه الرحمن الرحیم» سوره فاطر آیه 12 «و ما یستوی البحران» فکر میکنم بحر… بحر را میدانید یعنی چه؟ بحر یعنی دریا بحران یعنی چه؟ یعنی دو تا دریا «یستوی» میدانید یعنی چه مساوی «لا یستوی، یستوی»«هذا» میدانید یعنی چه؟ خوب «فرات» میدانید یعنی چه؟ آب فرات، فرات یعنی گوارا «ملح» میدانید یعنی چه؟ ملح نمک خوب «اکل» میدانید یعنی چه؟ خوردن «لحم» میدانید یعنی چه؟ گوشت، خوب چند تا از کلماتش را میدانید آن کلماتی را هم که نمیدانید من معنا میکنیم اینهایی که گفتید توی این آیه هست میفرماید «و ما یستوی البحران» دو تا دریا مساوی نیستند «هذا» این یکی «عذب فرات» آبش شیرین است دو تا دریا مثل هم نیستند این یکی شیریناند «و هذا ملح اجاج» این یکی شور است و تلخ دو تا دریا مثل هم نیستند یکی شیرین یکی شور بعد میگوید غصه نخور که امکانات داری یا نداری کامپیوتر دارم یا ندارم منار دارم یا ندارم تو اگر موذنی بی منار هم میشود اذان گفت اگر هم مؤذن نباشی دور تا دورت هم منار بسازند آخرش بلند میشوی میبینی آفتاب زده. اگر نماز خوان هستی با برگ درخت هم میشود نماز خواند. نماز خوان هم نباشی سجاده داشته باشی قدر بقچه حمام باز هم نمازت قضا میشود دنبال نماز برو دنبال سجاده نمیخواهد بروی.
«ما لا یستوی البحران» دو تا دریا مثل هم نیستند «هذا» آخر یکی میگوید بابا آقای قرائتی تهران نشستهای دل ات خوش است ما توی روستا هستیم تو اگر اهل کار باشی توی روستا هم میشود کار کرد. یک طلبه آمد پهلوی من یکی امکاناتی میخواست گفتم خوب از صفر شروع کن گفت خودت از کجا شروع کردی گفتم بنده اولین جلسهام در مشهد تخته سیاه هم نداشتم یک کارتون یخچال یک جایی پیدا کردیم پاره کردیم خانه یک نفر بود آوردیم با ذغال، تخته سیاه من مقوا بود گچام هم ذغال بود تخته پاک کنام جورابهایم بود شما حالا… اگر بنا باشد کار بکنید… یک کسی گفت برویم همدان 7 متر میپرم گفت ببین اگر پرش ات خوب است همین جا بپر زمینها فرقی نمیکند. خدا رحمت کند اموات را به پدرم گفتم بچه بودم گفتم میخواهم بروم چراغانی گفت ببین لامپه را گفتم دیدم گفت آنجا هم هزار تاست مثل این «ما یستوی البحران» دو تا دریا مثل هم نیستند «هذا عذب فرات» این آب گوارا است «و هذا ملح اجاج» آن یکی تخل و شور است ولی تو اگر صیاد باشی «و من کال تاکلون لحماً طریا» تو اگر صیاد باشی توی هر دو تا دریای شور و شیرین لحم یعنی گوشت تازه هست توی هر دو ماهی هست غصه نخور شرائط شور است یا شیرین ماهیگیر هستی توی هر دو ماهی هست «و تستخرجون حیله» تو اگر غواص باشی توی هر دو میتوانی زیور آلات را استخراج کنی گیر توی تو است صیاد هستی یا نه؟ غواص هستی یا نه؟ «وتری الفلک فیه مواخر» تو اگر ناخدا باشی توی هر دو میتوان قایق را نی کنی یعنی گیر توی شماست گیر توی شرایط نیست شرایط یکی شور است یکی شیرین یکی گمنام است یکی مشهور. ما که تلویزیون نداریم، نداری بحث خوبی داری مطالعه کن بفرست برای تلویزیون بخوانند همین بحث امروز بنده همین کاغذهایی که دست است چند دقیقه پیش یکی از اساتید دانشگاه مقالهای نوشته راجع به خانواده متعادل یک برادری مقاله را دیده خوشش آمده خلاصه کرد روی این کاغذ نوشت به من داد همین بحث امروز من نویسندهاش، تیترهایش مال استاد دانشگاه است آیه هایش مال یکی از برادرهای طلبه آقا دکتر ملکی آقای بهشتی پزش هم مال من است خدا که روز قیامت اینها را از هم جدا میکند دنیا هم که چیزی نیست که خوب که مشهور شدی تازه میشوی هیمالیا کوه هیمالیا شهرتش از همه ما بیشتر است.
اگر اهل کار باشید میشود، من خودم طلبه جوانی بودم دیدم که یک آقایی منبرش گرفته رفتم دیدم ماشاءاللّه چند هزار نفر پای منبرش هستند گفتم خوشا به حالش به آقا گفتم آقا شما که این همه مرید داری نمیشود من طلبه جوانی هستم مطالعه کنم یادداشت به تو بدهم که حدیثهای من را هم بگویی که در آن تبلیغها من هم ثواب داشته باشم ما که پسر نداریم خوب تو که پسر نداری اینقدر دانشجو هست که میخواهد درس بخواند پول ندارد دانشجو پسر تو خرج دو تای آنها را بده… ما که… ما که ندارد میتوانی مسجد بسازی میتوانی خوابگاه بسازی میتوانی کتاب بخری در اختیار بگذاری اگر اهل کار باشی میدان هست این شرایط هست که من پسر ندارم من دختر ندارم نمیدانم چی ندارم چی ندارم اینقدر آدمها هست که بدون امکانات رشد میکند عقل میخواهد عقل میخواهد بگوید تو اگر عرضه داشته باشی جوهر تو اگر جوهر باشد توی دریای شور و شیرین ماهی هست توی دریای شور و شیرین لؤلؤ و مرجان هست توی دریای شور و شیرین قدرت قایق رانی هست برو خودت مشکل را حل کن مشکل ات توی خودت است. «نعم العبد» سلیمان (علیه السلام) باشی «نعم العبد» ایوب (علیه السلام) باشی «نعم العبد» هر دو جوهر دارند. تعادل در شنیدن و گفتن تعادل در شنیدن و گفتن این خیلی مهم است من زمان شاه میخواستم از مرحوم مطهری است… استفاده کنم ایشان میآمد قم کلاسهایی داشت کلاسهایش هم همه فضای قوی میرفتند دانشمندان میرفتند کلاسهای ایشان من هم طلبه نوی بودم فکر کردم کلاسهای ایشان که راجع به فلسه و اینها میگوید که من که حالیام نیست از طرفی مرد ملای است من چطور استفاده کنم از او رفتم پهلوی آقای مطهری گفتم آقا شما نهارها که میآیید اینجا جای خاصی میروید گفت نه گفتم میشود من میزبان شما باشم شما از قم که میآیید تهران که میآیید قم درسهایتان را بگذارید نهار بیائید خانه ما گفت باشد میآیم من را میشناخت البته ما به خانواده مان گفتیم ما آقای مطهری را میخواهیم هر روز پنج شنبهها میهمانش کنیم گفتم من هم… قبول کرد. ایشان درسهایش را میداد ظهر میآمد منزل ما خوب ما هم یک چیزهایی میخرید و حاج خانم هم میپخت یک میهمانی از ایشان میکردیم بچه هایم کوچک بودند برای اینکه جیغ نزنند ایشان بعد از نهار یک چرتی بزند ما بچههایمان را بغل میکردیم توی کوچههای قم راه میرفتیم که خانه مان امن باشد برای خواب ایشان از خواب بلند میشد و چای میخورد و سوار ماشین میشد از آن جاده قدیم تهران 2، 3 ساعت توی… ما توی ماشین بغل ایشان مینشستیم سؤال میکردیم ایشان توی ماشین جواب میداد 2، 3 ساعت هی سؤال جواب سؤال جواب گاهی 40 تا 50 سؤال میکردم جوابها را مینوشتم آنوقت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) تهران پیاده میشدم ماشین سوار میشدم و برمیگشتم.
ما یکدوره توی بیابانها، عقب آقای مطهری شاگردی کردیم کسی اگر جنس اش علاقه داشته باشد اصلاً منتظر هیچی نیست حاج احمد آقا میگفت حضرت امام (ره) 200 جلد کتاب بیشتر نداشت هم رهبر شد هم مرجع بنده چند هزار جلد کتاب دارم هیچی نشدم!! یعنی کتاب آدم را دانشمند نمیکند اراده آدم را دانشمند میکند بعضیها میگویند ما که بدبخت شدیم میگویم چی شد؟ میگوید دانشگاه رد شدیم مگر علم فقط توی دانشگاه است 20، 30 برابر آنچه توی دانشگاه است توی کتابهای دیگر بیرون دانشگاه هست مگر حتماً باید آن کتاب را بخوانی تا باسواد شوی اگر هدفات علم است این کتابها را بخوان رزق هم میرسد ممکن است شما از طریق مطالعههای دیگر به جایی برسی که دانشجوها به آنجا نرسند خوب اگر واقعاً دنبال علم هستی کتابهای دیگر مطالعه کن ذات باید عاشق باشد. تازه عشق ما کجا عشق قدیمیها کجا؟!
خدا رحمت کند شهید محراب آیت اللّه مدنی را میگفت عبایم سوراخ بود ولی تصمیم گرفته بودم راجع به دنیا با خدا حرف نزنم البته حالا تصمیم ایشان بود میگفت ولی خوب این عبا که سوراخ بود برای اینکه پیدا نباشد این قسمت سوراخ را دست میگرفتم همینطرو توی مشتم بود که پیدا نباشد مثلاً وقتی راه میرفتم این قسمت پاره را توی مشت میگرفتم حالا شما یااللّه توی… میگفت از حرم امام رضا (علیه السلام) آمدم بیرون دیدیم من همه جا باید حواسم جمع این سوراخ عبا باشد توی ذهنم گفته بودم من با امام رضا (علیه السلام) حرف نمیزنم این عبایم را یکبار وقتی میخواستم بیایم بیرون عبایم را نشان دادم خسته شدم حالا این… میگفت از حرم آمدیم بیرون یک کسی صدا زد گفت آقا میشود من یک عبا بد هم به شما یک عبا به ما داد حالا ما به آنجا که ما مرفه بودیم به حساب خلاصه گفتار، اعتدال بین گفتن و شنیدن یک حدیثی داریم که امامان ما یا پیغمبر ما به اصحابش گفت عظی یعنی موعظه که من این را از استادمان پرسیدم از آیت اللّه اشتهاردی قم گفتیم آقا این یعنی چه پیغمبر به مردم میگفت موعظه کن گفت اتفاقاً من هم موقعی که جوان بودم همین سؤال را از استادم کردم که پیغمبر که معدن موعظه است چرا او میگوید استاد ما به ایشان گفته بود یعنی استادش به او گفته بود که من هم به شما میگویم دو سه واسطه خورد میگفت استاد ما میگفت هر عضوی یک عبادتی دارد اگر آدم همهاش را حرف بزند گوشش از شنیدن حرف حق محروم میشود اینکه میگوید موعظه کن یعنی میخواهم از طریق شنیدن حق رشد کنم یعنی گوش هم عبادتی دارد شنیدن حق عبادت است گفتن حق هم عبادت است تعادل در گفتن و در شنیدن.
اعتدال در مدیریت با مشورت گرفتن از دیگران
تعادل در مدیریت و مشارکت. مدیریت یا مشارکت؟ هر دو به چه دلیل؟ به دلیل قرآن؛ قرآن به پیغمبرش میگوید «شاورهم» یعنی با مردم مشورت کن از فکر مردم استفاده کن بعد میگوید «و اذا عزمت، عزمت» «هم» یعنی از مردم کمک بگیر عزمت یعنی تصمیم با… با توجه با آراء و بحثها و چالشهایی که مطرح میشود. ابراهیم (علیه السلام) صد ساله از پسر 13 سالهاش مشورت میکند میگوید من مامور شدهام تو را بکشم «فانظر» یعنی نظریه بده «ماذا تری» رای تو چیه؟ صد ساله از 13 ساله مشورت میکند توی خانه باید از هم مشورت کرد بچهها نظرشان چیه خانم نظرش چیه؟ شوهر نظرش چیه؟ بنشینند گفتگو کنند بعد کم و زیاد بشود بعد وقتی یک تصمیم گرفتند بچهها احساس کنند خانواده احساس کنند آنها هم به حساب آمدند خیلی جاها هم آنها یک چیزهایی را متوجه میشوند که ما متوجه نمیشویم چه اشکالی دارد یک چیزهایی متوجه میشوند که با بچهها… خوب به نظرم میگویند وقت تمام است خیلی خوب اگر وقت تمام است که هیچی چی گفتیم گفتیم توی این چند دقیقه. تعادل هم نظریه هم عمل هم گذشته هم آینده هم حال هم با بودن شرائط هم با نبودن شرائط هم شنیدن هم گفتن اینکه هم دنیا هم آخرت هم روح هم جسم این تعادل طریق سوّی است. ابراهیم (علیه السلام) به عمویش گفت میخواهم هدایت ات کنم به «سواء السبیل» میخواهم به راه مستقیم تو را ببرم غیر از این باشد این طرف بیفیم افراط است آنطرف بیفتیم تفریط است و هر دو گیر است «اهدنا الصراط المستقیم» خدایا من را در وسط قرار بده هیچ تندروی و کند روی افراط و تفریط در من نباشد بعضیها عصبانی میشوند اصلاً پاره میشوند کنترلش خارج میشود هرچه میخواهد میگوید اعتدال ندارد در غضب بعضیها عاشق میشوند اما خاک، قربان خاک زیر پایت اُه!! چه خبره چه خبره؟ حالا قربان خاک زیر پایت یعنی عاشق میشود تند میرود عصبانی میشود عرض کردم دیروز هم گفتم یا چهل ستون میسازد یا بیستون میسازد نه چهل ستون نه بیستون چهار ستون.
«والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته»