استفاده از فرصت عید

1- در اسلام، فارغ التحصیلی و بازنشستگی نداریم
2- هدفمند کردن همه‌ی کارها برای خدا
3- استفاده از فرصت جوانی
4- روز قیامت، روز حسرت
5- بهره‌گیری از فرصت و ثروت در راه خدا
6- نشانه‌ی اخلاص در کارها
7- توجه به فقرا و فراموش‌شده‌ها در عید
8- نیّت خدایی حتی در خوردن و خوابیدن

موضوع: استفاده از فرصت عید

تاریخ پخش:  26/12/89

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

سال 89 هم تمام. در آستانه‌ی عید سال نود هستیم. خوب آخر سال روز 29 اسفند، روز ملی شدن نفت است و در خدمت برادران و خواهرانی هستیم که در این وزارت و سازمان زحمت می‌کشند. گفتم: چه سفارشی برای مردم ایران دارید؟ گفتند: صرفه‌جویی. گفتیم: بنزین گران شده، مردم مجبور هستند صرفه‌جویی کنند. گفتند: با اینکه گران شده باز هم اسراف می‌شود. این پیام آقایان.

بحثی که در نظر گرفتم، بحث فرصت است. یکسال رفت. لحظه به لحظه رفت و می‌رود. راجع به عمر و تلف کردن عمر و استفاده از فرصت، و از دست دادن فرصت، و سوء استفاده از فرصت، و تبدیل تهدیدها به فرصت‌ها، اینها بحث امروز ما است.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»، موضوع بحث: فرصت، اهمیت فرصت، استفاده از فرصت، سوء استفاده از فرصت، تبدیل تهدیدها به فرصت، اینها موضوعاتی است که به درد همه می‌خورد و بحث دائمی هم است. یعنی کوچک و بزرگ، طلبه و دانشجو، کارمند و بازاری و کشاورز…

آرایشگاهی آمد ریش‌های امیرالمؤمنین را اصلاح کند، لب‌ها تکان می‌خورد. گفت: یا علی لبت را نگه دار، من روی لب را قیچی کنم. فرمود: لبم را نگه دارم، یک لحظه یک «سُبْحَانَ اللَّه‏» از من قطع می‌شود. از این چه می‌فهمیم؟ صد هسته‌ی خرما بار شتر بود. از حضرت امیر پرسیدند، چیست؟ نفرمود: صد هسته‌ی خرما. فرمود: صد درخت خرما. یعنی چه؟ یعنی به هر هسته‌ای که نگاه می‌کنیم باید نگاه یک درخت بکنیم.

خیلی فرصت‌ها تلف می‌شود. ورزش چیز خوبی است. اما تماشای ورزش از دست دادن فرصت است. من هرچه فکر می‌کنم، فرق بین تماشای ورزش با تماشای پول چیست؟ آدم یک چهارپایه بگذارد صبح تا شب پول‌های بانک را ببیند. گاهی هم که ببیند پول زیاد است، سوت بکشد. صبح تا شب هم این پول را ببینی یک ریالش را به شما نمی‌دهند. خودت بلندشو پول پیدا کن. تماشای پول چه اثری دارد. ورزش خیلی مهم است. ولی تماشای ورزش، حالا یکوقت انسان پایش در گچ است، حالا هیچ کاری ندارد، حوصله ندارد، خوب برای آدم‌های کم حوصله، بی‌حوصله، بیمار، خسته، خوب تماشای ورزش هم عیبی ندارد. اما اینکه انسان همینطور سه ساعت، سه ساعت، دو ساعت دو ساعت، این خیلی از دست دادن فرصت است.

1- در اسلام، فارغ التحصیلی و بازنشستگی نداریم

آیات زیاد است، روایات زیاد است. مثلاً ما در اسلام بازنشستگی نداریم. اینکه شما را بازنشسته می‌کنند، به خاطر قرارداد است، مثل اینکه قرار می‌گذارند مثلاً می‌گویند: شما شب منزل ما بیا. یا شب من منزل شما می‌آیم. ما به حسب قرارداد تعهد می‌کنیم. باید به تعهد عمل کنیم. شما قول دادی. دولت می‌گوید: ماهی اینقدر از پولت برمی‌دارم، بعد از سی سال به عنوان بازنشستگی به تو می‌دهم. چون دولت در طول سال، پولمان را از حقوقمان کم کرده، حالا بعد از سی سال به ما می‌دهد، این قرارداد است. وگرنه در اسلام نه فارغ التحصیل داریم، فقط زن حامله فارغ می‌شود. تحصیل چیزی نیست که آدم از آن فارغ شود. در اسلام نه فارغ التحصیل داریم نه بازنشستگی.

قرآن یک کلمه‌ی «فراغ» دارد، می‌گوید: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (شرح/7) یک کار جدید، دست به یک کار جدید بزن.  منتهی کار جدید هم جهت‌دار باشد. هدفمند باشد. الآن دولت این کمک‌ها را برداشته هدفمند کرده است. خیلی خوب، کار خوبی است. اما اسلام می‌گوید: همه‌ی کارهای شما باید هدفمند باشد. چرا بی‌هدف آب را به صورتت می‌ریزی؟ آب که به صورتت می‌ریزی قصد وضو کن. با یک نیت این آب را که مصرف می‌شود هدفمند کن. من که برای دخترم گوشواره می‌خرم، همین گوشواره را هدفمند کنم. بگویم: اگر نمازت را بی‌غلط خواندی. همین گوشواره هدفمند می‌شود. ما که می‌خواهیم عید دیدن برویم، بگوییم: اول برویم دیدن آن عمه‌ای که فقیر است. آن دایی که وضعش کمرنگ است. از فقرا شروع کنیم. اول خانه‌ی پولدارها نرویم. اول از فقرا شروع کنید. این هدفمند می‌شود.

یک جایزه‌ای می‌خواهیم بدهیم. مثلاً می‌شود این جایزه را یک چیز مصرفی داد، می‌شود یک چیز تولیدی داد. روایت داریم پیغمبر ما وقتی جایزه می‌داد، درخت خرمای باردار می‌داد یا شتر حامله. امروز می‌خواهیم به خانم یک جایزه بدهیم، یک چرخ خیاطی یا یک چرخ ژاکت بافی، یک چیز تولیدی بدهیم. وگرنه می‌شود مثلاً یک جام داد، یک کاپ داد، روی طاقچه بگذارد.

2- هدفمند کردن همه‌ی کارها برای خدا

این هدفمندی فقط برای یارانه‌ها نیست. همه‌ی کارهای ما باید هدفمند باشد، اینکه می‌گوید: «فی‏ سَبیلِ اللَّه‏»، یعنی همه‌ی کارهای شما، «وَ إِلى‏ رَبِّکَ فَارْغَبْ» (شرح/8) «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى‏ رَبِّکَ فَارْغَبْ»، «وَ إِلى‏ رَبِّکَ» یعنی برای خدا. به ماگفتند: اگر گوساله‌ای در چین کشته می‌شود که گوشتش ایران بیاید، آن قصاب در چین مسلمان باشد و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏» بگوید. با اسم خدا گوساله را بکشد. چرا؟ یعنی آن گوشتی هم که بناست سلول بدن ما شود، آن گوشت باید رنگ خدا داشته باشد. اگر قصابی «بِسْمِ اللَّهِ‏» نگفت، گوشتش خوردنی نیست، حرام است. از استرالیا یک بزی را می‌خواهند به ایران بیاورند ما بخوریم، آن بز باید قصابش با هدف، با «بِسْمِ اللَّهِ‏» بکشد. اینها چه می‌خواهد بگوید؟

از این غذا به آن غذا، مثلاً تا حالا گوشت می‌خوردی می‌خواهی پنیر بخوری. یا به عکس. اگر نوع غذایت عوض شد، یک «بِسْمِ اللَّهِ‏» دیگر بگو. می‌خواهی بنشینی، حتی می‌خواهی یک سطر بنویسی، حدیث داریم، حتی عروس و داماد اگر خواستند کنار هم بخوابند، با «بِسْمِ اللَّهِ‏» کنار هم بخوابند. سوار مرکب می‌شویم با «بِسْمِ اللَّهِ‏» سوار شویم. یعنی همه‌ی کارهای شما رنگ الهی داشته باشد؟ «صِبْغَهَ اللَّه!» (بقره/138) یعنی رنگ الهی داشته باشد.

راجع به ایام فراغت خیلی آیه و حدیث داریم. پیغمبر فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ» (بحارالانوار/ج74/ص75) قدر پنج چیز را داشته باش، قبل از پنج چیز دیگر. 1-  «شَبَابَکَ قَبْلَ هَرَمِکَ» قدر جوانی‌تان را داشته باشید. تعطیلات عید است. من سراغ دارم آدمی را که در تعطیلات عید یک کتاب نوشت. کتابش هم الآن چند صد هزار تا چاپ شده است. کتاب مفید که به چند زبان دنیا ترجمه شده است. فقط هم در ایام عید نوشت. یک مقدار خودمان را جمع و جور کنیم، اتلاف وقت. ببینید حضرت امام(ره) می‌فرماید: دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است. در تحریر است. در بحث اسراف می‌گوید: دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است. بعد می‌فرماید: اسراف گناه کبیره است. بعد می‌گوید: گناه کبیره انسان را فاسق می‌کند. این یعنی چه؟ یعنی وقتی بنده وضو می‌گیرم، زیاد برای وضو آب ریختم، چون آب زیاد ریختم اسراف کردم، حالا چه رسد به بنزین و نفت و چه رسد به کاغذ و کتاب و چه رسد به و الی آخر… دور ریختن نصف لیوان آب اسراف و اسراف گناه کبیره است. گناه کبیره سبب فسق، یعنی شما دیگر پشت سر من نمی‌توانی نماز بخوانی. چون این شیخ در وضو زیاد آب می‌ریزد. اسراف می‌کند، اسراف گناه کبیره است، شیخ از عدالت می‌افتد، خلاص!

گاهی یک کسی می‌خواهد رییس جمهور شود یا شورای شهر شود، خوب یک عکسش را اینجا بزن، برو مثلاً سی متر دیگر هم یک عکس دیگر بزن. یک کوچه‌ی دیگر بزن. همینطور کنار هم مثل آجر.

گاهی یک کسی می‌آید اینجا از من عکس می‌گیرد. دوباره از این طرف می‌گیرد. می‌گویم: بابا این سوراخ گوش با این سوراخ گوش، که فرق ندارد. از این طرف می‌ایستد تق، از این طرف می‌ایستد تق! می‌گویم: بابا این گوش من با این گوش من چه فرقی کرد؟ فیلم مفت است، برای بیت المال است. من بارها این مثل را زدم، یکبار دیگر هم شب عید است این مثال را بزنم. ببینید خدا می‌تواند کن فیکون، خدا به یک لحظه می‌تواند همه چیزی را خلق کند. در عین حال خود خدا چقدر صرفه‌جویی کرده است. یک شکاف در صورت گذاشته است، چقدر از این شکاف کار می‌کشد. مکیدن سینه‌ی مادر، گرفتن اکسیژن، پس دادن کربن، سخنرانی، بوسیدن، سوت کشیدن، فوت کردن، حالا اگر به این مهندس‌ها می‌دادی، چه می‌کردند؟ یک لوله‌کشی می‌کردند برای خروج کربن. از اینطرف یک لوله فرو می کردند برای ورود اکسیژن. یک دکمه برای چشیدن، مکیدن، بوسیدن، کله‌ی ما را پر از دودکش و دکمه می‌کردند. از خدا یاد بگیرید، که خدا چه کرده است. یک انگشت شصت داده است، هشت تا وزارت خانه را در این انگشت شصت جاسازی کرده است. شما شصت را ببند، وزارت آموزش و پرورش تعطیل است. چرا؟ نمی‌توانی قلم دست بگیری. وزارت کار، نمی‌توانی پیچ گوشتی دست بگیری، بیل نمی‌توانی دست بگیری، سوزن و نخ، وزارت بهداشت، نمی‌توانی آمپول بزنی، از خدا یاد بگیریم. خدا که دستش باز است، صرفه‌جویی کرده است. صرفه‌جویی کنیم.

3- استفاده از فرصت جوانی

امام صادق فرمود: نوجوان‌ها را دریابید، قبل از آنکه دیگران کله‌های اینها را از حرف انحرافی پر کنند. یعنی نوجوانی یک فرصت است. دو نعمت است که قدر آن معلوم نیست. یکی سلامتی، یکی فراغت. سلامتی و فراغت! به هر حال تفریح و عید و دید و بازدید سر جایش، اما غافل نشویم. یک وقتی یک کسی تلویزیون خریده بود، برفک‌هایش را هم می‌دید. گفتیم: بابا چشمت خراب می‌شود، گفت: پولش را دادم. اسراف در غذا، اسراف در مهمانی‌ها، اسراف در لباس، هرخانه‌ای از ما، خانه‌ی فقیرهایمان یک ساک لباس زیادی داریم، حالا اغنیا که کامیون کامیون لباس زیادی است. هرخانه‌ای یک ساک لباس زیادی است، شما حساب کن چند میلیون ساک لباس زیادی هست؟ صرفه‌جویی و اسراف.

استفاده از فرصت، یوسف زندان رفت. دید افرادی منحرف هستند. فکر کرد که چگونه اینها را هدایت کند، دو تا از این زندانی‌ها خواب دیدند، به یوسف گفتند: خواب ما را تعبیر کن. گفت: برایتان تعبیر می‌کنم اما بگویید ببینم این بت‌ها چیست که می‌پرستید. یعنی آنجا استفاده کرد برای تبلیغ. برای تبلیغ استفاده کرد. گاهی وقت‌ها کسی نزد من می‌آید می‌گوید: حاج آقا یک استخاره کن. من تا می‌روم استخاره کنم نگاه می‌خورد می‌بینم حلقه‌ی طلا دستش است؟ می‌گویم: قبل از آنکه استخاره کنم. اگر به من عقیده داری و می‌خواهی من استخاره تو را بکنم، می دانی حلقه‌ی طلا برای مرد حرام است؟ نماز هم باطل است، نماز هم نخوانی همیشه در حال حرام هستی. خوب فیروزه دست کن. می‌گوید: آخر نامزدی است. می‌گویم: خوب حالا اگر گفتی: نامزدی، حرام خدا حلال شد؟ آن مثل را می‌زنم که چند بار تا حالا گفتم. یک کسی جگر روی منقل گذاشت و شروع کرد باد زدن. گربه‌ها جمع شدند. یک مرتبه به گربه‌ها گفت: بلال بلال! فکر کرد اگر به جگر، بلال بگوید گربه‌ها می‌ر‌وند. اینطور نیست که اگر شما گفتی: حلقه‌ی نامزدی، حرام خدا حلال شود. یا مثلاً می‌گوید: خواهر و برادر هستیم. خواهر و برادر هستیم یعنی چه؟ نامحرمی!

صله‌ی رحم بروید، خوب بالاخره دختر عمه، دختر خاله، اصلاً بعضی‌ها می‌روند عمه را ببینند به خاطر دخترش. بالاخره نامحرم، نامحرم است. نه حالا این ارتباط بین پسر و دختر یک ارتباط علمی است. خواهش می‌کنم سر خودت کلاه نگذار. ما که سرمان کلاه نمی‌رود. بچه‌ها که با هم رابطه پیدا می‌کنند برای بازی است. تاجرها هم با هم رابطه پیدا می‌کنند برای ایجاد شرکت است. یک دختر و پسر جوان رابطه‌شان غیر از رابطه‌ی جنسی چه می‌تواند باشد؟ رابطه‌ی دختر و پسر یا همان لحظه‌ی اول حرام است، یا اگر لحظه‌ی اول هم رابطه پاک است، خطر به حرام افتادن هست. نمی‌گوییم: دختر و پسر سالم نیست. هستند! اما بستر مثل زمین یخبندان است، زمین یخبندان بستر برای لیز شدن است.  البته ممکن است آدم‌هایی روی یخ راه بروند و نیافتند. اما اگر پیدایش کردی، سلام مرا هم به او برسان.

4- روز قیامت، روز حسرت

امام سجاد در صحیفه می‌فرماید: «و استفرغ ایامی فی ما خلفتنی له» خدایا این فرصت‌هایی که من دارم در یک فرصتی قرار دهم، که بتوانم روز قیامت جواب بدهم. حدیث داریم روز قیامت لحظه‌های عمر جلوی آدم نشان داده می‌شود، مثل نوار قلب هست که نشان می‌دهند. در بیمارستان قلب نوار قلب را نشان می‌دهند. می‌گوید: لحظه‌ها می‌آید از جلوی چشم آدم می‌رود، آن لحظه‌هایی که هدر رفته و فرصت‌هایی که از دست داده یک حسرتی می‌خورد. قرآن می‌گوید: یکی از اسم‌های قیامت «یَوْمَ الْحَسْرَهِ» (مریم/39) یعنی می‌گوید: آخ! می‌توانستم این کار را بکنم. چرا این کار را نکردم. چرا این کار را نکردیم؟ می‌روید میوه بخرید،  ده کیلو میوه برای عید خریدید، سیزده کیلو بخرید. یک سه کیلو هم در خانه‌ی فلانی بدهید. آن هم عید است. اصلاً پول بدهید خودش برود میوه بخرد. بالاخره اگر شما دید و بازدید دارید، فقرا هم دید و بازدید دارند. ماشین خوب این نیست که گازش بدهی برود. ماشین خوب یک ماشینی است که اگر ماشینی در راه مانده است، بوکسل کند. بگذارید با هم بخندیم. چرا به هم می‌خندیم؟ با هم شاد باشیم. اگر شما غذا می‌خوری، یک گرسنه نگاهت می‌کند، وجدان داشته باشیم که داریم، این غذا لذیذ نیست، هرچه هم غذا لذیذ باشد لذت ندارد. چون او گرسنه‌اش است.

5- بهره‌گیری از فرصت و ثروت در راه خدا

استفاده از فرصت، خدایا طوری مرا قرار بده، آنوقت چیزهایی هم که رنگ خدا نیست، می‌پرد. به خاطر پز، به خاطر سلام، مثلاً روز قیامت به بنده می‌گویند: آقا، شما چه کردی؟ می‌گویم: در این ماه هزار تا سلام کردم. می‌گوید: خوب کدام برای خدا بود؟ این را سلام کردی مدیر کل بود. این هم معاون وزیر بود. این هم وزیر بود، این هم آیت الله بود. یک کارگر افغانی را سلام کردی؟ یک کارمند شهرداری که کوچه‌ها را نظیف می‌کنند، یک سلام به این کردی؟ آقا من لباس‌هایم را به فقرا دادم. لباس خوبت را دادی، یا لباس‌هایی که تنگ شده است؟ آن لباسی که تنگ شده است و رنگش را نمی‌پسندی. قرآن می‌گوید: اگر می‌خواهید به خدا نزدیک شوید، «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون‏» (آل‌عمران/92) آن چیزی که دوست داریم به دیگران بدهیم. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: اگر خودت فقیر بودی، این را به تو می‌دادند می‌گرفتی؟

یک حاجی مکه آمده بود. خیلی گرما خورده بود. حجش که تمام شد. گفت: خدایا ما که آمدیم. حالا خودت بودی می‌آمدی؟ از دست خدا عصبانی شده بود. می‌گفت: ما که آمدیم، حالا خودت بودی می‌آمدی. قرآن می‌گوید. اینکه می‌گویم از قرآن است. قرآن می‌گوید: چیزی که به فقیر کمک می‌کنی، اگر خودت فقیر بودی یک چنین لباس و خوراک به تو می‌دادند، می‌گرفتی؟ «وَ لَسْتُمْ بِآخِذیه‏» (بقره/267) یعنی خودتان اخذ نمی‌کردید. خودتان نمی‌گرفتید. «إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا» مگر اینکه اغماض کنید، دیگر خیلی در فشار قرار بگیرید، مثلاً قحطی شود، غذای مانده را هم بخورید. اگر می‌خواهید در کارتان غصه نخورید، استفاده از فرصت این است که کارهایمان را برای خدا انجام دهیم. آخر بعضی‌ها می‌گویند: برای خداست اصلاً حرف پول نزن. من معنای کار برای خدا را بگویم که اخلاص یعنی چه؟ معنای اخلاص این است.

6- نشانه‌ی اخلاص در کارها

علامت اخلاص: 1- نه در دل و نه با زبان. در دل می‌گوید: «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» (انسان/9) «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً» یعنی ما از شما جزا نمی‌خواهیم. یعنی در دل نیت پول نکردم. به زبان هم می‌گوید: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً» (انعام/90) من با شما حرف پول نمی‌زنم. می‌گوید: برای پول نیامدم. به زبان هم نمی‌گویم پول بده. نمی‌گوید: نمی‌گیرم. اگر دادند بگیر. اگر دادند، بگیر. اما به قصد پول نیامدم، مثل خود شما. خود شما که اینجا آمدید از اکسیژن استفاده می‌کنید، اما نه برای اکسیژن آمدید. و نه با زبان گفتید ما در سالن می‌آییم به شرطی که اکسیژن باشد. اخلاص یعنی از دنیا استفاده کنید اما برای دنیا کار نکنید. آنوقت اگر برای خدا کار کنید، وقتی ما به کمبود بنزین تهدید می‌شویم، وقتی به انواع تهدید، تهدید می‌شویم. دانشمندان ما، کارمندان ما، مردم ما، همه کمک هم می‌کنند مشکل را حل کنند. نیت پول نکنید ولی خوب حقوق هم بگیرید. گرفتن حقوق ربطی به اخلاص ندارد. آدم هست حقوق می گیرد کارهایش هم خالص است. آدم هم هست حقوق نمی‌گیرد، کارش هم خالص نیست. چطور؟ بنده می‌آیم سخنرانی می‌کنم، پول هم نمی‌گیرم. چرا؟ برای اینکه بگویم: من را می‌بینید پول نمی‌گیرم. من را می‌بینید پول نمی‌گیرم. یعنی پول نمی‌گیرم که صد جا پز بدهم که من پول نمی‌گیرم. اینجا پول نگرفتن خدا نیست، پول نیست اما پز هست. ولی آدم‌هایی هستند می‌گویند: آقا این کار را خدا دوست دارد، من هم برای رضای خدا این کار را انجام می‌دهم. دادند، دادند چه بهتر. ندادند من کار به او ندارم.

ما عید خانه‌ی فلانی نمی‌رویم، چرا؟ ایشان دیدن ما نیامد. در عروسی ما نیامد. خانه‌ی نو خریدیم، نیامد. نمی‌دانم چه… ایام عید بروید دیدن کسانی که با شما قطع رابطه کردند، این هنر است. اگر کسی را نشناختی و سلامش کردی هنر است. «صِلْ مَنْ قَطَعَک‏» (فقیه/ج4/ص177) «صِلْ مَنْ قَطَعَک‏» حدیث است، یک آیه هم نوشتم. می‌گوید: «ادْفَعْ» یعنی دفع کن. «ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَن‏» (مؤمنون/96) یعنی او با تو بدی کرد، تو بدی‌اش را به کار احسن دفع کن. «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ» (قصص/54) قران می‌فرماید: آدم‌های خوب «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ» با کار حسنه و نیکو، «السَّیِّئَه» یعنی بدی، آدم‌های خوب بدی‌ها را با خوبی جواب می‌دهند. نمی‌گوید: دیدن من نیامد، من هم دیدن او نمی‌روم. چشم‌روشنی برای بچه‌ی من، نوه‌ی من نیاورد، من هم نمی‌برم.

7- توجه به فقرا و فراموش‌شده‌ها در عید

از عید استفاده کنید، عید یک فرصت است. تمام فامیل‌هایی که فراموش شدند، دیدن فامیل‌های فراموش شده بروید. آنهایی که با شما قهر هستند. باید خودمان را بشکنیم. چه اشکالی دارد؟ عزت برای خداست. «إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعا» (یونس/65) نه شکست من است که من خواهر بزرگ، او باید دیدن من بیاید. بابا ول کن. بزرگ کیست، کوچک کیست؟ حدیث داریم «الْفَقْرُ وَ الْغِنَى بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ» (بحارالانوار/ج69/ص5) اگر می‌خواهید بدانید چه کسی غنی و چه کسی فقیر است، بعد از قیامت معلوم می‌شود. در دنیا معلوم نمی‌شود چه کسی بزرگ است؟ این خانم بزرگ است، ممکن است خانم کوچک باشد. آن خانم کوچک است، ممکن است خانم بزرگ باشد. اول او باید دیدن من بیاید. او باید به من سلام کند. او باید… نه ایشان خانه‌ی ما آمد یک ربع نشست، من هم خانه‌شان می‌روم یک ربع می‌نشینم. بعضی از خانواده‌ها خیلی محاسبات بدی می‌کنند. دقیقه به دقیقه، ساعت به ساعت، ما مسلمان هستیم. «ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَن‏» آیه‌ی قرآن است. «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ» آیه‌ی قرآن است. «صِلْ مَنْ قَطَعَک‏» روایت است. می‌گوید: از این فرصت، حالا که عید دید و بازدید‌ها شروع می‌شود، از فقرا شروع کنیم. فرقی بین افراد نگذاریم. توجه به نسل نو داشته باشیم. در ایام عید خوب بالاخره لباس نو است، آرایش می‌کنند. در آرایش‌ها مواظب محرم و نامحرم باشیم. عید، عید خوبی است. عید نوروز عید خوبی است. منتهی هم بستر عبادت است، هم بستر غیر عبادت.

8- نیّت خدایی حتی در خوردن و خوابیدن

پیغمبر فرمود: یا اباذر، «یَا أَبَا ذَرٍّ لِیَکُنْ لَکَ فِی کُلِّ شَیْ‏ءٍ نِیَّهٌ حَتَّى فِی النَّوْمِ وَ الْأَکْل‏» (وسایل الشیعه/ج1/ص48) «اللَّهُ أَکْبَر»! ای اباذر، اگر آقای رییس جمهور می‌خواهد یارانه‌ها را هدفمند کند، پیغمبر به ابیذر گفت: همه‌ی کارها را… «حَتَّى فِی النَّوْمِ»، «النوم» یعنی چه؟ «اکل» یعنی در خوردن و خوابیدنت هم نیت داشته باش. چطور؟ شما سحری که می‌خوری، عبادت می‌کنی. چرا؟ برای اینکه می‌گویی: سحری می‌خورم، تا بتوانم روزه بگیرم. یعنی هدفت از سحری خوردن روزه گرفتن است. با اینکه چیزی می‌خوری، ولی همین چیز خوردن هم مستحب است. همین چیز خوردن مستحب است. اول ماه آمیزش جنسی مکروه است. جز شب اول ماه رمضان که می‌گویند: مکروه که نیست، مستحب هم هست. می‌گویند: چون خدا فردا می‌خواهد بگوید، دست درازی نکن. می‌گوید: پس شب از حلال تأمین شو که روز بتوانی نسبت به ناموس مردم خودت را کنترل کنی. آدم گاهی وقت‌ها می‌گوید: من این غذا را بخورم، دو ساعت مطالعه می‌کنم. من این غذا را بخورم… یک خاطره دارم برایتان بگویم. یادم آمد که بد هم نیست.

در سفر حج مقداری مغز بادام و اینها را بدرقه‌ی ما کردند، ما هم در مدینه کیسه را باز کردیم و تقسیم کردیم. بعد از مدینه مکه رفتیم. مکه شلوغ بود و داشتیم طواف می‌کردیم، دیگر از حال رفتم. به ذهنم آمد، که اگر یک چند تا مغز بادام‌ها را نگه می‌داشتی، الآن می‌خوردی، یک لیوان هم آب می‌خوردی، یک طواف دیگر می‌کردی. همه را مدینه دادی، حالا اینجا تو را ضعف گرفته و هیچ چیز نیست. به ذهنم آمد که چرا همه را یکجا دادیم. طواف من تمام شد، داشتم بیرون می‌رفتم، یک کسی گفت: حاج آقا تشریف بیاورید. بفرما! فکر کردم مسأله دارد. گفت: ما دیدیم تو داری در طواف از حال می‌روی. گفتیم: طواف تمام شود، یک مقداری مغز بادام داریم، به این شیخ بدهیم بگوییم: مغز بادام بخور. دست کرد یک مشت مغز بادام و مغز پسته به ما داد، اصلاً چیزی نبود ولی شیرینی‌اش بود که آن چیزی که به دل من آمد، که چرا در راه خدا دادم، دیدم خدا همانجا پای کعبه جایش را پر کرد. غصه نخوریم.

من اگر به این سلام کنم کوچک می‌شوم. شما به این سلام کن خدا بزرگت می‌کند. خدا بزرگت می‌کند. من دیشب از یک خانمی شنیدم. خانم مورد اعتماد! که فلان خانم با اینکه پزشک است در خانه کارهای دستی می‌کند. حتی قالیچه می‌بافد، حتی ژاکت می‌بافد، هفته‌ای دو روز هم مطب می‌رود. بعضی دخترها همین که لیسانس گرفتند، انگار از دماغ فیل افتاده! من استکان بشویم؟! توبه کن. دیپلم هستم. خوب دیپلم مگر سواد است؟ دیپلم که سواد نیست. پنجاه تا، صد تا کتاب خواندی. دیگر امروز لیسانس و فوق لیسانس هم باری ندارد. لیسانس را بارها گفتم مثل دندان است. آدم که دندانش درآمد، حالا اول خوردنش است نه آخر خوردنش. آدم‌هایی که لیسانس و فوق لیسانس می‌گیرند اول مطالعه‌شان است نه آخر مطالعه‌شان. کسی که لیسانس گرفت، حالا راه به دنیای علم پیدا کرده است. حالا اولش است، این فکر می‌کند لیسانس گرفت، آخرش است. یک مقداری باید چیزهایی که در سرمان است کنار بگذاریم. گاهی وقت‌ها مشکل ما، علتی هم که حرکت نمی‌کنیم، من باید رییس جمهور شوم. من باید شورای شهر شوم. من باید وکیل شوم.

اول انقلاب یک کسی خودش را کاندید کرد رأی نیاورد. الآن هم فرار کرده خارج است. برای اینکه رأی بیاورد، هی می‌گفت: ملت قهرمان ایران! تا رأی‌ها را شمردند، دیدند رأی نیاورد. فرار کرد خارج رفت، گفت: این توده‌ی ناآگاه! دیدیم اِ… پیش از ظهر قهرمان بودند، من باید پست بیاورم. پیش از ظهر می‌گفت: ملت قهرمان، بعد از ظهر گفت: توده‌ی ناآگاه! بازی نکنیم. سلام‌ها، دید و بازدید‌ها، روابط، همه… یک کسی پشت سر یک آقا نماز نمی‌خواند. گفتند: چرا؟ گفت: آقا من سلیقه‌ی سیاسی آقا را قبول ندارم.  مگر پیش نماز و پس نماز باید هم سلیقه باشند. مگر آزادی نیست؟ آقا در اسلام گفته: آزاد است. شما می‌توانی پشت سر آقا نماز بخوانی، رکعت دوم بگو: آقا نمی‌خواهم رکعت دوم را اقتدا کنم. قصد فرادی کن، آزاد هستی. حتی در نماز آزادی است. هرکجای نماز خواستید قصد فرادی کنید، می‌توانید. آقا نماز مغرب را مسجد می‌خوانی، نماز عشا را نمی‌خواهی بخوانی؛ بلند می‌شوی می‌روی. نماز مغرب را مسجد می‌خوانی، نمی‌خواهی سخنرانی را گوش دهی، بلند می‌شوی می‌روی. اصل آمدن آزادی است. نگفتند: حتماً فلان مسجد برو. این آقا را قبول نداری، یک مسجد برو که آقایش را قبول داری. آزادی باید حفظ شود. همینطور که تو آزاد هستی خوب آن آقا هم آزاد است. یک سلیقه‌ای دارد، خوب حالا یا حق یا باطل! گناه کبیره که نکرده است. تازه گناه کبیره را لازم نیست از آقا بپرسید آقا سلام علیکم، ببخشید، ما پشت سر شما نماز می‌خوانیم در عمرت هیچوقت گناه کبیره نکردی؟ به تو چه! (خنده حضار) شما که گناه کبیره ندیدی، عادل است. لازم نیست از خودش بپرسی، ممکن است در بچگی در گوش یک نفر زده باشد.

ما یکوقتی پدر چهار شهید را به عنوان کشاورز نمونه معرفی کردیم. هم پدر چهار شهید و هم یک بیابانی را… وقتی در تلویزیون معرفی اش کردیم، یک تومار آمد فلان منطقه که ایشان چرا کشاورز نمونه است؟ چرا معرفی‌اش کردید؟ گفتیم: بابا پدر چهار شهید است. این بیابان کویر را برداشته… گفت: آقا ایشان بچه که بود یک چوب برداشت به سر من زد، هنوز هم جای بخیه‌هایش هست. گفتم: آقاجان من که کشاورز نمونه را معرفی می‌کنم، نباید از اول عمرش این را، از هبوط آدم ایشان کاری نداشته، وَر نرویم. حدیث داریم اگر خواسته باشی وَر بروی، که آدم بی‌عیب پیدا کنی، بی‌رفیق می‌مانی. همان‌هایی که هستند. همان‌هایی که هست. حدیث داریم اینهایی که می‌خواهند دوست درجه یک بگیرند، بی‌دوست می‌مانند. اینهایی که ازدواجشان عقب می‌افتد برای این دختر خواستگار می‌آید، می‌گوید: حالا ببینیم یکی دیگر بیاید بلکه خوب، می‌گوید: این را هم ببینیم بلکه شاید سومی بهتر شد. بعد می‌بینی اِ… سن دختر بالا رفت دیگر خواستگار نیامد. پسر آمده نزد من گفته: آقای قرائتی می‌توانی یک دختر برای من معرفی کنی که صد در صد خوب باشد؟ گفتم: خدا را باید از خدایی عزل کنیم. چون اگر دختر صد در صد خوب باشد، یعنی خدایا دنبال کارت برو! مثل دو دو تا، چهار تا. چه خدا باشد، چه خدا نباشد. بنا نیست، پس معنای توکل چیست؟ توکل این است که من تحقیقاتم را می‌کنم. منتهی خیلی چیزها را هم خبر ندارم. ممکن است امروز صد در صد خوب باشد، فردا چه؟ ما چه تضمینی داریم آنهایی که صد در صد خوب هستند، فردا چه شود. اجازه بده، آقای قرائتی که سی و دو سال است در تلویزیون است، یک تلفن می‌شود. الو! بفرمایید. از صدا و سیما برنامه‌های شما از سال نود قطع می‌شود. الو! بفرمایید. آقا این ماشین را، حفاظتی که به شما دادیم، تا 24 ساعت برگردان. بعد یک دفعه می‌بینی من ضد انقلاب شدم. در سرازیری هر بشکه‌ای بی‌ام و است. هر بشکه‌ای تویوتا است. پژو است. من مجبورم وقتی گفتم: بی ام و اسم دو تا ماشین دیگر هم ببرم. وگرنه می‌گویند: کارخانه به قرائتی یک بی‌ام و داده، که اسم بی‌ام و را در تلویزین ببرد. تا گفتم: بی‌ام و باید اسم دو تا سه تا ماشین دیگر هم قاطی کنم که گیر کردیم. خیلی سخت است.

یکی از دوستان می‌گفت: در جمهوری اسلامی آدم سه سال بیشتر نباید آبرو داشته باشد. چون یا خودش خراب می‌کند، یا خرابش می‌کنند. تو چطور ماندی؟ (خنده حضار) در جمهوری اسلامی سه سال کوپن آدم است. در این سه سال که رییس بودی یا خودت خراب می‌کنی، یا اطرافیانت خرابت می‌کنند، یا خرابت می‌کنند، حالا حسادت است، حسود است، ناشی‌گری است، خط سیاسی است.

استفاده از فرصت، عید فرصت خوبی است برای آشتی دادن، برای کمک کردن، برای احوالپرسی از ضعف‌ها، گاهی در جلسه‌های فامیلی یک مشکلی را حل کنید. مثلاً همه‌ی فامیل جمع شدیم، می‌گوییم: فلانی یک مشکل دارد، از دَم نفری ده هزار تومان بدهیم. از دَم نفری یک میلیون بدهیم. از دَم نفری دویست هزار تومان بدهیم. در جلسه‌های فامیلی در عید یک مشکلی را هم حل کنیم. بعد ثواب این مشکلی را که حل کردی، هدیه به حضرت مهدی کن. به پیغمبر، به اهل بیت، بعد بگو: یا رسول الله، این گره را باز کردم، ثواب این گره برای تو. بعد بگو: خدایا تو هم گره‌های مرا باز کن. یک گره باز کنید. تخمه شکستن که کاری نیست. حالا گیرم عید 5 کیلو تخمه شکستی، دو کیلو پسته و یک کیلو هم مغز بادام، چه کردی؟ در این دید و بازدید‌ها یک گره‌ای را باز کنید. یک مشکلی را حل کنید. چهار نفر قهر را آشتی بدهید. یک دو تا جهازیه جور کنید. دو تا پسر را داماد کنید. چهار تا وام درست کنید. از این کارها بکنید، و الا تخمه شکستن این حداقل است، اقل اقل است و شما حیف هستید.  

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- عبارت «صبغه الله» در قرآن به چه معناست؟
1) همه‌ی کارها برای خدا
2) جهاد در راه خدا
3) انفاق در راه خدا
2- اولین سفارش پیامبر به ابوذر درباره‌ی چه بود؟
1) زندگی، قبل از مرگ
2) جوانی، قبل از پیری
3) سلامتی، قبل از بیماری
3- آیه‌ی 39 سوره‌ی مریم به کدام نام قیامت اشاره دارد؟
1) روز حسرت
2) روز ذلّت
3) روز ندامت
4- بهترین راه استفاده از فرصت عمر چیست؟
1) تحصیل علم و مطالعه
2) خدمت به مردم و محرومان
3) انجام هر کاری برای خدا
5- آیه 54 سوره‌ی قصص به چه امری سفارش می‌کند؟
1) گذشت از بدی دیگران
2) مقابله به مثل با بدی دیگران
3) نیکی کردن در برابر بدی دیگران

Comments (0)
Add Comment