ازدواج -1

 بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

یکی از مسائل مهم اجتماعی مسئله ازدواج است من می‌خواستم در این زمینه صحبت کنم دیدم بحث‌ها طولانی است ده دوازده جلسه می‌خورد و این به محرم و صفر می‌خورد گفتیم صبر کنیم محرم و صفر تمام بشود بحث را شروع کنیم بحث مهمی است و نیاز به یک عزم ملی و نهضت دارد و اگر اینطور که هست داریم پیش می‌رویم روز به روز فساد بیشتر خواهد شد چاره‌ای هم نیست موعظه هم کارساز نیست یعنی یک کسی که تشنه‌اش است شما هر چه برای او حدیث بخوانی تشنه‌اش است بنابراین ما انشاء الله اگر خدا توفیق بدهد می‌خواهیم مقداری راجع به ازدواج صحبت کنیم و مسئله گیر و گوری هم نیست که حل نشود یعنی از بیرون کردن شاه خیلی آسانتر است از جنگ هشت ساله خیلی آسانتر است از خیلی کارها خیلی آسانتر است منتهی کار فرهنگی باید کرد بحث‌های مختلفی است حالا من که دیشب یادداشت هایم را دیدم خیلی یادداشت بود حالا می‌گوئیم بعد هم قرآن چقدر حرف دارد روایات چقدر حرف دارند از دفاتر طلاق و ازدواج باید یک اطلاعاتی را گرفت از دادگاه خانواده باید یک حرفهایی را شنید من فکر می‌کنم بحث مفیدی باشد برای اینهایی هم که داماد و عروس نشده‌اند و هم اینهایی که داماد و عروس شده‌اند برای بچه هایشان یا برای برادر و خواهرهایشان و همکارانشان برای ازدواج باید به جوانها بگوئیم که اولین مسئله ازدواج این است که انسان یک مقداری باورش بیاید که بی عیب نیست خدا رحمت کند شهید مظلوم بهشتی را می‌گفت روی کره زمین دنبال فرشته نگردید همین هست که هستند یک دامادی می‌خواهد که از هر جهت خوب باشد خوب پس بنشین که بنشین یعنی حضرت امیر(علیه السلام) می‌فرمود مسجد کوفه خیلی ثواب دارد اما بالاخره می‌بینی که آنجا فرش نیست زمین‌اش خاکی است مسجدالحرام بهترین جا است باز می‌بینی هوایش داغ است در زمین دنبال هیچکس. . . یکی مدرک ندارد یکی رانندگی بلد نیست یکی کامپیوتر بلد نیست یکی یک سانت پایش کوتاه است یکی پدرش شغلش مشهور نیست بنابراین ما آدمهایی دیده‌ایم که سالها ازدواج را عقب انداخته‌اند بخاطر اینکه می‌خواسته‌اند صددرصد همسرشان بی عیب باشد بی مشکل باشد و خدا اصلاً خلق نکرده است(دار بالبلاء محفوفه) امام علی(علیه السلام) می‌فرماید دنبال چی می‌گردی. . . مثل اینکه آدم از قصاب گوشتی خواسته باشد که استخوان نداشته باشد گوشت بی استخوان خدا خلق نکرده است ولی باید باورمان بیاید همین است که هست یک خورده باید دید‌مان را عوض کنیم بسیاری از. . . حالا این چیزی که می‌گویم مربوط به غیر ازدواج هم هست بسیاری از اشکالاتی که گاهی ما به خدا می‌کنیم بخاطر این است که ما دیدمان کج است مثلاً فکر می‌کنیم دنیا آخور است خوابگاه است عشرتکده است می‌گوئیم آقا پس چرا همچین شد فکر می‌کنیم دنیا جای خوشی است چرا چرا می‌کنیم مثل آدمی که می‌آید توی حمام فکر می‌کند هتل است می‌گوید پس چلوکبابش کو؟ بابا اینجا حمام است یا دکان تافتونی را می‌گوید پس سنگک کو؟ بابا اینجا تافتونی است اصلاً دیدمان باید عوض بشود دنیا جای عشرت نیست خلاص. . .
(یکی از وزرای جمهوری اسلامی می‌گفت اوایل انقلاب از بس کارها سنگین بود یک روز دیدم این رگهای سر دارد پاره می‌شود اصطلاحاً می‌پُکم، گفتم آقا این رقمی که کار می‌کنم سکته می‌کنم می‌خواهم یک بیست و چهار ساعت تخت بخوابم هیچ کس با من ملاقات نکند تلفن عادی و سیاسی و کردیم تا یک بیست و چهار ساعت استراحت مطلق بکنیم به رئیس دفتر هم گفتیم می‌گفت رئیس دفتر ما گفت آقا یک نفر از مثلاً بندرعباس بیست وچهار ساعت توی ماشین نشسته است می‌گوید من یک دقیقه بیشتر با وزیر کار ندارم اگر خواسته باشیم بیست و چهار ساعت بمانم باید بروم مسافر خانه بگیرم یک دقیقه کار دارم اگر بیش از یک دقیقه کار داشتم من را بیرون کنید می‌گفت دلم برایش سوخت که این همه توی اتوبوس و گرانی و خرجی به وزیر گفتم آقا این از راه دور آمده است و یک دقیقه هم وقت می‌خواهد قول داده که اگر بیش از یک دقیقه شد او را از اتاق بیرون کنم آمد گفت آقا من یک دقیقه وقت دارم ولی می‌ترسم با تو حرف بزنم گفتم نترس گفت می‌ترسم گفتم نترس گفت می‌ترسم گفتم نترس هر چی می‌خواهی بگو گفت حالا که نمی‌ترسم الان یک دقیقه من تمام می‌شود به قدری از توی وزیر بدم می‌آید که دوست دارم با چاقو تو را تکه تکه کنم یک دقیقه من تمام شد و رفت می‌گفت این را گفت و رفت این بیست و چهار ساعت سوختم چون تصمیم گرفته بودم استراحت مطلق کنم اینطور نیست که ما به خواسته هایمان برسیم. استراحت مطلق نیست. آمد پهلوی یک نفر گفت آقا من بچه دار نمی‌شوم گفت خانمت درجه یک است گفت بله، فرمود یک قبیله‌ای هستند که زن هایشان زشت هستند دخترهایشان قد و بالا ندارد خوشگل هایشان متوسط هستند ولی نسل‌شان نسل خوبی است هم تیزهوش هستند و هم. . . تمام کمالات توی نسل هست ولی زن زشت است یا متوسط شما یک خورده باید بیائی پائین‌تر. . .)خدا رحمت کند علامه جعفری بالا منبر بود بحث علمی داشت جمعیت هم نشسته بودند همچین کردند. . . یعنی یک خورده مسئله را عملی‌اش را بیاور پائین این بنده خدا فکر کرد که می‌گویند یک پله بیا پائین از منبر یک پله آمد پائین باز همچین کردند. . . باز یک پله آمد پائین‌تر او هی می‌گفت سطح مطلب را پائین بیاور ایشان یک پله پائین می‌آمد یک پله باید پائین‌تر بیائیم. . . اگر تحمل می‌کنی زن یک مقدار شکل‌اش آنطور که تو می‌خواهی نیست اما نسل‌اش خوب است بگذار از نهج البلاغه بگویم(ماد القامــــ قصیر الهمــــ) قامت‌اش کشیده است قد بلند است شاخ شمشاد اما در مقابل همت او کوتاه است(طلیق السان حدید الجنان) زبانش نرم است بیانش نرم است اما قلبش مثل سنگ می‌ماند(قرن بسعتها فاقتها) یعنی کنار توسعه‌ها فاقه‌ها گذاشته است یعنی کنار عسل نیش زنبور هم هست کنار نرمی پوست مار زهر مار هم هست کنار گل خار هم هست کنار قله درّه هم هست.
اصل مهم این است که بی نقص وجود ندارد به توقع هایمان. . . مشکل خودمان توقعات است مثل آدمی که روی میخ می‌نشیند می‌گوید آخ خوب بلند شو آنطرف بنشین ما خودمان گیر خودمان هستیم قرآن می‌فرماید بت پرست گیر خودشان گیر خودشان هستند «قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ» الصافات/95 با دست خودتان بت تراشیده‌اید آنوقت راست آن گریه می‌کنید؟ با دست خودمان آداب و رسومی درست کرده‌ایم خودمان با دست خودمان توی آداب و رسوممان مانده‌ایم چند میلیون آدم داریم که می‌تواند یک میلیون و یک میلیون و نیم بردارد برود مکه آدم یک میلیونی و دو میلیونی خیلی داریم اما حساب می‌کند من بروم مکه باید چند میلیون سوغاتی بیاورم باید چند میلیون هم بنشینم وقتی هم برگشتم باید خانه‌ام را هم رنگ کرده باشم توی خانه‌ای اجاره‌ای که نمی‌شود باید خانه شخصی بخریم یعنی مکه را جوری گره می‌زنیم که پنجاه سالگی می‌رویم مکه وگرنه اگر خرج مکه را. . . جوانی هم می‌شود رفت مکه یک کسی بود مکه نمی‌رفت به او گفتم تو واجب الحج هستی می‌دانی چقدر چیزی داری؟ گفت اگر من بروم مکه باید به همه شیعیان مکه یا مدینه حقوقی بدهم بنده خدا از دنیا رفت و مکه نرفت توقع را باید کم کنیم اولویت‌ها را باید در نظر بگیریم.
ازدواج مهم‌تر است یا تحصیل من نمی‌دانم چه حسابی است که پدر و مادرها روی ازدواج بچه‌شان حساس نیستند ولی روی تحصیل بچه‌شان حساس هستند و حال اینکه تحصیل یک کمال است و ازدواج یک ضرورت اگر آدم بچه‌اش فوق لیسانس باشد بهتر از لیسانس است هر چه باسوادتر باشیم کمال است اما ازدواج یک ضرورت است دین در خطر است ولی می‌بینیم پدر و مادرها آن مقداری که برای پز و تحصیل اهمیت می‌دهند. . . حتی برای مدل ماشین‌اش حساس است از همه جا قرض می‌کند خودش را به آب و آتش می‌زند تا ماشین‌اش را عوض کند اما برای ازدواج می‌گوید حالا که جوان هستند بگذار خوش باشند یعنی برایشان مطرح نیست که بچه‌شان فاسد بشود یا نشود یا کم مطرح است یکی از مسائل مهم در ازدواج این است که هر چه سن ازدواج بالا برود توقع بالا می‌رود جوان بیست و دوسه ساله کسی توقع خانه شخصی ندارد اما اگر سن ازدواج را بالا بردیم داماد شد سی و پنج ساله و چهل ساله از داماد چهل ساله توقع خانه شخصی دارند یعنی ما هر چه عقب‌تر بیندازیم توقع‌شان بالاتر است. یکی از مسائل این است که می‌گویند آدم خوب طرفش را بشناسد برای این که خوب بشناسد می‌گویند یک روابطی با هم داشته باشیم هی. . . این روابط قبل از ازدواج ممکن است بعضی از جاها مفید باشد ولی اگر اینها عاشق و معشوق باشند خودشان همدیگر را گول می‌زنند مگر انسان موجودی است که می‌تواند خودش را بشناسد انسان خودش هم خودش را نمی‌شناسد یعنی الان بنده ممکن است پنجاه جلسه راجع به عدالت اجتماعی صحبت کنم اما در یک صحنه ببینم عادل نیستم یا قربانی دادند کبابی هایش را برای خودم برداشتم اینطور نیست که انسان بداند. . . . به امیر المومنین(علیه السلام) گفتند چرا می‌گویی(اهدنا الصراط المستقیم) تو که راهت مستقیم است فرمود من خبر از یک دقیقه دیگر ندارم حضرت یوسف(علیه السلام) می‌گفت «تَوَفَّنِی مُسْلِمًا» یوسف/101 خدایا من مسلمان بمیرم من نمی‌دانم یک ساعت دیگر چه می‌شود به یکی از مراجع گفتند می‌خواهیم برای شما بزرگداشت بگذاریم فرمود تا من زنده هستم و شیطان زنده است صبر کنید چون ممکن است دقیقه آخر خراب کنیم بگذارید اگر سالم مردم اگر دسته گل آب ندادم برایم قرآن بخوانید اما تا من زنده‌ام می‌ترسم بزرگداشت بگیرید بعداً بزنید توی سر خودتان که ما برای این بزرگداشت گرفتیم دسته گل آب داد بسیاری از آدمهای انقلابی بعد از اینکه سالها سابقه جبهه و جنگ دارند ممکن است خطر پیش بیاد آیت الله است ممکن است برایش خطر پیش بیاید قرآن خیلی آیه داریم که می‌فرماید «فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ» خیلی عبادت کرد ولی حبط شد امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه می‌فرماید شیطان شش هزار سال عبادت کرد بعد می‌فرماید نمی‌دانیم که این سالها سالهای دنیا است یا سالهای آخرت که سال آخرت «وَإِنَّ یَوْمًا عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» الحج/47 روز قیامت باندازه هزار سال شماست، شیطان شش هزار سال عبادت کرد حضرت می‌فرماید نمی‌دانیم از سالهای دنیا است یا آخرت بعد از شش هزار سال گفتند سجده کن گفت من سجده کن نیستم نژاد من بهتر است.
بعضی از جوانها دخترها و پسر‌ها در دنیای خیال می‌گویند حالا یک مدتی با هم باشیم ببینیم اخلاقمان به هم می‌خورد یا نمی‌خورد بابا اگر همدیگر را دوست داشته باشد هر دو تملق می‌گوئید وقتی با هم بد شدید تملق‌ها کنار می‌رود آشنایی دوره کوتاه اینها نشانه سعادت ابدی نیست.
یکی از مسائل در ازدواج این است که می‌خواهیم امتیاز بگیریم نمی‌خواهیم امتیاز بدهیم اینها گیر و گورهای ازدواج است انگار دارند با هم کشتی می‌گیرند دختر فروشی و پسر فروشی می‌کنند مهر سنگین الان گروگان شده است می‌گوئیم آقا مهر سنگین تو که نمی‌توانی بدهی بعضی وقتها آدم شک می‌کند که این عقدها درست است یا درست نیست اینها را از مراجع تقلید بپرسید من فتوایش را نمی‌دانم که آه در بساط ندارد می‌گوید پانصد سکه می‌گوئیم این قیافه‌اش پانصد سکه تا آخر عمرش می‌تواند پانصد سکه جور کند؟ چیزی که آدم نمی‌تواند مثلاً می‌گوید کوه هیمالیا را بر می‌دارد فرار می‌کند آخر تو الان با عصا هم نمی‌توانی راه بروی آنوقت می‌خواهی کوه هیمالیا را برداری و فرار کنی گاهی وقتها آثار دروغ توی مهریه پیدا است بعد به پدر عروس می‌گوئیم این که نمی‌تواند بدهد می‌گوید این گروگان است آنوقت داماد می‌گوید این بخاطر پولهایم زن من شده است زندگی هم که می‌کنند بخاطر گروگان است نمی‌دانم چه خاکی به سرم کنم گیر هستم زندگی گروگان گیری. ما توی مسجد به پیش نمازها گفته‌ایم بین دو نماز سخنرانی نکنند سخنرانی بین دو نماز گروگان گیری است دو تا نماز را بخوان هر که خواست در برود هر کس خواست بنشیند ما می‌گوئیم نه بعد از نماز جیم می‌شوند خوب اگر جیم بشوند تو بلد نیستی چیزی بگویی که جیم بشوند و اینکه جیم شوند کی گفته مشتری‌های ما چهل تا باشند بگذار بیست تا باشند بیست تا آزاد بهتر از چهل تا اجباری است حتی گفته‌ایم بین دو تا نماز استخاره نکنند چون این یک نفر استخاره می‌کند آن دویست نفر عمرشان تلف شده است آن دویست نفر چه گناهی کرده‌اند که بخاطر استخاره یک نفر وقت‌شان تلف شود. گروگان گیری حتی توی سخنرانی حتی توی نماز جماعت مهریه سنگین گروگانگیری است.
یکی از گیر و گورها تحصیل است تحصیل یک عبادت است ازدواج هم یک عبادت است نباید یک عبادت نباید جلوی یک عبادت را بگیرد قدیم‌ها البته نه خیلی قدیم چند سال پیش هر دختری که عروس بود از دبیرستان او را بیرون می‌کردند می‌گفتند چرا. . . آخر ازدواج مقدس است تحصیل هم مقدس است این دو تا مقدس نباید با هم. . . داشته باشد الان هست یا نیست؟ اگر هست که کار غلطی است اگر نیست که الحمدلله چه بهتر، رضا شاه رفت بازدید از پادگانی دم آشپزخانه گفت غذا چیه؟ سرباز گفت قربان آبگوشت است رضا شاه رفت دید پلو است گفت پسر اینکه پلو است گفت قربان چه بهتر حالا اگر برداشته‌اند باید بگوئیم آموزش و پرورش قربان چه بهتر اگر برنداشته‌اند این کار کار درستی نیست ما داشتیم از همکاران توی نهضت سوادآموزی آن شبی که دخترش عروس شده بود می‌خواستند ببرند خانه شوهر خبر دادند که پسرت توی جبهه شهید شد یکمرتبه شوکه شد گفت به مادر عروس و به هیچ کسی دیگر نگوئید شهادت پسرم خیری بوده است عروسی دخترم هم خیری بوده است نباید آن خیر جلوی این خیر را بگیرد حرف قشنگی است.
حدیث داریم اگر دامادی برایتان آمد، من دیروز به مادر عروسی زنگ زدم و بهش گفتم، حدیث داریم اگر دامادی آمد که مشکل اخلاقی و دینی ندارد و مشکل جسمی هم ندارد یکوقت یک داماد فلان مرض را دارد خوب این حق با عروس است اما نه داماد سالم است متدین است از نظر اخلاق و فکر هم سالم است صرف اینکه ایشان هنوز مدرکش را نگرفته یا هنوز خانه‌اش را تمام نشده یا هنوز استخدام رسمی نیست قراردادی است یا هنوز یا هنوز یا هنوز. . . حدیث داریم اگر دامادی گیرتان آمد قبول نکردید دخترت به فتنه عظیمی گرفتار خواهد شد. و خواهش هم می‌کنم که نگوئید دختر ما یا پسر ما حزب اللهی است من خواهش می‌کنم این لقب را به بچه هایتان نگوئید صرف اینکه ایشان چادرش مشکی است مسجد می‌رود بسیج است و انجمن اسلامی است و. . . اینها همه‌اش درست اما آن هم که من می‌گویم درست است یک کسی رفت چلوکبابی بیرون آمد پول نداد گفتند کجا می‌روی پول بده؟ گفت درست می‌گوئید گفت خوب بده، گفت درست می‌گویی، یک نفر آنجا بود غذا می‌خورد گفت آقا مردم آزاری نکن پول را بده گفت تو هم درست می‌گویی یکی گفت بابا شاید ندارد گفت‌ها! تو هم درست می‌گویی! بچه شما حزب اللهی است نمی‌گویم حزب اللهی نیست نماز هم می‌خواند همه خوبی‌هایی که می‌گویی درست می‌گویی اما من هم درست می‌گویم شهوت تاریخ سرش نمی‌شود شهوت زمان سرش نمی‌شود مکان سرش نمی‌شود فشار شهوت انفجار است قصه خیلی جدی است ساده نگیریم بعد هم گناه اول ممکن است بچه شما ناراحت بشود سیگار اول آدم سرفه می‌کند سیگارهای بعد آدم کیف می‌کند دفعه اول اگر خلافی از او سر زد ممکن است رنگش بپرد بگوید چه گناهی کردم چرا بد شد می‌رسد بچه‌هایی که روزی گناه نکنند می‌گویند امروز روز خوشی نبود چیزی گیرمان نیامد یعنی از گناه کردن لذت می‌برد ولذا در دعای کمیل داریم(اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم) یعنی آن گناهی که دیگر من را بی حیا می‌کند. برای ازدواج باید اقدام کرد یک مقداری هم باید توقع‌ها را کم کنیم.
تحصیل مانع نیست، شغل مانع نیست، فقر مانع نیست، شما یک آماری بگیرید، نگاه به فامیل کن نگاه به پدرت بکن، تمام کسانی که. . . نود و نه درصد افراد وقت ازدواج چیزی نداشتند بعد از ازدواج زندگی‌شان خوب شده است شما الان همه تحصیلکرده هستید کسی از شما هست بگوید من قبل از ازدواج وضع‌ام بهتر بود؟ بسیاری از رزقها مال بچه است تا بچه نباشد رزق توی خانه پدر و مادر نمی‌آید قرآن می‌فرماید چرا بچه‌ات را می‌کشی بخاطر خرجی؟ چرا از بچه جلوگیری می‌کنی؟ «نَحْنُ نَرْزُقُهُم» بعد می‌فرماید «وَإِیَّاکُمْ» الإسراء/31 هم قبل از ایاکم است یعنی صدقه سر بچه یک چیزی هم به تو می‌دهم ما آب را می‌خواهیم به مزرعه برسانیم حالا صدقه سر مزرعه جوی‌ها هم‌تر می‌شود پدر و مادر جوی هستند برای مزرعه گاهی وقتها خدا می‌خواهد خیری به بچه برساند از صدقه سر بچه. . . این خیلی قشنگ است. برای ازدواج باید یک تصمیمی گرفت امام فرمود کسی ازدواج کند پنجاه درصد دین‌اش حفظ شده است(من تزوج فقد احرز نصف دینه) باید یک عزم ملی کرد حدیث‌های من هم فایده‌ای ندارد فقط من می‌خواهم ناخنک بزنم تا افرادی حرکت کنند مثلاً نمی‌شود در هر نماز جمعه‌ای دختری را جهازیه بدهند هر نماز جمعه‌ای یک عروس و داماد توی آن باشد حالا شهرهای کوچک هر دو تا نماز جمعه یکی چهار نماز جمعه یکی شهرهای بزرگ در هر نماز جمعه ده تا هر کس می‌آید نماز جمعه. . . واقعاً اگر پول دسته گل‌ها را بریزند توی صندوق ازدواج سالی صدها جوان و دختر و پسر بخاطر پول گل. . . گل پرپر می‌شود جوان. . . یکسری پولها ولخرجی می‌شود بعضی از افرادی که بسیاری از کارهای مستحب را می‌کنند. . . مثلاً هیئت‌های عزاداری نمی‌توانند در هیئت عزاداری دو تا از جوانهایی که توی محله‌شان است داماد کنند؟ منتهی رئیس هیئت به فکر داماد کردن نمی‌افتد او می‌خواهد علمات بخرد سینه بزند جوان زیر علمات زن ندارد آنوقت این آدمی که رئیس هیئت است دهها میلیون آهن می‌خرد می‌گذارد روی دوش جوانی که گرسنه‌اش است من نمی‌دانم از این نوع مدیریت. . . بدترین نوع مدیریت است بدترین نوع فکر است که شکم گرسنه است روی شکم گرسنه آهن می‌گذارد به اسم امام حسین(علیه السلام) بودجه علمات می‌دهیم و فکر هم می‌کنیم که عبادت است قربان قرآن بروم خیلی آیه‌های قشنگی دارد می‌فرماید بعضی‌ها گناه می‌کنند خیال می‌کنند که عبادت می‌کنند «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» الکهف/104 یعنی پهلوی خودشان حساب می‌کنند که اینها نیکوکار هستند خیال می‌کند. . . اصلاً اگر کسی نذر کند که علمات بخرد شرعاً نذر او درست نیست من بعنوان یک آخوند می‌گویم نذر باید یک کار عقلایی باشد این همه منار دراز می‌خواهند چه کنند اصلاً کی است که می‌خواهد برود آن بالا؟ آن بالا هر چه داد بزنی کی است که این پائین بفهمد؟ گفته‌اند برو پشت بام برای اینکه همسایه‌ها بفهمند ما اینقدر منار را درازش کرده‌ایم که دیگر بالا هر چه نعره بکشند پائین نمی‌فهمند قاطی کرده‌ایم هم خواص ما و هم عوام ما یک مسیرهایی می‌رویم که جوانهای ما ازدواج نکرده‌اند بودجه برای تهاجم فرهنگی است همه استخر درست کرده‌اند بعضی‌ها ساختمان ساخته‌اند حتی بعضی سازمانهای مذهبی بودجه تهاجم فرهنگی را گرفتند استاندار یکی از استانها می‌گفت فلان تشکیلات فرهنگی بودجه تهاجم فرهنگی را نود درصد بنایی کرد یک عده هم که استخر ساختند جوان رفت توی آن شیرجه زد حال آمد وقتی حال آمد گفت حالا باید چه کرد؟ حالا باید چه کرد؟ (والله من که عقلم نمی‌رسد من یکسری حرف دارم می‌خواهم بزنم می‌ترسم ولی حالا خدا رحم کرده است. . . من به یکی از واعظ‌های درجه یک گفتم من اگر یکوقت قدرت پیدا کنم می‌گویم حرام است شما منبر بروید برای اینها گفت چرا؟ گفتم اینها صدتا پیرمرد هستند اینها هم همین‌هایی هستند که هستند اگر بدند دیگر خوب شو نیستند کسی که شصت سال است که بد است دیگر مشکل است که خوب بشود تصادف است در تاریخ اگر بد هستند خوب شدن آنها شبه محال است اگر هم خوب هستند دیگر صابون روی صابون می‌مالی گفت چه کنم؟ گفت چه کنم؟ گفتم بغل این روضه‌ای که می‌خوانی بیست تا پیرمرد هستند بغلش یک. . . ما کارهایمان درست نیست. . . گاهی توی یک اداره توی یک پادگان بیست تا پرسنل است شصت تا پرسنل است هر روز واعظ می‌آید با ماشین آنوقت بغل همین اداره دبیرستان هشتصد تا جوان توی آن هستند یک پیش نماز ندارند حالا این اداره بخاطر اینکه پول دارد یا ارتش است یا سپاه است عقیدتی سیاسی است بخاطر اینکه پول دارد زور دارد ماشین دارد قانون دارد هر روز نماز جماعت برپا می‌شود هشتصد تا جوان بغل مدرسه پول ندارند زور ندارند بی آقا هستند اینها باید یک کارهایی کرد نمی‌دانم باید چه کرد؟ خیلی باید تصمیم بگیریم مسئله ازدواج را حل کنیم چه اشکالی دارد شهرداری هر کس می‌خواهد خانه بسازد بگوید یک سوئیت بیست متری هم باید بسازی یک سوئیت باید کنار خانه‌ات بسازی حالا یا سرایت دار یا تلفن چی یا جوانی از فامیل همسایه کارمند یک کسی که فعلاً آغاز زندگی‌اش است اگر خواستید. . . چون ما ساختیم خیلی بزرگ است نه من، بعضی‌ها، خانه‌های خیلی بزرگ است منتهی جوری نساخته‌اند که یک نفر دیگر از این خانه استفاده کند یکوقت جنگ که بود می‌گفتند خانه باید پناهگاه داشته باشد یک سوئیت بساز منتهی اختیار آن با خودت است بسیار آدمهایی هستند اگر بخواهند حرفی هم ندارند مثلاً پسر خواهرش دانشجو است فعلاً بیاید توی خانه ما بنشیند یک آدمهایی هستند که دوستشان دارند جوان هستند جوان خوبی هم هستند سالم هم هستند می‌خواهند ازدواج کنند گیر یک اتاق هستند یک اتاق یک سرویس کوچولو سی متری این خانه‌های بزرگ اگر یکی یک اتاق هم بسازند هم فشار به آن کسی نمی‌آید که خانه‌های سنگین می‌سازد هم می‌تواند یک نفر را نجات بدهد ولی نقشه‌ها نقشه‌هایی است که خانه چهارصد میلیون ساخته است ولی یک زن و شوهر توی آن زندگی می‌کنند همین آقا یک مشت فامیل دور او هستند که همه از بی اتاقی می‌سوزند آدم بدی هم نیست ولی می‌گوید من که نمی‌توانم پسر مردم را بیاورم پهلوی زنم؟ خوب از اول یک گوشه می‌ساختی که. . . می‌شود از اول جور طراحی کرد که. . . ما یک خورده مدیریت‌مان کم است مدیریت پول خرج کردنمان کم است یک پیش نماز بود وقتی می‌خواست مهر بخرد مهر چهارگوش می‌خرید به او گفتند چه فرقی می‌کند مهر گرد باشد یا چهار گوش گفت ببینید من پیش نماز هستم یک بار که پیش نماز بودم مهرم گرد بود چسپید به پیشانی‌ام افتاد و رفت جمعیت پشت سرم بود من فکر کردم چه خاکی به سرم کنم دیگر تصمیم گرفتم مهر چهار گوش بخرم یک مهر نماز باید روی آن مدیریت بشود ما الان خانه می‌سازیم سنگین اما چون مخ مدیریت‌مان و توجه به نسل فقیر در ما نیست حتی فامیل‌های خودمان را نمی‌توانیم. . . دنیای ورزش جوان هایمان مثلاً گاهی توی فشار جمعیت از بین می‌روند بخاطر. . .) همین بازی‌های بین المللی اگر پول بلیط‌اش را خرج ازدواج ورزشکارها بکنند توی هر بازی که راه می‌افتد بیست سی تا از این ورزشکارها هم داماد می‌شوند هم گل می‌زند هم پول ندارد هم خواهرش جهازیه ندارد یعنی همه گرسنه تنبک می‌زنیم یک مقداری خلاصه از منارها از علمات‌ها از تجملات یک مقداری باید یک فکری کرد نمی‌دانم باید چه کرد من در حد یک طلبه بنا دارم چند جلسه‌ای اینها را نخ نخ کنم یک گوشه‌هایی بزنم(شاید آن کسی که دارد بنایی می‌کند بگوید این راست می‌گوید پس ما کنار خانه‌مان یک سوئیت بسازیم خیلی‌ها ویلا ساخته‌اند جاهای خوش آب و هوا ولی نقاشی ویلا جوری است که جز یک خانواده توی آن عذاب می‌شود و حال اینکه می‌شد اینرا جوری ساخت که من که می‌روم لذت ببرم این آقایی هم که فقیر است همسایه است بگوئیم آقا این کلید یک تک اتاق است آب و هوایش هم خوب است توی تابستان دو شب هم تو بگیر بخواب کار به زن و بچه من هم ندارد در آن جداست راهش هم جداست سرویس آن هم جداست یک چیز بیست متری کنار ویلا بسازیم حالا که شما توی یک ویلای چند هزار متری لذت می‌بری یکی از فقرای محله یکی از بستگان هم یک شب جمعه یک آب و هوای خنک بخورد تصمیم نگرفته‌ایم که کمک کنیم هنوز نیت نکرده‌ایم اگر نیت کنیم همه با هم مشکل ازدواج مشکل‌تر از جنگ نیست.)
خدیا یادمان بده. . . الله اکبر چه دعای قشنگی است(اهدنا الصراط المستقیم) خدایا یادمان بده که وظیفه‌مان چیه و کشور ما رهبر ما جوانهای ما ناموس ما نسل ما دین ما رهبر ما دولت ما امت ما آبروی ما هر چه که به ما داده‌ای در پناه امام زمان حفظ بفرما.
 این نسل آسیب پذیر را از همه آسیب‌ها حفظ بفرما.
خدایا گره‌های ازدواج را باز و آسان بفرما.
غل‌ها مراد من از غل یعنی خرافات غل‌هایی که خودمان به گردن خودمان انداخته‌ایم «الْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ» الأعراف/157 قرآن می‌فرماید اینها خودشان به گردن خودشان غل انداخته‌اند غل‌ها را از گردن ما از گردن جامعه ما آداب و رسوم غلط را خرافات را از فرهنگ ما برطرف بفرما.
 والسلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته

Comments (0)
Add Comment