آمادگی برای ورود در ماه رمضان

1- خطبه‌ی پیامبر گرامی پیش از ماه رمضان
2- بیان معارف دین در زمان کوتاه و با زبان گویا
3- محوریت قرآن کریم در جلسات ماه مبارک رمضان
4- توجه ویژه به نسل نو و تبلیغ چهره به چهره
5- پذیرش نصیحت دیگران، چه کوچک و چه بزرگ
6- خطر جداشدن از مرجعیت دینی
7- دوری از هم صدا شدن با دشمنان کشور

موضوع: آمادگی برای ورود در ماه رمضان

تاریخ پخش:  14/05/89

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

در آستانه رمضان، رمضان 89 در اراک هستیم. بحث‌ها به خاطر رمضان ضبط می‌شود. موضوع رمضان 89 بحث تربیت است، چیزی که هر پدر و مادری و هر معلم و استاد دانشگاه و طلبه به آن نیاز دارد. و چون این بحث هفته‌ی قبل از ماه رمضان پخش می‌شود، من مقداری راجع به رمضان می‌خواهم صحبت کنم.

پیغمبر اسلام جمعه‌ی قبل از رمضان یک خطبه‌ی مفصلی دارد که معمولاً شنیدید، یا خواهید شنید از ائمه جمعه. و من  پنج دقیقه این را صحبت کنم. حرف‌های متعددی دارم بزنم. یکی دستورالعمل‌های ماه رمضان است و یکی تذکر به همکاران عزیز روحانی است، و یکی تذکر به مردم و هیئت امنا!

1- خطبه‌ی پیامبر گرامی پیش از ماه رمضان

پیامبر می‌فرماید: «قد أقبل علیکم‏» (بحارالانوار/ج93/ص356) یعنی از رجب مقدمه‌ی شعبان، شعبان مقدمه‌ی رمضان. یعنی خود رجب و شعبان یک بستری است برای رمضان. مثل نماز جمعه، که می‌گویند: از شب جمعه مستحب است در نماز مغرب و عشا سوره‌ی جمعه را بخوانی. چون در سوره‌ی جمعه می‌گوید: وقتی صدای اذان روز جمعه بلند شد، مغازه را ببندید، نماز جمعه بروید. خوب هنوز روز جمعه نشده است. شب جمعه است! می‌گوید: از شب جمعه سوره‌ی جمعه را بخوان که مردم آماده باش، باشند. همینطور که از شب جمعه برای روز جمعه آماده باش است، رجب و شعبان برای رمضان آماده باش است.

آنچه مهم است «بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَه» نیت صادق و قلب پاک. چون اگر یک لیوانی یک پشه و خاک و غبار و سوسکی در آن باشد، هیچ‌کس در این لیوان شیر و شربت و چای نمی‌ریزد. می‌گوید: این لیوان بهداشتی نیست. برای دریافت الطاف خدا باید دل پاک باشد. ولذا قرآن اول می‌گوید: «یُزَکِّیهِمْ» بعد می‌گوید: «وَ یُعَلِّمُهُم‏» (آل عمران/164) «یُزَکِّیهِمْ» یعنی ظرف را بشوی. «وَ یُعَلِّمُهُم‏» یعنی شیر در آن بریز. نیّات صادقه و قلوب طاهره، یاد خدا کردن.

یاد معاد در ماه رمضان است. چون می‌گوید: وقتی گرسنه‌ و تشنه شدید، با گرسنگی و تشنگی رمضان یاد گرسنگی و تشنگی قیامت هم باشید. «وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَه» یاد خدا باشید، با قلب پاک. یاد معاد باشید وقتی فشار و گرسنگی و تشنگی به شما می‌آید. یاد محرومان باشید، گرسنگی را بچشید تا ببینید افراد گرسنه در کشور، در منطقه هستند. «تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُم‏» خوب، ماه رمضان یاد ایتام باشید. «تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَى أَیْتَامِکُم‏» فرض کنید خود شما بمیرید. بچه‌هایتان یتیم شوند، دوست دارید کسی به یتیم‌های شما رحم کند؟ ممکن است این صحنه‌ای که برای مردم پیش آمده است، برای بنده هم پیش بیاید. به یتیم‌ها توجه خاص داشته باشید.

روابط خانوادگی، «وَقِّرُوا کِبَارَکُم‏» پیرها را احترام بگذارید. «وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُم‏» به بچه‌ها رحم کنید. زبانتان را حفظ کنید. «احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُم‏» نباید فقط شکم روزه باشد. زبان هم روزه باشد. ماه رمضان لغو نگوییم. چشم و گوشمان را کنترل کنیم. «غُضُّوا عَمَّا لَا یَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُم‏» چشمتان را از حرام ببندید. چشم از دیدنی‌های حرام. زبان از گفتنی‌های حرام. گذشته‌ها را جبران کنید. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُم‏» خانه تکانی کنید. «ظُهُورُکُمْ ثَقِیلَه»  کمرتان پر شده و بار گناهتان سنگین است. «فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکم»  این بار سنگین را زمین بگذارید. و با سجده‌های طولانی بار گناه را کنار بگذارید. ماه رمضان ماه خوبی است. امام سجاد یک خداحافظی برای ماه رمضان دارد. خیلی خداحافظی قشنگی است. مفصل است. چنان ناله می‌کند…

رابطه‌ی ما با خودمان، می‌گوید: «مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَه‏» خُلقتان را در ماه رمضان بهتر کنید. رابطه‌ی شما با مکتب و قرآن، کسی در ماه رمضان یک آیه قرآن بخواند، انگار یک ختم قرآن کرده است. خلاصه‌اش، رمضان رابطه‌ی با خدا، با یاد گرسنه‌ها، کم کردن بار گناه، حفظ و کنترل چشم و گوش از گناه. رابطه‌ی قوی با قرآن و مکتب، این ماه به حق مبارکی است. دعا می‌کنم یک آمین بگویید. خدایا آنچه خیر و برکت در این ماه رمضان 89  برای بندگان خوبت مقرر می‌کنی، همه‌ی آنها را برای همه‌ی ما مقرر بفرما.

بحث ما در ماه رمضان بحث تعلیم و تربیت است. من از همه‌ی کسانی که دستی در تعلیم و تربیت دارند، تقاضا می‌کنم، برنامه‌‌شان را طوری قرار بدهند که این بحث‌ها را بشنوند. چون روی بحث‌ها کار شده است. ولی حالا چون شب جمعه‌ی قبل از ماه رمضان این بحث‌ها پخش می‌شود، من می‌خواهم مقداری راجع به تبلیغ صحبت کنم که یکی از ابزار تربیت هم تبلیغ است. نکاتی به همکارهای روحانی از قرآن و حدیث می‌گویم. نکاتی را هم به مردم می‌گویم.

2- بیان معارف دین در زمان کوتاه و با زبان گویا

عرض کنم که روحانیون باید رعایت اضعف مأمومین را بکنند. برنامه‌ها طولانی نباشد. هروقت یک امام جمعه یا یک منبری زود از منبر پایین می‌آید، مردم می‌گویند: خدا پدرت هم بیامرزد. چون حوصله‌ها کم شده است. نه در منبر، همه جا حوصله کم شده است. اینقدر ساندویچ می‌خورند، یعنی چه؟ یعنی دیگر حوصله‌ی پختن ندارند. اخیراً آب میوه می‌خورند. دیگر حوصله‌ی جویدن هم ندارند. بنابراین نژاد، نژاد کم حوصله‌ای است. ما باید حرف‌هایمان را جمع و جور کنیم، اخیراً نهضتی دارد برپا می‌شود، نهضت تلخیص، یعنی کتاب‌های قطور را برمی‌دارند خلاصه کنند. چون دیگر حوصله‌ی آن را ندارند. اصولاً حوصله‌ی عمومی کم است. زندگی ماشینی است. اعصاب خرد است. از مرحوم فلسفی واعظ نقل شد، که بیش از بیست دقیقه منبر نروید، مگر اینکه بتوانید مردم را بخندانید. اگر توانستید، بخندانید، بیش از بیست دقیقه اشکالی ندارد. اما اگر نمی‌توانی بخندانی، چون بیست دقیقه اول مردم دل می‌دهند. قیافه‌شان اینطوری است. بیست دقیقه دوم دیگر حال ندارند دل بدهند. خسته می‌شوند. دیگر دل نمی‌دهند، گوش می‌دهند. قیافه چنین می‌شود. بیست دقیقه سوم دیگر خسته می‌شوند. نه دل می‌دهند و نه گوش می‌دهند. فقط کیلویی نگاه می‌کنند. قیافه چنین می‌شود. (خنده حضار) اگر کسی هنر دارد، همان بیست دقیقه اول باید حرف خودش را بزند. کم حرف بزنیم، و حرف حسابی بزنیم. مراعات اضعف مأمومین را در نماز و در تبلیغ بکنیم.

یادم نمی‌رود، دیدن آیت‌الله فاضل لنکرانی رفتم. خدا رحمتش کند. گفت: دیشب تا صبح بال بال زدم. گفتم: بیماری‌تان سخت بود؟ گفت: نه! بلندگو مسجد. می‌گفت: الغوث الغوث کردند، از سر شب تا صبح! آنها می‌خواندند و من بال بال می‌زدم. واقعاً الغوث الغوث و دعاها و قرآن‌ها را باید در بلندگو گفت؟ بلندگو برای این است که صدا در محیط مسجد برسد. اگر همسایه مسجد است، شما هیچ می‌دانید خانه‌های کنار مسجد مشتری‌ا‌ش کم است. خود من آخوند، خانه کنار مسجد باشد، نمی‌خرم. برای اینکه به خانه مسکن می‌گویند. مسکن از سکینه است. سکینه را می‌دانید یعنی آرامش. آدم که در خانه می‌آید می‌خواهد آرامش پیدا کند. کنار مسجد هرکس مُرد، هفته، ختم، هفته، چلّه، سالگرد. یعنی هر یک نفری که می‌میرد من باید چهار بار زجر بکشم. خود او یکبار جان کند و زجر کشید، ما باید چهار بار زجر بکشیم. بلندگوها اذیت نکند. مراعات اضعف را بکنیم.

3- محوریت قرآن کریم در جلسات ماه مبارک رمضان

2- قرآن محور باشد. تصمیم بگیریم ماه رمضان قرآن را باز کنیم برای مردم ترجمه کنیم. تفسیر کنیم. سخنرانی‌های دیگر در طول سال است. تاریخ، شعر، قصه، خواب، که خیلی‌ هم پایش به جایی بند نیست. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن‏» (بقره/185) نمی‌گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی کُتِبَ عَلَیکُمُ  الصِیام» می‌گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن» یعنی عظمت رمضان به قرآن است. یک چیز تلخی بگویم، برای اینکه انشاءالله به غیرت همه بر بخورد. اگر نانوا نان گیرش نیاید، نباید گریه کند؟ اگر حمامی جُنُب باشد، نباید گریه کند؟ باید گریه کند زمانی که حمامی جُنُب است. در حمام است ولی غسل نکرده است. نانوا نان ندارد بخورد. شب قدر خود قرآن سهم ندارد. با اینکه شب قدر، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (قدر/1) خود قرآن در شب قدر نازل شد. شب قدر در مسجدهای ایران دعای الغوث چقدر است؟ نمی‌گویم از دعا کم کنید. قرآن سر می‌گیرید، هرکاری می‌کنید. چند آیه تفسیر می‌شود. خود قرآن شب نزولش هم سهم ندارد. و قرآن نزد ما مهجور است. باید هم توبه کنیم. عذرخواهی کنیم. آقا قرآن را باز کنیم تفسیر کنیم.

تذکر یک، مراعات اضعف مأمومین را بکنیم. تذکر دوم، قرآن محور باشیم. و مردم هم از روحانیون بخواهند. بگویند: آقا خواهش می‌کنیم، به جای شعر، به جای تاریخ، این تاریخ‌ها پایش به جایی بند نیست. آدم نمی‌داند راست است یا دروغ؟ خواب‌ها پایش به جایی بند نیست. نمی‌دانی این خواب راست است یا دروغ؟ تازه اگر رؤیای صادقه باشد، حدیث داریم، خواب رؤیای صادقه یک هفتادم وحی است. خوب قرآن صد در صد وحی است.  کدام عاقل قرآنی را کنار می‌گذارد که صد در صد وحی است، آنوقت یا خواب می‌گوید که یا دروغ است یا اگر رؤیا خواب درستی باشد، یک هفتادم وحی است. قرآن محوری و نهج‌البلاغه محوری!

3- ساده‌گویی، روان حرف بزنیم. روان حرف بزنیم. پیچیده نگوییم. با صدای عادی حرف بزنیم. در خانه با خانمت چطور حرف می زنی؟داد می‌زنی؟ همانطور که با بچه‌ها و خانواده حرف می‌زنی، با مردم هم همانطور حرف بزنیم. روان حرف بزنیم. بعضی از ما، بعضی از مداح‌ها، بعضی از منبری‌ها، داد می‌زنند. آرام بگوییم. حدیث‌ها را از رو بخوانیم. متن را از رو بخوانیم. خدا آیت‌الله گلپایگانی را رحمت کند. سالی دو سه شب ایشان منبر می‌رفت. کتاب می‌برد، کتاب باز می‌کرد و از رو می‌خواند. خدا مقام معظم رهبری را سلامت بدارد. ایشان یک روز در نماز جمعه تهران آمد، لهوف را باز کرد، روضه‌ی امام حسین را از روی کتاب لهوف خواند. از رو خواندن عیب ندارد. از رو بخوانیم.

بیش از فهم مردم ثواب را نقل نکنیم. بعضی‌ ثواب‌ها را چنان نقل می‌کنیم که طرف فازش می‌پرد. می‌گوییم:‏ مثلاً هرکس سوره‌ی «عَمَّ یَتَساءَلُونَ» (نباء/1) را شب جمعه بخواند، سر سال مکه می‌رود. خانم و آقا بنده‌ی خدا هر شب جمعه می‌خوانند، مکه نمی‌روند. شما چه دلیلی دارد این را بگویی؟ اگر هم روایت داریم اینطور بگو. بگو: روایت داریم خواندن این سوره‌ی «عَمَّ یَتَساءَلُونَ» شب جمعه، در مکه رفتن مؤثر است. اما شاید یک موانعی باشد که اگر ایشان هرشب هم بخواند، مکه نرود. مثل اینکه می‌گوییم: آقا دکتر و دارو در شفا مؤثر است. نگوییم: هرکس نزد این دکتر برود، این قرص را بخورد، حتماً خوب می‌شود. ممکن است نزد همین دکتر بروی، همین قرص‌ هم بخوری، به دلایل دیگر خوب نشود. این قول‌ها را به مردم ندهید. چهل شب جمعه جمکران بروی، امام زمان را می‌بینی. هشتاد شب جمعه می‌رود، نمی‌بیند. بی‌دین می‌شود. ثواب‌هایی که برق می‌گیرد، نگوییم. کیفرهایی که برق می‌گیرد، نگوییم. یک چیزی بگوییم که فهم عرفی مردم بپذیرد. مردم وحشت نکنند. مثلاً اگر کسی سه صلوات هنگام خواب بفرستد، انگار یک میلیون سال در جبهه بوده است. اِ… خوب طرف بالا می‌پرد. تو چه می‌گویی؟ «لا تُنَفِر الناس» امیرالمومنین می‌فرماید: طوری تبلیغ کنید که مردم فرار نکنند.

4- توجه ویژه به نسل نو و تبلیغ چهره به چهره

به نسل نو توجه کنیم. به نسل نو توجه کنیم. تبلیغات چهره به چهره! برادرهایی که روحانی مستقر و مهاجر هستند، یا طلبه‌های جوان! بنده وقتی تلویزیون رفتم، گفتم: خدا چه نعمتی به من داد؟ هرچه می‌خواهم یک شبه به همه ایران می‌گویم. بعد هم دیدم فکر غلط بود. گاهی گفتگوی تن به تن اثرش از تلویزیون بیشتر است. امام دو بار با من خصوصی صحبت کرد. در یک اتاق خصوصی! آن دو بار که امام با من خصوصی صحبت کرد، یادم است چه گفته است. ولی سخنرانی‌هایی که در تلویزیون بوده است و در حسینیه‌ی جماران یادم رفته است. مقام معظم رهبری خانه‌ی خانواده ی شهید می‌رود. آن ده دقیقه، یک ربعی که خانه‌ی خانواده شهید است، اثرش از تلویزیون بیشتر است. امام حسین کربلا می‌رود، در راه زهیر را می‌بیند. با زهیر صحبت می‌کند. زهیر منقلب می‌شود، جزء یاران امام حسین می‌شود. یعنی یک گفتگوی خصوصی یک نفر را اضافه می‌کند، ولی روز عاشورا امام حسین سه سخنرانی رسمی کرد، هیچ‌کس گوش نداد. یعنی گاهی گفتگوی تن به تن اثرش از سخنرانی بیشتر است. الآن بنده آمدم، اراک با شما صحبت می‌کنم. این گفتگو در سالن، با گفتگو در تلویزیون فرق می‌کند. اگر امشب خانه‌ی شما بیایم، دو نفری با هم ده دقیقه صحبت کنیم، باز آن ده دقیقه اثرش بیش از سالن است. گفتگوی تن به تن، چهره به چهره معجزه می‌کند.

از افرادی که به مسجد نمی‌آیند دعوت شود. هنر این نیست که شما فقط مسجدی‌ها را اداره کنی. شما فقط مدیر نیستی، رهبر هستی. قرآن می‌گوید: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» (فرقان/74) امام یعنی رهبر! فرق رهبر و مدیر را بگویم. مدیر اداره می‌کند. یک مسجدی را به او بدهند، با پنجاه نفر اداره می‌کند. هیئت امنا، روحانی و خادم اینها اداره می‌کنند. اداره کردن مهم نیست. رهبر یعنی باید اضافه کند. یعنی یک قدم مردم را جلو ببرد. وقتی مردم می‌گفتند: جنگ جنگ تا پیروزی! امام فرمود: نه! جنگ جنگ تا رفع کل فتنه از جهان! بنابراین یک مقداری افرادی که مسجد نمی‌آیند، دلیلشان چیست؟ تنهایی، تلفن به او بزنید. آقا ما شما را مسجد نمی‌بینیم. مشکل در من است یا در شما؟ اگر مشکل در من است، تذکر بدهید. من گوش می‌کنم. اگر مشکل در شما است، مشکل چیست؟ ممکن است بگوید: آقا برنامه‌ات طول می‌کشد. ممکن است بگوید: آقا من از بحث شما استفاده نمی‌کنم. ممکن است بگوید: با خادم دعوایمان شده است. ممکن است بگوید: آمدند کفش مرا دزدیدند. ممکن است بگوید: بچه‌ی شیرخواره نگه‌می‌دارم، خانم من مسجد آمده است. ممکن است بگوید: راهم دور است، با ماشین جای پارک نیست. ببینید مشکل چیست؟ تماس شما خیلی اثر دارد.

بین مردم تبعیض قائل نشویم. مساوات! حتی در نگاه کردن. روی منبر که می‌نشینیم، خدا آقای فلسفی را رحمت کند. گاهی وسط سخنرانی‌اش چنین می‌کرد. یعنی باید به همه نگاه کرد. اینکه همینطور صاف نگاه کنیم به چهار نفر که جلوی ما است. مسجدها ارث نیست. ارث را مردها دو برابر زنها می‌برند. به خاطر اینکه خرج روی دوش مردها است. زن خرجی ندارد. اما در مسجدها گاهی وقتی مردها طبقه‌ی پایین هستند، زنها را طبقه‌ی بالا می‌فرستند. و حال آنکه درد کمر و پا درد و حاملگی در زنها است. حاملگی که در زنها است. درد پا هم زنها کمتر از مردها ندارند. چه کسی گفته مردها پایین بروند و زنها بالا بروند؟ این تقسیم عادلانه نیست. دو سوم مسجد را به مردها می‌دهند، یک سوم را به خانم‌ها می‌دهند. حضرت عباسی باید ببینیم هرکس جمعیتش بیشتر است، مسجد را به او بدهند. این را باید هیئت امنا، چون هیئت امنا هم در این جلسه شرکت دارند. حالا انشاء الله که این صحبت به گوش همه‌ی هیئت امناهای ایران برسد. مسجد‌های ما تبعیض است. یک تبعیض‌های زشتی!

من در مسجد نشسته بودم. آن آقایی که می‌خواست پذیرایی کند یک چایی برداشت آورد. با یک مشت قند. حالا من یک چایی را با دو قند می‌خورم. این بچه نشسته بود. گفت: آقا! تو در خانه به من می‌گویی: با یک قند بخورد. ببین این آخوند چند تا قند می‌خورد! او که نمی‌داند. من همه را نمی‌خورم. من با یکی می‌خورم. در همین استان شما پشت سر بزرگواری نماز می‌خواندیم. دیدم یک قالی انداختند. روی قالی یک قالیچه انداختند. روی قالیچه یک پتو انداختند. روی پتو یک سجاده انداختند. آنوقت جا کم بود و یک عده روی خاک ایستاده بودند. رفتن تنگ گوش آقا گفتند: شما چهار تا فرش زیر پایت است. یک پنکه می‌گذارند که کله‌ی آقا را باد بدهد. مردم بال بال می‌زنند، برای سر آقا یک پنکه می‌گذارند. این کارها را که می‌کنیم مردم حساس هستند. با مردم یکطور باشیم. اگر هست با هم بخوریم. نیست با هم نخوریم.

5- پذیرش نصیحت دیگران، چه کوچک و چه بزرگ

سعه‌ی صدر داشته باشیم. یک کسی می‌گوید: آقا من به شما اشکال دارم. بگو: اشکالت چیست؟ هیچ اشکالی ندارد یک بچه‌ی هفت ساله به یک آیت‌الله اشکال کند. یک بچه‌ی هفت، هشت، ده ساله نمی‌دانم از نیشابور، تربت حیدریه، یک نامه به امام نوشت. که امام می‌خواستم شما را موعظه کنم. نصیحت، پند دهم. خواستم شما را پند دهم. چون دیدم کوچک هستم، خجالت کشیدم. دفتر امام نامه را می‌خوانند و می‌خندند. می‌گویند: بچه‌ی هفت، هشت ساله می‌خواسته امام را پند بدهد. مثل اینکه دبستانی بود. می‌گویند: به امام بدهیم ببینیم چه عکس‌العملی نشان می‌دهد. به امام می‌گویند: این نامه هم در نامه‌ها بوده است. امام می‌خواند و می‌گوید: شاید یک عیبی دارم، که شما بزرگ‌ها کنار من نفهمیدید. ولی این کوچولو در نیشابور و تربت حیدریه فهمید. قلم را بدهید. امام قلم را می‌گیرد. می‌گوید: فرزند عزیزم! ای کاش این پندی که می‌خواستی بگویی، می‌گفتی. همه‌ی ما نیاز به پند داریم. چه اشکالی دارد؟

خوند خوب سه شرط دارد. از مردم، «رَسُولاً مِنْهُم‏» (بقره/129) در مردم، «رَسُولاً فیهم»، با مردم «وَ الَّذینَ مَعَه‏» (اعراف/64) «منهم، فیهم، معه» هرسه در قرآن است. یعنی باید از مردم، در مردم، با مردم باشند.

در مسجد که وارد شدیم، اجازه ندهیم کسی را بلند کنند ما جای او بنشینیم. اگر یک بچه‌ی دو ساله را بلند کردند، یک آیت‌الله جای او نشست، نماز آیت‌الله هم باطل است. اگر یک کارمند را بلند کردند، رییس جمهور جای او نشست، نماز رییس جمهور هم باطل است. کسی حق ندارد کسی را از جا بلند کند. هرکس در مسجد نشست جای خودش است. بله اگر خودش بلند شد، حسابش جداست. اما شما چون هیئت امنا هستی، بچه‌ها بلند شوید! بلند شوید! چه خبر است. این بچه نشسته است. شما حق نداری. آقا من بانی هستم. بسم الله الرحمن الرحیم. بانی حق ندارد بچه را از سر جایش بلند کند. من هیئت امنا هستم. من از طرف اوقاف آمدم. بسمه تعالی، هرکس می‌خواهی باش. آیت‌الله هستی. هیئت امنا هستی. از اوقاف هستی. متولّی هستی. هر مقامی داری، یک بچه‌ی دوساله را شما حق نداری بلند کنی.

یک رسم بدی که در مسجدها است این است. زنها را بالا می‌فرستیم. مسجد را مثل ارث پدر، دو سوم مردها، یک سوم زنها.

من یکی از شهرها رفتم سخنرانی کنم. حالا نمی‌گویم. مرکز استان مهمی بود. رفتم قبل از خطبه‌ها سخنرانی کنم. تا رفتم روی بلندی، دیدم هرچه قالی است، زیر پای مردها است و هرچه موکت است زیر پای زنها است. گفتم: آقا من سخنرانی نمی‌کنم. بلند شوید، بلند شوید. یک ده تا از این قالی‌ها را آن سمت بدهید. قالی‌ها را دادید. گفتم: سخنرانی همین است. والسلام علیکم و رحمه الله! ما دائم درباره‌ی عدالت اجتماعی صحبت می‌کنیم. و حال آنکه سر تا پای ما تبعیض است.

از قند چای ما تا پنکه روی سرمان، تا سجاده‌ی ما، این چیزها مردم را فراری می‌دهد. مردم حساس هستند.

در خانه‌ی ما آمده می‌گوید: آقای قرائتی شما که می‌گویید: اسراف نکن. در این هفته شما سه بار شلنگ گرفته‌ای و پیاده‌رو را شسته‌ای. گفتم: من نگرفتم. پرسیدم گفتم: چه کسی گرفته است. بعد معلوم شد راست گفته. یعنی مردم حساس هستند که آقای قرائتی که در تلویزیون می‌گوید: اسراف نکن. خودش با آب تهران روی آسفالت شلنگ می‌گیرد یا نه؟ من اینکار را نکردم. اما آن کسی که این کار را کرده بود، همسایه نامه نوشت. مردم حساس هستند. شما اگر افطاری هم بدهی، چهار کیلو گوشت بگیری، مردم فکر می‌کنند شما هرشب چهار کیلو گوشت می‌خوری. بابا حالا یک شب پنجاه مهمان داشتیم، پنج کیلو گوشت گرفتیم. ولی او مهمانی شما را نمی‌داند. فقط می‌بیند آقا دکان قصابی آمد، پنج کیلو گوشت گرفت. مردم حساس هستند. عمامه‌ی من سفید است. یک لک سیاه داشته باشد، تا آخر عمر یاد شما هست. حالا بعضی‌ها لباسشان زیاد پیدا نیست. ولی ما زیر نظر هستیم. این تذکرات است.

به تمام نیازها توجه شود. گاهی وقت‌ها یک کسی می‌گوید: من ده شب سخنرانی کردم درباره‌ی کلمه‌ی «الله». یک شب بحث کردم «الله» از اَلَه است. یک سخنرانی. یک شب دیگر گفتم: «الله» از وَلَه است، یک سخنرانی. بابا مردم خمس دارند. زکات دارند. همسرداری، ازدواج بچه، مشکل، باید به همه‌ی مشکلات رسید. این غلط است که انسان ده شب راجع به چیزی، این غلط را قدیمی‌ها به چه دلیل می‌کردند، من ضامن قدیمی‌ها نیستم. ولی یک ماه رمضان آدم باید همه‌ی مسائل را بگوید. همه‌ی مسائل را باید بگوییم. مسائل سقط جنین را باید گفت. مسائل حکومتی را باید گفت. مسائل اخلاقی را باید گفت. ده شب راجع به یک چیزی صحبت کردن، کار درستی نیست. این فکر مبنا ندارد. نه مبنای قرآنی دارد، نه مبنای اهل بیت.

با مردم مشورت کنیم. خدا رحمت کند مطهری سخنرانی می‌کرد. ما شاگردِ شاگرد ایشان هم حساب نمی‌شدیم. می‌گفت: آقای قرائتی نمره‌ی منبر من چند بود؟ به نظر شما این بحث خوب بود؟ می‌پرسید. چه اشکالی دارد؟ چه اشکالی دارد؟ از مردم بپرسیم آقا از منبر من استفاده کردید. نکردید؟ با مردم مشورت کنیم.

قصد مادیّات نداشته باشیم. ولی اگر دادند، دستشان درد نکند. اخلاص در قرآن دو آیه دارد. می‌گوید: «لا نُرید» (انسان/9) من نیت پول نکردم. «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا» (انعام/90) حرف پول را هم نمی‌زنم. نه در قلب من پول است. نه به زبان پول می‌گویم. اما دریافت پول طوری نیست. درخواست بد است. دریافت اشکال ندارد. مردم اگر دادند دستشان درد نکند. ولی ما نباید نیّت پول بکنیم. جلسات هم طولانی نشود.

آیات را انتخاب کنیم. بعضی آقایان تفسیر می‌گویند. از اول قرآن. به آیه طلاق می‌رسد. جوان می‌گوید: آقا من هنوز داماد نشدم. ایشان دارد برای من آیه‌ی طلاق می‌گوید. آیاتی را انتخاب کنیم. مثلاً از آیه‌ی سیزده به آیه‌ی چهل و شش برو. از آیه‌ی چهل و شش به آیه‌ی پنجاه برو. آن آیاتی که مثل اکسیژن همه‌ی مردم هر روز نیاز دارند. آیاتی را انتخاب کنیم و بگوییم. عرض کنم به حضور جنابعالی که مردم را نسبت به فقرا حساس کنیم.

و اما تذکرات به مردم، یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)

6- خطر جداشدن از مرجعیت دینی

اگر مردم دستشان را از دست مرجعیت و تقلید بردارند. کجا می‌روند؟ دنبال یک مشت رمال می‌افتند. عرفان‌های کاذب. خرافات! چند تا تلفن گرفته، موبایل، در منطقه پخش کرده است. زنها همینطور زود مرید می‌شوند، مردها هم همینطور. زنگ می‌زنند به یکی از موبایل‌ها. آقا… می‌گویند: لای قرآن را باز کن. لای قرآن را باز می‌کند. آیه‌ی اول را بخوان. آیه‌ی آخر را هم بخوان. بعد می‌گوید: تو در آینده چه می‌شوی. من آن طرف را دیدم. گفتم: به چه دلیل، مبنای حرف تو چیست؟ بر چه مبنایی؟ قرآن گفته این کار را بکن. حدیث گفته این کار را بکن. مبنای کار شما چیست؟ مبنای کار شما چیست؟ به افرادی یک چیزهایی می‌گوید که اصلاً از بیخ دروغ است. مثلاً به کسی که ازدواج کرده چند تا بچه دارد، بچه‌هایش دانشگاه هستند، می‌گوید: شما هنوز ازدواج نکردی. ازدواجت طول خواهد کشید. وقتی هم ازدواج می‌کنی، چند سالی پچه‌دار نخواهی شد. شما باید تحمل کنید. می‌گوید: بابا من سه شکم زاییدم. بچه‌هایم دانشگاهی هستند.

دستتان را از دست فقیه عادل و مرجع تقلید بردارید گیر رمال‌ها می‌افتید. خلاص! گیر منافقین می‌افتید. گیر اسلام آمریکایی می‌افتید. گیر اسلام سازشکار می‌افتید. گیر اسلام ترسو و ساکت می‌افتید. دستمان را از دست آخوند باسواد… البته من نمی‌گویم همه‌ی روحانیون! همه‌ی روحانیون را بنده نمی‌گویم. عالم، اگر دستمان را از دست عالم برداریم، متحیر می‌شویم. به بن بست می‌رسیم. اصلاً نفست را به چه کسی می‌خواهی بسپاری؟ اسلام گفته: سه شرط که بود خودت را به او بسپار. 1- فقیه، فقیه غیر از عالم است. یعنی علم عمیق دارد. عادل، گناهی از او ندیده باشی. باید بی‌هوس هم باشد. اینطور نباشد کشوری را آتش بزند، برای اینکه خودش رییس باشد. بی‌هوس باشد.  اگر مجتهد بی‌هوس متقّی پیدا کردی، دستت را و نسلت را، اگر دستت را در دست او نگذاری و نسلت را به او نسپاری، به چه کسی می‌سپاری؟ البته در انقلاب هم نسبت به جمعیت، هیچ قشری از قصاب، نانوا، ارتشی، سپاهی، بازاری، کارمند، نسبت به جمعیت، شهدای روحانیت از همه بیشتر بوده است. زندگی‌شان معمولی است. حالا چهار نفر روحانی، یا ارث پدر دارند. یا نمی‌دانم یک مسئولیتی دارند، یا نویسنده هستند، یا گوینده هستند. ولی بدنه‌ی طلبه‌ها، با شهریه زندگی می‌کنند. بالاترین شهریه 250 تومان است. کمتر از یک کارگر افغانی! حالا بعضی‌ها هم که دستشان به جایی رسیده است، تازه زندگی‌اش معمولی است. مردم در طول تاریخ هرچه دین یاد گرفتند، از همین روحانیون یاد گرفتند. به خاطر انتقاد همسایه آمریکا نشویم. حالا محسن قرائتی یک عیبی دارد. شما وقتی دیدید که دشمن روی این حساس است باید سفت نگه دارید. ما چرا برای امام سه صلوات می‌فرستیم و برای پیغمبر یکی؟ یعنی می‌خواهیم بگوییم: امام از پیغمبر نعوذ بالله، نعوذبالله، بالاتر است. هرگز! منتهی چون شاه گفت: امام نه! ما به کوری چشم آمریکا و شاه سه صلوات می‌فرستیم.

 چرا امام حسین اسم بچه‌هایش را علی می‌گذاشت؟ چرا اسم بچه‌هایش را محمد نگذاشت؟ امام حسین اسم بچه‌هایش را محمد نگذاشت. همه را علی گذاشت. یعنی امام حسین می‌خواهد بگوید: علی از محمد بالاتر است؟ ابدا! منتهی چون معاویه گفته بود: اسم علی روی بچه‌تان نگذارید، امام حسین می‌گفت: به کوری چشم او می‌گویم: علی اکبر! علی اوسط، علی اصغر! وقتی آمریکا دارد ولایت فقیه را می‌کوید، شما به کوری چشم آمریکا باید ولایت فقیه را نگه داری. اگر آمریکا دارد من را می‌کوبد، باید شما به کوری چشم آمریکا من را نگه دارید. اگر عیبی دارم به خودم بگو.

7- دوری از هم صدا شدن با دشمنان کشور

می‌خواهند جمهوری اسلامی را بکوبند، جمهوری اسلامی را باید با همه‌ی عیب‌هایش نگه داریم تا دشمن شاد نشود. بنده خودم که اینجا نشستم، ممکن است از نهضت سوادآموزی که خودم رییسش هستم پنجاه عیب سراغ داشته باشم. اما بیایم عیب‌های خودم را بگویم. آمریکا می‌گوید: دیدید آقای قرائتی خودش هم اقرار کرد. من عیب‌هایم را خبر دارم. شما هم عیب‌های من را خبر داری. باید به همدیگر بگوییم. با نهی از منکر عیب همدیگر را برطرف کنیم. نباید کاری کنیم که آمریکا شاد شود. این مقدار عقل که لازم است. یک زن و شوهری هم که با هم دعوایشان است ناراحت هستند، مهمان که می‌آید روبروی مهمان چیزی نمی‌گویند. مهمان بیگانه است. ما دشمن داریم. من نمی‌گویم در مملکت عیب نیست. عیب هست. منتهی دو حرف دارم. هر دو هم قرآنی است. تحقیق کنید. «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) تحقیق کنید تازه وقتی ثابت شد، راه اصلاح عیب همصدا شدن با آمریکا نیست. این هم یک مسئله!

عرض کنم به حضور جنابعالی که حالا بر فرض یک تاجری خلافکاری کرد. می‌توان گفت: همه‌ی بازاری‌ها دزد هستند؟ پنج هزار تا کارمند در ایران رشوه می‌گیرند. می‌شود گفت: کارمندهای دولت، یک آخوند، یک شهردار، می‌شود گناه یک نفر را به گردن باقی‌ها انداخت؟ از نظر شرعی خوب اینها گیر دارد. ما نمی‌توانیم همه را مقصر بدانیم. توجیه نمی‌کنیم. اما تضعیف هم نمی‌کنیم. وظیفه‌ی ما تکمیل است. خوب به هر حال امیدوارم که از ماه رمضان، خواهش من این است. من هر سال این را گفتم باز هم می‌گویم. 1- روحانیون با مطالعه منبر بروند. 2- کوتاه صحبت کنند. همه‌ی مطالب مورد نیاز را بگویند. دو مورد و چهار موردی صحبت نکنند. به مریدهای مسجد قانع نباشند. تولید داشته باشند. از افرادی که مسجد نمی‌آیند دعوت کنند. خانه‌شان بروند. تماس تلفنی داشته باشند. نامه بنویسند. تلفن کنند. افراد جدید را جذب کنند. به علم خودشان اکتفا نکنند. هرکس هر اشکالی دارد، بنویسد با یک تلفن زنگ بزن از یک عالم‌تر بپرس. بگوید: آقا در مسجد ما یک کسی چنین اشکالی کرد. جوابش چیست؟ یعنی غیر از اینکه علم خودمان را می‌گوییم، دلالی کنیم دست بعضی‌ها را در دست بزرگ‌ترهای خودمان بگذاریم. هیئت امنا خودشان را، هیئت امنا را باید نسل نو هم در هیئت امنا باشد. این قرآن است. قرآن را که همه الحمدلله قبول داریم.

قرآن می‌گوید: در هیئت امنا باید یک جوان هم باشد. ابراهیم صد ساله بود و اسماعیل سیزده ساله بود. به صد ساله ابراهیم و اسماعیل سیزده ساله می‌گوید: «طَهِّرا بَیْتِی‏» (بقره/125) هر دو مسجد الحرام را تطهیر کنید. درست نیست هسئت امنا همه پنجاه ساله! همه هفتاد ساله، یک نسل نو باید در هیئت امنا باشد. یک خانم تحصیل کرده باید در هیئت امنا باشد. چون مریم خادم مسجد بود. مریم خانم دانشمندی بود. یعنی هیئت امنایی که نسل نو در آن نیست. خانم تحصیل کرده هم در آن نیست. خوب این هیئت امنا، مثل اینکه آدم هرچه پول دارد پتو بخرد. بابا، این خانه لیوان هم می‌خواهد. فرش هم می‌خواهد. پرده هم می‌خواهد. یک قشر درست نیست. روحانی مشورت کند. عیب نیست. روحانی از رو بخواند، عیب نیست. آیت‌الله گلپایگانی از رو می‌خواند. مقام معظم رهبری روضه را از رو می‌خواند. صدای بلندگو مردم آزاری نکند.

امیدوارم که آنچه خیر و برکت در ماه رمضان هست، همه را به همه‌ی ما مرحمت بفرماید. من امروز از بحث نوشتن و کلاسداری به تذکرات تبدیل شد. بنده هم پر از عیب هستم. نقص دارم. این تذکرات معنایش این نیست که من بی‌عیب هستم. خدا می‌داند خیلی، همه‌ی ما نیاز داریم. و لذا گفته: «وَ تَواصَوْا بِالْحَق‏» (عصر/3) «تَواصَوْا» باب تفاعل است. یعنی شما به من بگو و من هم به شما بگویم. این حرف‌ها از باب «تَواصَوْا» بود. نه از باب اینکه خدای نکرده من یک برتری دارم و خودم را برتر می‌دانم. اُشهد بالله، من خودم را بهتر از شما نمی‌دانم. عیب‌های خودم را هم خیلی‌هایش را می‌دانم.

خدایا عیب‌های ما را برطرف بفرما. ما را همصدا با دشمنان قرار نده.   

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


 «سؤالات مسابقه»

1- خداوند در آیه‌ی 164 سوره‌ی آل عمران بر چه امری تأکید کرده است؟
1) تزکیه و تعلیم
2 ) تزکیه و تبلیغ
3)  تعلیم و تبلیغ
2- محور جلسات دینی در ماه رمضان، چه باید باشد؟
1) دعا و مناجات
2) احکام و اخلاق
3) تفسیر قرآن کریم
3- از نظر قرآن، شرط موفقیت در تبلیغ دین چیست؟
1) در مردم بودن
2) با مردم بودن
3) هر دو مورد
4- امام حسین(علیه‌السلام) در نام‌گذاری پسرانش، بر چه اسمی تأکید داشت؟
1) محمد
2) علی
3) حسن
5- آیه 6 سوره‌ی حجرات بر کدام دستور دینی تأکید دارد؟
1) تبلیغ در همه جا
2) تحقیق در مورد شنیده‌ها
3) تشویق در برابر نیکی‌ها

Comments (0)
Add Comment