موضوع: آثار ایمان در دنیا
تاریخ پخش: 07/04/86
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز بحث را در هفتم تیر 86 میشنوند، کمی راجع به هفتاد و دو تن شهدای حزب جمهوری و به خصوص شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی صحبت خواهم کرد ولی بحثمان چون درسهایی از قرآن است، از اصل بحث عدول نکنیم. ایمان آثاری در آخرت دارد که بهشت و رضوان خدا است که میگذریم وفقط اشاره به برکات ایمان در دنیا داشته باشیم.
1- نزول برکات الهی در گرو ایمان و تقوا
1) نزول برکات: قرآن میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى» آیه نود و شش سوره اعراف میفرماید: اگر اهل قریهها ایمان داشته باشند و تقوا داشته باشند «لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض»
خوب کلمه «لو» مال جایی است که نمیشود، مثل اینکه آدم میگوید اگر عمه من مرد بود عمو بود ولی هیچ وقت عمه زن مرد نمیشود. مردم همه ایمان نمیآورند، ولی اگر ایمان آورند. و تقوا داشته باشند برکات نازل میشود. اینکه میگویند وقتی حضرت مهدی (ع) ظهور کند زمین برکاتش چهل برابر میشود، این به خاطر اینکه اگر ظهور کند مردم معجزه هایش را میبینند و برکاتش را میبینند عدالت را میبینند. «یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) فوج فوج رفته رفته ایمان میآورند. ایمان که آوردند دنبال ایمان برکات هم هست. روایات زیادی داریم که اگر مردم زکات ندهند باران کم میشود. منتهی این را من یک وقتی من در پاسخ به سوالی گفتم. یک کسی گفت ما کشورهایی داریم که باران میآید ایمان هم ندارند پس آنها چی؟ شما میگویید اگر از ایمان برکات میآید من کشوری سراغ دارم که ایمان ندارد برکات هم هست.
در قرآن سه رقم آیه داریم قبلاً جوابش را داده ام، ولی خوب حالا پای تلویزیون همه مردم در یک آن نیستند. چون این دفعه سوم من هفت سال تو تلویزیون هستیم نمیتوانیم بگوییم که یک چیزی را شانزده سال پیش گفته ایم یا هفت سال پیش گفته ایم.
2- تسریع یا تأخیر خداوند در کیفرهای دنیوی
در قرآن سه رقم آیه داریم 1- سیلیهای فوری 2- سیلیهای دیر 3 – سیلیهای دیرتر. مردم اگر ایمان داشته باشند و خلاف کنند و خلافکار باشند فوری سیلی میخورند ببینید مثالی که زدم یادم هست که مثالم چه بود گفتم اگر قطره چایی به عینک بچکد فوری پاک میکنید ولی اگر قطره ی چای به لباس چکید دیگر روبروی مردم دستمال کاغذی را برنمی دارید و اینچنین کنید میگویید میروم خانه شستشو میدهم میشود، اما اگر قطره ی چای به فرش چکید اصلاً بعداً هم کاری به آن ندارید میگویند شب عید که میخواهم فرشها را بشوییم اصلا آخر آخر. اگر جانی باشند خیانتکار باشند وخلاف کنند اصلا میگذاریم برای بعد بعد. پس قطره ی چای به عینک فوری، به لباس بعد، به قالی آخر سال. خود شما این کار را میکنید. سه تا آیه داریم یک آیه فوری، آیه فوری این است «وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیر» (شورى/30) یعنی بادست خودت یک خلافی کردی چون خوب بودی حالت را گرفت. آیهای که بعداً قرآن میگوید: «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» (کهف/59) موعدا یعنی وعده یک موعدی برایش میگذاریم عجله نمیکنیم موعد دارد باشد برای بعد. آیهای که میگوید بعد بعد هیچکاری با او نداریم آیه اش این است «إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا» (آلعمران/178) یعنی فرصت کامل میدهم تا خوب پیمانش پر شود. شاگرد خوب تا خلاف کرد دبیر میگوید آقا از تو توقع نداشتم شاگرد بد را تو امتحانها تذکر میدهد. آن کسی که اصلا سر کلاس بازیگوش است از روز اول رذل است معلم میگوید حالا اعصابمان را ناراحت نمیکنم باشد آخر سال یک صفربه او میدهم قد در قوری. پس ببینید شاگرد خوب را فوری گوشمالی میدهند شاگرد بد را گاهی تنبیهش میکنند تذکرش میدهند آنهایی که اصلش دیگر قابل هدایت نیستند میگوید باشد تا بعد که دیگه پیمانش پر شود. دادگاهها همینطور است اگر یک کارمندی خوب بود یک خلاف کرد فقط به او تذکر میدهند اگر یک خورده خلافش پررنگ بود تذکر کتبی به او میدهند و اگر یک آدم جاسوسی بود وزارت اطلاعات دنبالش میرود ببیند تا آخر به چی میرسد. و فوری بخاطر یک مقدار تریاک نمیگیرندش میگوید: بگذار ببینیم این آدم تریاکی چگونه است. این معلوم میشود یک کامیونهایی رد و بدل میکنند اصلاً ممکن است کامیون سرویس رد و بدل بکند و اصلاً وزارت اطلاعات کاری، یا نیروی انتظامات کاری نداشته باشد، چون میخواهد در یک جای حساسی مچ بگیرد. قطره ی چایی فوری، لباس بعداً، قالی آخر سال. «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ» (شوری/30) «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» «إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْما» (آلعمران/178) منتهی هر چی آخر باشد خطرش بیشتر است خدا کند هر کی میخواهد سیلی بخورد تو همین دنیا سیلی بخورد که حواسش جمع بشود و توبه بکند. اگر فوری باشد دستمال کاغذی اگر یک خورده عقب بیفتیم مثل لباس مشت ومال میدهند در ماشین لباسشویی، اما اگر کاریش نداشته باشند معلوم میشود با دست بیل میرویم سراغش چون قالی را با دست بیل میشورند یعنی قالی را دمر میکنند با مشت و پا، یعنی هر چی به عقب بیفتد کیفرش بیشتر است بیشتر و سخت تر میشود. این یک.
3- هر ثروتی برکت نمیآورد
دوم اینکه قرآن راجع به افراد پولدار میگوید: بعضی پولدارها آدمهای فاسدیاند اما اینکه پولش را میدهیم، برکت به او نمیدهیم. قرآن میگوید به مومنین برکات میدهیم ولی به فاسقین اموال میدهیم نگفته برکت میدهیم یعنی ممکن است کسی مال داشته باشد اما از مالش خیر نبیند. آدم هست روی موکت است کلی آدم میآیند خانه شان میروند افطاری میخورند روضه میخوانند، جشن، عزا، مهمانی، فلان صله رحم. آدم است در اتاق هایش قالی ابریشمی است سال میآید و میرود یک گرسنه روی قالی هایش سیر نمیشود. یک آدم با دوچرخه قراضه ممکن است مرتب نماز جمعه برود یک آدم با بنز با بالاترین ماشین ممکن است سال میآید و میرود یک نماز جمعه نمیرود. فرق میکند بین مال و برکت مال. فرق میکند بین طول عمر و برکت عمر گاهی انسان عمرش طولانی است اما از این عمر طولانی برکت… حاج احمد آقا میگفت امام 200تا کتاب بیشتر نداشت اما هم مرجع شد هم رهبر انقلاب.
گاهی ممکن است انسان چند هزار کتاب داشته باشد اما سواد نداشته باشد خیلی خانهها مهرشان کوچک است نمازهای با حالی میخوانند خیلی خانهها مهرشان و سجاده شان قد یک بقچه حمام است ولی نمازشان خوانده نشده. برکت خیلی داشتند این یک.
4- امنیت و آرامش در پرتو ایمان به خدا
2) مساله دوم ایمان آرامش قرآن میگوید کسانی که ایمان دارند «وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمْ الْأَمْنُ» (انعام/82) اگر مومن آرام من با دلی آرام و نفسی مطمئن، مومن آرام میگوید من با خدا معامله کردم برای خدا سلام کردم حالا جواب داد داد نداد نداد برای خدا رفتم دیدنش برای خدا به او تلفن کردم اصلاً برای خدا رفتم بازدید آمد یا نیامد مهم نیست او به من محلی گذاشت یا محل نگذاشت اصلا با کسی معامله نمیکند چون او نیامده پس من هم نروم او کادو نیاورده پس من هم نبرم مریض شدم عیادتم نیامد پس حالا که مریض شد عیادتش نروم. با کسی معامله نمیکند. مسلمان مریض است من میروم عیادتش چه او بیاید چه نیاید چه آمده باشد چه نیامده باشد من برای بچه هایش کادو آوردم او برای بچههای من کادو نیاورد بابا ول کن معامله نکن آدم مومن با خدا معامله میکند. آدمهایی که از خدا جدا میشوند هی محاسبه میکنند من برای او قند دو کیلویی بردم او برای من قند یک کیلو و نیم آورد من برای او نیم سکه بردم او برای من ربع سکه آورد آدمهایی که با خدا نیستند دائماً دارند هی مثل شطرنج بازها هی فکر میکنند کجا خوب شد کجا بد شد کجا خوب شد کجا بد شد ولی آدمی که با خدا معامله میکند میگوید من چه کار دارم برای خدا کمکش کردم حالا او قدردانی بکند نکند کار با کسی ندارد ولی خیالش راحت است چون با یک نفر سرو کار دارد. ببین یک آشپزی که یک غذا میپزد خیالش راحت است با آرامش در آشپزخانه غذا میپزد اما اگر سی و دوتا مهمان داشت و هر مهمانی هم یک غذا خواست این آشپز در آشپزخانه گیج میشود یکی سرخ کردنی میخواهد یکی بی نمک میخواهد یکی با نمک میخواهد. این آشپزی که میخواهد چند نفر را غذا بدهد گیج میشود اگر آدم خواسته باشد همه ی مردم را راضی کند گیج میشود من در تلویزیون چه بگویم که همه خوششان بیاید هرچه بگویم یک عده ناراحت میشوند خدا که رفت آدم مردم را نمیتواند راضی کند اما اگر خدا آمد دیگر چه فرق میکند من با خدا معامله کردم امن یک آرامشی دارد.
5- عدم سلطه شیطان بر مؤمنان
3) شیطان کار با مؤمنین ندارد هر وقت خواستید بدانید شما مومن هستید یا ایمانتان لق است، هر وقت شیطان کارتان نداشت معلوم میشود به درجه ایمان رسیدهاید چون شیطان گفت که «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا» (نحل/99) من حریف مومنین درجه ی یک نمیشوم آنهایی که اهل اللهاند شیطان نمیتواند حریفشان شود. بله هولشان میدهد اما در روحشان نفوذ نمیکند ولی خوب هولشان میدهد ببینید شیطان چهار رقم برخورد میکند. برخورد شیطان با انبیاء در حد القاست «أَلْقَى الشَّیْطانُ» (حج/52) مثل کسی که نمیتواند برود نزدیک ماشین، مثلا کسی را میخواهی ناراحت کنی ولی دورش پلیس است نمیتوانی بروی نزدیک ماشین از آنطرف گوجه پرت میکنی به ماشینش پرتقال پوسته پرت میکنی به ماشینش چون نمیتوانی بروی ترورش کنی بالاخره باید سنگی گوجهای پرت بکنی. شیطان نسبت به انبیاء، قرآن میگوید: «أَلْقَى الشَّیْطَانُ» (حج/52) القا پرتاب میکند این برای انبیاء اما در انبیا ء نفوذ نمیکنند اما یک چیزی پرت میکند به او. نسبت به مومنین قرآن میگوید «مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنْ الشَّیْطَانِ» (اعراف/201) مسّ یعنی تماس میگیرد با مومنین تماس میگیرد یعنی بغلشان یک تنه میزند اما نمیتواند برود تو. نسبت به آدمهای عادی افراد عادی شیطان میرود فرو «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ» (ناس/5) فی یعنی در میرود تو. نسبت به آدمهای فاسق تو که هست دیگر بیرون هم نمیآید میرود همانجا میایستد قرآن میگوید: «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» (زخرف/36) قرین یعنی همنشین است همه ی اینها آیه قرآن است این یک آیه بود، یک آیه دیگر قرآن میگوید که« إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» (نحل/99) نسبت به مومنین سلطان نیست سلطنت ندارد وسوسشان میکند گولشان میزند ولی بالاخره «مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطان» (اعراف/201) وقتی شیطان دوره گرد میآید طایف یعنی دوره گرد شیطانهای دوره گرد یک هولش میدهند اما متذکر میشوند آخ این حرف غیبت بود استغفرالله ربی واتوب الیه این حرف دروغ بود استغفرالله ربی واتوب الیه میگوید خدایا من را ببخش متذکر میشود. افراد فاسق هم اصلاً میروند فرو «الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ» (ناس/5) آنهایی که خیلی بدند اصلا «فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» (زخرف/36) اصلا شیطان میشود. اصلا فکر شیطانی نگاهها شیطانی حرفها شیطانی است یعنی مثل انگوری که هر جاش را سوراخ کنید آب انگورش در میآید تمام وجودش میشود شیطان اصلاً یک حرف برای خدا نمیزندتمام هدفها هدفهای شیطان است.
فایده اول برکات، دوم آرامش، سوم آدمهای مومن امید دارند قرآن یک آیه دارد میگوید شما در جبهه تیر خوردید دشمنان شما هم تیر خوردند. شما مجروح شدید دشمنان شما مجروح شدند شما کشته دادید آنها هم کشته دادند منتهی شما یک چیزی دارید که آنها ندارند «تَرْجُونَ مِنْ اللَّهِ مَا لَا یَرْجُونَ» (نساء/104) شما یک امید دارید که آنها ندارند بعثیها به ما حمله کردند طرفداران صدام به ما حمله کرد ما نرفتیم دفاع کردیم هم از منطقه شما شهید شد هم از منطقه آنها شهید شد منتهی شما خدا دارید آنها ندارند شما میگویید فرمان یک مجتهد عادل آنها میگویند فرمان یک جنایتکار ظالم مردم به شاه میگفتند بله قربان بله قربان به شاه میگفتند به امام مقام معظم رهبری هم میگفتند بله قربان هر دو میگفتند بله قربان منتهی از شاه میترسیدند امام را دوستش دارند بله قربان داریم تا بله قربان از ترس یا بله قربان از محبت. بله قربان به فاسق یا به عادل بله قربان به کسی که هدفش راضی کردن آمریکا است یا کسی که هدفش راضی کردن خداست بله قربانها به چه کسی فرق میکند. قرآن میخوانم «وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» (اعراف/128) افراد با تقوا عاقبت دارند «الْعَاقِبَهُ لاهل التقوی» اینها وعدههای خداست خدا وعده داده «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنْ اللَّهِ حَدِیثًا» (نساء/87) خدا وعده داده کی بهتر از خدا وعده هاش صادق تر «وَلَقَدْ صَدَقَکُمْ اللَّهُ» (آلعمران/152) خدا وعده داده به وعده هاش وفا میکند. خدا وعده داده اگر شما تقوا داشته باشید حجابتان را حفظ کنید زبان حفظ کنید دینتان را حفظ کنید کشورتان را حفظ کنید عفتتان را حفظ کنید چشمتان را حفظ کنید عاقبت با شماست بالاخره در داماد میگویند این جوان چشمش پاک است این جوان سالم با مهریه کم دختر میدهند میگویند والله ما اطمینان به این جوان نداریم این جوان هرزه است این هزار تا سکه از او بگیر ممکن در بره میبینی یک جوان پاک با ده سکه دختر به او دادند جوان ناپاک را سیصد سکه چهارمیخش میکنند به جوان پاک همه به او نسیه میدهند به جوان ناپاک همه از او میترسند تو همین دنیا هم همین طور است خود آدمهای فاسد اگر ناموسی داشته باشند بروند دخترشان را به چه کسی میسپارند میگویند بسپار. به فلانی فلانی آدم پاکی با اینکه خودش آدم ناپاک اگر خواست ناموسش را به کسی بسپارد دنبال آدم پاک میگردد خوبی را بدها هم دوست دارند بدها هم خوبی را دوست دارند گاهی یک ماشین بر میدارند چند تا دوست یک خانه را میچاپند میدزدند بعد میگویند ببین بیا عادلانه تقسیم کنیم یعنی با اینکه این همه کارش ظلم آخر خط میگوید بیا عادلانه تقسیم کنیم آن هم عدالت را دوست دارد او هم که فحش خواهر میدهد فحش مادر میدهد میگوییم آقا جان بد است، زشت است این کلمه از دهن شما زشت است. میگوید: آقا حقش است میگوید حق یعنی اون هم حق را قبول دارد منتهی فکر میکند حق همین فحش است حق را همه قبول دارند حتی آنهایی که نا حق میگویند پاکی را قبول دارد آدم هرزهای است وقتی میخواهد دختر بگیرد میگوید به مادرش ببین برو یک دختر پاک پیدا کن تو خودت چه چیزیت پاک است سر تا پای او ناپاک است اما ته دلش سراغ یک همسر پاک میگردد. پاکی را دوست دارند «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى» (طه/132)
6- توفیق و هدایت ویژه الهی برای اهل ایمان
خروج از ظلمات یکی از امتیازات ایمان و برکات آن است. آدم مومن در بن بست نمیماند «یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِم» (یونس/9) خیلی آیه قشنگی است یهدیهم یعنی خدا هدایت میکند اینها را پروردگار اینها را هدایت میکند بایمانهم به خاطر اینکه ایمان دارند اینها را از بن بست بیرون میآورد به درد چه کنم مبتلا نمیشود از برکاتش است. به آدم مومن بالاخره اگر رگبار تهمت هم بزنند بعد میفهمند که حق با اوست. چه قدر بهشتی را لطمه زدند ولی بالاخره آخرش معلوم شد که بهشتی پاک است بنی صدر جنایتکار این آیه قرآن است «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنْ الَّذِینَ آمَنُوا» (حج/38) این آیه قرآن است این آیهها را حفظ کنید دوتا کلمه بیشتر نیست اصلا هر کس فارسی بلد است اینها را میفهمد بعضی آیههای قرآنی به قدری آسان است که هر کس پنج شش کلاس درس داشته باشد میفهمد.
«إِنَّ اللَّهَ» بدرستی خدا «یُدَافِعُ» دفاع میکند « عَنْ الَّذِینَ آمَنُوا» خدا از آمنوها دفاع میکند چقدر برای امام حسین حرف زدهاند چقدر اصلا مگر گفتهاند علی نماز میخواند علی تو مسجد چیز شده مگر علی نماز میخوانده آنقدر در شام تبلیغات کردند که گفتند علی نماز نمیخوانده ولی بالاخره علی نماز خوان است یا عمروعاص حسین گفتند خروج کرده بالاخره امام حسین(ع) برنده شد.
7- یاد شهدای هفتاد و دو تن و مرحوم دکتر بهشتی
در طول تاریخ همیشه حق پیروز است یکی از برکات ایمان این است خدا وعده داده «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنْ الَّذِینَ آمَنُوا» (حج/38) هفتادودوتن را شهید کردند هفتادودوتن الذین آمنوا بودند وقتی هفتادودوتن شهید شد تا مدتی کسی تسلیت به مسئولین کشور نگفت گفتند کشوررفت چون هم قوه مقننه در آن بود نماینده گان مجلس هم قوه ی مجریه در آن بود وزیرها معاونهای وزیرهم قوه ی قضاییه در آن بود گفتند دیگر مملکت رفت ولی خدا مملکت را نگه داشت «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنْ الَّذِینَ آمَنُوا» (حج/38) من خدمت دکتر بهشتی بودم از چند کشور آمده بودند با ایشان صحبت کنند ایشان به چند زبان وارد بود هم آلمانی چون چند سال آلمان بود تسلط داشت هم انگلیسی هم عربی فارسی هم که زبان مادری اش بود این چهار زبان را مسلط بود با افراد مختلف صحبت میکرد یک مرتبه صدای اذان بلند شد پاشد یک حصیر انداخت گفت الله اکبر همه خبرنگارها هم نشسته بودند. حاج احمد آقا هم میگفت امام هم اینطور بود روزی که شاه فرار کرد چند صد خبرنگار از دنیا آمدند با امام صحبت میکردند وسط سخنرانی به احمد آقا گفت احمد ظهر شد گفتم آقا ظهر الان است گفتم الان ظهر است اصلا امام با این چند صد خبر نگار خداحافظی نکرد با این که روز فرار شاه سخنان امام را بعضی کشورها مستقیم پخش میکردند گفتند آقا شما دارید با کره ی زمین صحبت میکنید فرمود ولش کن نماز این نماز اول وقت دکتر بهشتی را من بودم در جلسهیک روز دکتر بهشتی گفت من با تو کار دارم زنگ زد آمد خانه ی من ایشان تهران بود قبل از انقلاب ایشان تهران بود من طلبه ی قم بودم گفت پنجاه وپنج دقیقه با شما کار دارم گفتم حالا بگویید شصت دقیقه. گفت: نه. بعد میخواهم بروم خانه ی شهید حقانی امام جمعه بندر عباس که شهید شد حساب کردم بین خانه ما تا خانه ی ایشان پنج دقیقه راه است پنجاه وپنج دقیقه خانه ی شما هستم منتهی کسی دیگر هم خانه ات نباشد میخواهم تنها باشی آمد منزل ما. گفت تو یک خوبی داری یک بدی آمدم از خوبی ات تشکر کنم نسبت به بدی ات به تو هشدار بدهم. گفتم خیلی ممنون خوبی ما چی است گفت خوبی تو این است در معلمی قوی هستی چون من خودم در دبیرستان و دانشگاه تدریس کردم تو در معلمی معلم قوی هستی من این معلمی تو را تبریک میگویم خطری که برای تو پیش میآید میترسم تخته سیاه را رها کنی بروی سراغ پول. این ایام محرم و عاشورا این حسینیهها روضه میخوانند دهگی دوتا هم پاکت پول بدهند به تو دهنت پراز آب بشود دیگر بچه و تخته سیاه و گچ را رها کنی بروی برای پیرمردها روضه بخوانی چه خبر است پول دارند بروی برای تاجرها روضه بخوانی نه اینکه روضه برای تاجرها بد است میگفت تو که میتوانی معلم باشی آن کار را نکن ولی حالا کسی نمیتواند معلم باشد آن هم حالا خیلی کار مقدسیه حالا خرجی شما چقدر است خوب زمان شاه بود گفتم خرجیام ماهی انقدر است گفت من ماه به ماه پول برای شما میفرستم که شما از نظر زندگی تامین بشوید و سراغ هیئتها نروی همین تخته سیاه و بچه ها. هیچ رنگ منطقهای هم به خود نگیر هر جای ایران دعوتت کردند برو نگو من برای محله ی پایین هستم یا برای محله ی بالا گفتم چشم بعد که قبول کردم گفتم حاج آقا ببخشید این پول چه پولی است گفت پول سهم امام است گفتم سهم امام باید با احتیاط خرج کرد من هم میترسم احتیاط نداشته باشم ببین من الان خانه ام، وضعم خوب است سهم امام را باید با دقت خرج کرد من آن دقت تقوای لازم میترسم نداشته باشم ببین حالا که از تهران آمدی خانه ی من دلت میسوزد که من دست از تخته ی سیاه بردارم به شما قول شرف میدهم که تا آخر عمر دست از تخته سیاه بر ندارم افراد تاجری که افراد نابغهای را تشخیص میدهند در دانشگاه یا در حوزه اینها را آزاد کنند که اینها بروند کارهای مهمی را بکنند. و بهشتی این کار را نسبت به بنده کرد منتهی من نابغه نبودم یک طلبه عادی بودم ولی من را قلاب کرد از آنجا آورد اینجا وصل کرد همه هفتاد و دو تن همین طور هستند ولی وقت ندارم از آنها بگویم.
خدایا کسانی که هفتاد دو تن را شهید کردند به بدترین سرنوشت خودشان و یارانشان را مبتلا بفرما. روز به روز چهره نفاق رسواتر میشود ما دیدیم شاه صدام بنی صدر منافقین خدایا این آمریکا و اسرائیل را ذلّتشان را با چشم خودمان ببینیم. روز به روز به اسلام عزت بیشتری عنایت بفرما. نثار روح همه شهدا بخصوص هفتاد و دو تن یک صلوات دیگر بفرستید.